|

وطن، توسعه و جهانی‌شدن

وطن ‌ای شکوه پا‌برجا، وطن می‌شود با تو دل به دریا زد، می‌شود با تو دل به دنیا بست

وطن ‌ای شکوه پا‌برجا، وطن می‌شود با تو دل به دریا زد، می‌شود با تو دل به دنیا بست

بعد از تحریم‌های هسته‌ای هفت‌گانه شورای امنیت سازمان ملل که از سال 86 شروع شد و در ابتدای دهه 90 کم‌کم اثرات خود را گذاشت و با وجود درآمد ارزی بالای دولت‌های نهم و دهم، ناگهان قیمت ارز در دو سال از هزار تومان تا چهار هزار تومان جهش جدی یافت؛ به‌صورتی‌که آن را که تحریم‌ها را کاغذپاره خوانده بود، به تکاپو برای رفع تحریم‌ها واداشت. متأسفانه به همین دلیل دهه 90 را با رشد اقتصادی میانگین صفر درصد و سرمایه‌گذاری خالص منفی گذراندیم و وارد قرن بعدی شدیم. نبود امید واقعی و روشن و در نتیجه کاهش مشارکت پایدار وطن‌دوستان و افزایش نرخ تورم را در کنار افزایش نرخ رشد انرژی و شاخص‌های منفی اقتصادی شاهد بودیم. متأسفانه فقر در جامعه گسترش یافت و به بالاتر از 50 درصد رسید و طبقه متوسط نیز به حدود 25 درصد رسید.

متأسفانه به این نکته توجه نمی‌شود که ورود فقر یعنی خروج ایمان و هنوز هم عده‌ای که در کشور مؤثر هستند، اثر تحریم‌ها را بر گسترش فقر قبول ندارند و با القای رویکردی خاص، رقبای سیاسی خود را بانیان وضع موجود معرفی می‌کنند. ولی حال که یک‌ سال‌ و نیم بر اریکه مدیریت کشور نشسته‌اند، گویا فهمیده‌اند که انزوای کشور و اقتصاد بسته و تحریم‌ها باعث تورم افسارگسیخته و در نتیجه فقر بر جامعه شده است. اما جالب این است که باز هم با اصرار بر مسیر ناصحیح، به نحوی دیگر سعی بر گریز از این معرکه دارند؛ چرا‌که گویا نعمت تحریم‌ها برای عده‌ای مهم‌‌تر از حل مشکل تحریم‌ها برای مردم است. مشخص است که حضور تحریم‌ها به‌جای مردم‌سالاری، تک‌صدایی را گسترش می‌دهد و کنترل جامعه به دست گروهی خاص می‌افتد. تحریم‌ها موازنه قدرت را به نفع جریانی خاص برقرار می‌کند و کم‌کم منابع قدرت سیاسی را منحصر می‌کند و با آن منافع اقتصادی نیز تأمین می‌شود. تحریم‌ها باعث مهاجرت نیروهای لایق از کشور می‌شود و در نتیجه هزینه را برای حضور افراد غیرمتخصص ولی مدعی تعهد فراهم می‌کند. تحریم‌ها باعث می‌شود جامعه فقیر به فکر سیر‌کردن شکم و پرداخت اجاره‌بهای مسکن باشد و آزادی، توسعه و مشارکت سیاسی و اقتصادی را فراموش کنند. خود‌به‌خود از مقاومت آنها نیز کاسته می‌شود و در نهایت اقتصاد ایران در اختیار کاسبان تحریم قرار می‌گیرد؛ چرا‌که با دور‌زدن تحریم‌ها، درآمدی غیرقابل‌نظارت و پنهان کسب می‌شود و توزیع رانت و حتی توزیع کالاهای اساسی و غیراساسی را در اختیار می‌گیرند و بخش خصوصی فقط از طریق کاسبان تحریم می‌تواند عمل کند و بنابراین جامعه فرهیخته و مدنی ایران و طبقه متوسط جامعه به سمت نابودی می‌رود. در این شرایط است که وطن‌دوستی کاذب، در مقابل رشد، توسعه و جهانی‌شدن شکل می‌گیرد. در نتیجه کم‌کم کشور با این زنجیره در باتلاق فرو می‌رود و جامعه و مردم آسیبی جدی می‌بینند. نمونه‌های اثرات تحریم از سوی آمریکا و اروپا نسبت به کشورهای مختلف از‌جمله عراق، لیبی، افغانستان و هم‌اکنون ایران قابل لمس است. به‌صورتی‌که در مصاحبه اخیر برخی مسئولان، این جمله تکرار می‌شود که 44 سال است دنبال سقوط هستند و ما سقوط نکرده‌ایم. گویا که به‌جای توسعه دائما باید مواظب باشیم که کشور انقلاب سقوط نکند. حال چگونه باید با استفاده از مقوله عشق به وطن از این گرداب نجات یافت؟

دریغ است ایران که ویران شود، کنام پلنگان و شیران شود. چو ایران نباشد تن من مباد. وطن یعنی همه سازندگی‌ها، رهایی از تمام بندگی‌ها، وطن یعنی چه آباد و چه ویران، وطن یعنی همین‌جا، یعنی ایران.

و اما در جهان روش‌های وطن‌دوستی نسبت به گذشته دگرگون شده و وطن‌دوستی همراه با هویت ملی در عصر جهانی‌شدن و اکثرا با نگاهی به رشد و توسعه کشورها مدنظر قرار گرفته است؛ به‌صورتی‌که این روزها کلمه توسعه همراه با جهانی‌شدن معنا پیدا می‌کند. بنابراین جهانی‌‌شدن بحث وطن‌دوستی و هویت ملی را تحت‌الشعاع خود قرار داده و توسعه اقتصادی، سیاسی، اجتماعی و فرهنگی در یک زنجیره قرار می‌گیرد. تئوری‌های توسعه با جهانی‌شدن دچار تعریف‌های جدیدی شده‌اند که فرهیختگان جامعه باید به آن بپردازند و الگوی مناسب را برای ایران که سابقه طولانی در امر وطن‌دوستی و توسعه دارد، پیدا و پیشنهاد کنند. آیا هنوز باید توسعه وطن‌محور بر مبنای مرزهای تاریخی آن شکل گیرد و گفتمانی مخالف با جهانی‌سازی داشته باشد؟ یا برعکس یا میانه آن مد‌نظر باشد؟ باید بدانیم توسعه با در‌نظر‌گرفتن جهانی‌شدن به معنای غربی‌شدن و انتخاب سبک دیگری از زندگی نیست و اکثر یا تمام علاقه‌های وطن‌دوستی سنتی را می‌تواند در خود داشته باشد. هزینه‌های جهانی‌شدن باعث می‌شود وطن با چالش‌های جدیدی مواجه شود؛ چرا‌که وطن، توسعه و جهانی‌شدن در وضعیت فعلی جهان لازم و ملزوم یکدیگر هستند. توسعه از کلمه Developpment در مقابل Envelopment آمده است که به معنای درآمدن از محفظه‌ای است که به امنیت، تأمین غذا و رفاه جامعه بشری سرعت می‌بخشد، ولی پوسته وطن همچنان می‌تواند باقی بماند.

بنابراین تشخیص روش درست برای توسعه در ایران، در کنار حفظ تمامیت ارضی و فرهنگ و مذهب و استفاده از منافع جهانی‌شدن، از اهمیت بسزایی برخوردار است. متأسفانه سیاست‌های جاری، نگاهی جدی به آن ندارند و همچنان دچار تزلزل در امر توسعه و جهانی‌شدن و نگران امنیت کشور هستند که همین امر می‌تواند وطن را دچار مشکل کند.

جهانی‌شدن به زبان فرانسه Mondialisation و به زبان انگلیسی globalization به معنای آن است که در فرایندی مردم دنیا به صورتی آگاهانه و داوطلبانه در جامعه جهانی واحدی به هم برسند و این مسئله صرفا اقتصادی نیست و جنبه‌های فرهنگی، اجتماعی و کم‌کم سیاسی زندگی بشر را نیز در بر می‌گیرد.

هزاران سال است که پیامبران، رهبران، علما و فرهیختگان از اخلاق، حقوق انسان‌ها، برابری و برادری و حتی عدالت جهانی بدون در‌نظر‌گرفتن مرزها صحبت کرده‌اند، ولی قبیله‌گرایی، وطن‌پرستی و اختلاف‌های عقیدتی و فرهنگی چنین امری را میسر نکرده است. اگرچه ادیان الهی تعداد زیادی پیرو دارند که نیمی از جمعیت جهان را شامل می‌شود، ولی همچنان اختلاف‌های خانمان‌سوز وجود دارند.

با تکنولوژی و فناوری موجود می‌توان روش دیگری را برای اجرای منویات پیامبران تجربه کرد که جهانی‌سازی می‌تواند شروعی برای آن باشد. مواردی که جهانی‌شدن همراه با وطن‌دوستی را رونق می‌دهد، کاهش هزینه‌ها و حرکت در زمان و مکان و فضا با توجه به پدیده حمل‌ونقل پرسرعت و اینترنت و افزایش وابستگی انسان‌ها به هم در سطح جهان و رشد سازمان‌های فراملی را باعث می‌شود. بنابراین ایران هم باید راه‌های تحقق هم‌زمان توسعه، جهانی‌شدن و وطن‌دوستی را بیابد. هرچه مقاومت کنیم، بالاخره مجبور می‌شویم برای رفاه هم‌وطنان به این پدیده جدید توسعه همراه با جهانی‌شدن بپیوندیم و باید با بصیرت گام‌های مؤثری در آن مسیر برداریم و از عقب‌ماندگی از این مهم پرهیز کنیم.

بر هیچ‌کس اهمیت ارزش و وطن‌دوستی و توجه به کارکردهای وطن و پرهیز از آفات و مشکلات جهانی‌شدن پوشیده نیست، ولی حب به وطن باید همراه با اعتدال و منطق برای تقویت همبستگی و اعتماد‌به‌نفس و ایجاد اقتدار و حاکمیت ملی در یک کشور باشد و باعث عمران و آبادانی سرزمین بر اثر مشارکت و اعتماد عمومی به سرمایه‌گذاری‌های مالی و معنوی آحاد جامعه همراه با نگاه به پیشرفت‌های جهانی و استفاده از آن شود. تک‌تک افراد جامعه مانند قطره باران شبیه به هم هستند که با هم باعث جوشیدن چشمه‌ها و روییدن گیاهان می‌شوند.

قطره بارانم، قطره بارانم، من یک هستم، ولی یک از هزارانم، می‌توانم چشمه‌های خشک را از نو بجوشانم، می‌توانم سرزمین خشک را از نو برویانم، از گل بپوشانم، کوچکم اما دست دریا را همیشه پشت سر دارم، عاشق هر ذره‌ای از خاکم ایرانم.