|

وفاق آدم‌ها، وفاق فکرها

رئیس‌جمهور محترم حسب تفکر ملی و آرمانی خود از ابتدای کار وفاق و دعوا نکردن را اعلام کرد و گفت باید همه دست به دست هم بدهیم تا ایران را بسازیم و معیشت مردم را بهبود بخشیم. صد البته ایشان در عمل نشان داد که حتی مخالفان صریح و گستاخ خود را به هیئت وزیران می‌پذیرد یا به استانداری یا پست‌های دیگر می‌گمارد.

رئیس‌جمهور محترم حسب تفکر ملی و آرمانی خود از ابتدای کار وفاق و دعوا نکردن را اعلام کرد و گفت باید همه دست به دست هم بدهیم تا ایران را بسازیم و معیشت مردم را بهبود بخشیم. صد البته ایشان در عمل نشان داد که حتی مخالفان صریح و گستاخ خود را به هیئت وزیران می‌پذیرد یا به استانداری یا پست‌های دیگر می‌گمارد. به گمانم و البته به صورت پیش‌بینی‌پذیر، گروهی از صدادارهای ایمن برخلاف شیوه ایشان، طبل مخالفت را فرو‌کوبیدند و حتی در رسانه ملی از او خواستند به دلیل ناتوانی در حل مسائل استعفا بدهد و بدیهی است که ریسمان اینان همچنان به کسانی که رئیس‌جمهور ایشان را به‌عنوان وفاق پذیرفته است، متصل باشد.

به نظر می‌رسد سیاست وفاق رئیس‌جمهور، هر‌چند ایشان همچنان بر آن معتقد و پای‌فشار است، پاسخی مطلوب نداده باشد و آنان که به موهبت سیاست وفاق سر از مشاغل دولت چهاردهم درآورده‌اند، بیشتر به جای وفاق به نفاق روی آورده و به قول معروف «مِستر هاید و دکتر جکیل» شده‌اند.

حال گیریم کمی بدبین هستیم و آش آن‌قدر هم شور نیست و به هر حال وفاق وجود دارد و اصلا فرض می‌کنیم وفاق افراد به عالی‌ترین درجه ممکن حضور و ظهور دارد. اینک این سؤال پیش می‌آید که به قول علما، ثم ماذا؟ یعنی حال که وفاق شد، می‌خواهیم چه کنیم؟ آقای رئیس‌جمهور در اجتماعات استانی و دیگر سخنرانی‌ها می‌گوید آمده‌ایم که مشکلات را حل کنیم و می‌توانیم.

بسیار خوب. همه حرف شما قبول، اما کدام مشکل را می‌فرمایید. آیا مجموعه حکمرانی ما بر اینکه مشکلات کدام است -و البته نه راه‌حل‌ها- و مسئله کشور ما و مسائلی که با آن روبه‌رو هستیم، کدام است و اولویت حل کدام محرز است، به وفاق رسیده‌اند؟

حاصل وفاق افراد می‌خواهد کدام مسئله ملی را حل کند و اصلا آیا به مسائل به صورت ملی نگاه و آن را درک کرده‌اند؟

مسئله امروز ایران کدام است؟ واردات بیشتر نهاده‌های کشاورزی؟ جلوگیری از نشست دشت‌ها و شهرها؟ رفع ناترازی بنزین و گازوئیل و برق و آب؟ مبارزه با خشک‌سالی؟ افزایش تولید ناخالص ملی؟ مبارزه با فساد؟ خصوصی‌سازی و واگذاری امکانات دولتی به صورت مولد‌سازی؟ رفع تحریم‌های اقتصادی؟ شکوفایی کشور با وجود تحریم‌های اقتصادی؟ جلوگیری از انهدام محیط زیست؟ گسترده‌کردن سفره مردم و ارتقای معیشت مردم؟ یکسان‌سازی ارز بازار؟ حل بحران حمل‌ونقل کشور؟ آلودگی هوا؟ صندوق‌های بازنشستگی؟ تبدیل کاخ الیزه به حسینیه و کاخ سفید به مسجد (به کاخ کرملین کاری نداریم)؟ تجزیه آمریکا (قرار بود در سال 2009 آمریکا تجزیه شود)؟ ریشه‌کن‌کردن دلار از معادلات اقتصادی جهان؟ حل مسائل خودرو؟ دودسته‌کردن مردم به مؤمن و غیرمؤمن طبق آخرین نظریه امام‌جمعه مشهد (که حتما کارت ملی دوگانه‌ای برای آنها به رنگ آبی و قرمز صادر خواهد شد) و دیگر مسائل.

واقعا آیا مشکل و مسئله امروز ایران را تشخیص می‌دهیم؟ آقای میرسلیم در آخرین اظهارنظرشان فرموده‌اند باید اقتصاد مقاومتی اجرا شود. این را که رهبر انقلاب در سال 89 فرمودند، ولی مجلس و عناصر حکومتی از جناح‌های مختلف نتوانسته‌اند آن را اجرا کنند و هیچ‌کس هم دلیل آن را نمی‌داند. آیا لوازمش فراهم نیست یا نمی‌خواهند یا نمی‌توانند؟ آخرین مسئله ایران هم که از سوی نایب‌رئیس مجلس مطرح شده، تعلق‌نداشتن درآمد نفت (حتما معادن و کشاورزی و...) به ایران است و باید بین ایران و کشورهای یمن و فلسطین و لبنان و عراق و حتما بعدا می‌گویند سومالی و نیجریه و سودان تقسیم شود و البته ثروت‌های آنها مثل معادن و گاز و عقیق مال خودشان ‌‌(مال ما مال آنها، مال آنها مال خودشان)! باز جای شکرش باقی است که ایران را حذف نکرده‌اند و البته مردم حق ندارند که بدانند درآمد نفت چقدر است و چه مقدار آن صرف ایران می‌شود و چه مقدار صرف دیگر شرکا. وفاقی که در پشت لبخند صاحبان آن نفاق حاکم باشد، به چه کار می‌آید. لبخندی که در نهان به کینه و توطئه تبدیل می‌شود، کجای کار فروبسته را می‌گشاید؟ واقعا حکمرانی ما دنبال چه چیز است؟ مردم ما که دنبال صلح و حداقل زندگی هستند، اما تشخیص مسائل، راه‌حل‌ها و تشخیص اولویت‌ها در اختیار حکمرانی است و صد البته تشخیص مصلحت مردم و خواست مردم.

رهبر انقلاب درباره دلیل نفی مذاکره با آمریکا کلام بسیار درستی به زبان آوردند. فرمودند تجربه. حال تجربه نشان داده که هیچ‌یک از مسائل کشور (که نمونه آن آورده شد) نه‌تنها حل‌شدنی نیست، بلکه روز‌به‌روز حادتر می‌شود، والا در طول دهه‌های گذشته با شیوه‌های موجود قابل حل و حداقل تثبیت می‌شد. البته شاید مسائل ذکر‌شده اصلا به احصای مدیران کشور درنیامده باشد و دلواپسی و دغدغه آنها چیزهای دیگر باشد که از آن کسی خبر ندارد. امام می‌فرمودند عمر طولانی این مشکل را دارد که انسان هر روز رفتن عزیزی را از دنیا می‌بیند و به قول کلیم کاشانی:

افسانه حیات دو روزی نبود بیش/ آن هم کلیم با تو بگویم چه سان گذشت

یک روز صرف بستن دل شد به این و آن/ روز دگر به کندن دل زاین و آن گذشت

اما عمر نه‌چندان طولانی ما این خاصیت را داشته که ببینیم می‌توان در جامعه‌ای تضاد کلام و عمل را به طور طبیعی مشاهده و تحمل نکنیم، همان‌طور که وجود و جنس متضاد زن و مرد در جامعه عادی و طبیعی است. شاید پرسیده شود این تضادها کدام است. فریاد ایران‌دوستی و پیشرفت ایران از دهان مسئولان بلند است اما در برابر تکیدگی عناصر متشکله این کشور و توقف تخریب هیچ عملی انجام نمی‌دهند. فریاد وفاق و اتحاد همه‌جا را پر کرده است، اما جز طعنه‌زدن و اتهام‌زدن و تخریب دیده نمی‌شود. فریاد انقلابی‌بودن در جهان گوش‌ها را پر کرده است، اما در داخل جز وادادگی اقتصادی و اجتماعی کاری نمی‌شود و البته اینها و همه انواع دیگر تضادها به این دلیل است که منابع ایران، سرزمین ایران و آبروی ایران را برای پایداری این تضاد خرج می‌کنیم و ثروت ملت به ‌این‌ ترتیب بر باد می‌رود.

هرگاه در صورت‌مسئله مسائل ایران و راه‌حل‌های آن وفاق داشتیم، آنگاه می‌توانیم مدعی توفیق در وفاق باشیم.