گفتوگو با «کاظم موسویبجنوردی»، بنیادگذار، رئیس و سرپرست علمی مرکز دائرةالمعارف بزرگ اسلامی
کوشش کردیم وارد سیاست نشویم
مرکز دائرةالمعارف بزرگ اسلامی به شهادت اسناد داخلی، پنجشنبه سوم اسفند 1402، چهلساله شد. اهل تأمل و تعمق نیک میدانند که چهاردهه کار دانشنامهنگاری چه اندازه دشوار است. در سرزمینی و در روزگاری که عمر نهادهای پژوهشی، بهویژه در بخش خصوصی، بهزحمت به چند سال میرسد و کمتر کسی برای عرصۀ فکر و فرهنگ دل میسوزاند، رسیدن به این جایگاه سراسر مایۀ فضل و فخر است. مرکز دائرةالمعارف در همۀ این بیش از چهاردههزاروششصد روز که از بنیادگذاریاش میگذرد، یکسره در طریق ایراندوستی گام برداشته است.

حمیدرضا محمدی-روزنامهنگار: مرکز دائرةالمعارف بزرگ اسلامی به شهادت اسناد داخلی، پنجشنبه سوم اسفند 1402، چهلساله شد. اهل تأمل و تعمق نیک میدانند که چهاردهه کار دانشنامهنگاری چه اندازه دشوار است. در سرزمینی و در روزگاری که عمر نهادهای پژوهشی، بهویژه در بخش خصوصی، بهزحمت به چند سال میرسد و کمتر کسی برای عرصۀ فکر و فرهنگ دل میسوزاند، رسیدن به این جایگاه سراسر مایۀ فضل و فخر است. مرکز دائرةالمعارف در همۀ این بیش از چهاردههزاروششصد روز که از بنیادگذاریاش میگذرد، یکسره در طریق ایراندوستی گام برداشته است.
این نهاد علمی پس از گذشت چهاردهه همچنان بر همان ایدهها و آرمانهایی که بنیادگذار آن، کاظم موسویبجنوردی، در هنگام تأسیس در سر میپروراند، پای میفشارد و بههمان چشمانداز مینگرد. این مجموعه در زمانی که کار جدی خود را شروع کرد، جمعی از نخبگان فرهنگ ایران را گرد هم آورد؛ زندهیادانی چون شرفالدین خراسانی، عنایتالله رضا، عبدالحسین زرینکوب، احمد تفضلی، عباس زریابخویی را -که با تندباد حوادث انقلاب از دانشگاهها رانده شده بودند- فراخواند و روا ندید آنهمه فرهیختگی و فرزانگی در گوشهای انزوا گزیند. مرکز دائرةالمعارف اکنون نیز در آغاز دهۀ پنجم فعالیت خود، با فقدانِ ناگزیر شماری از بزرگان آن نسل طلاییِ تکرارنشدنیِ بیجایگزین، با وجود همۀ مصائب و مسائل با نسل جدید و نیروهای جوانتر بهراه خود ادامه میدهد و همان اهداف متعالی پیشین را دنبال میکند؛ نیروهایی که یا محضر استادان بلندآوازۀ درگذشتۀ دائرةالمعارف را درک کردهاند، یا بهنحوی از آثار و دانش آنان بهره میجویند.
چگونه و چه وقت اندیشۀ تدوین دائرةالمعارف بزرگ اسلامی در ذهن شما پدید آمد؟
در دورۀ اول مجلس شورای اسلامی با رأی مردم تهران نمایندۀ مجلس شدم و در آنجا بود که اندیشۀ تدارک دانشنامۀ جامع اسلامی در من زنده شد. این اندیشه در زندان سیاسی شاه در من پیدا شده بود؛ برای جلوگیری از پیوستن اعضای حزب ملل اسلامی به مارکسیسم به فکر نوشتن چنین دائرةالمعارفی افتاده بودم و گرچه زندان شرایط چنین کار گستردهای را نداشت، دست به کار شدم، اما این کار یک نفر نبود و در شرایط زندان سیاسی امکان انجام آن وجود نداشت و بههرحال به دست فراموشی سپرده شد.
یعنی در روزگاری که همه به فکر انقلابیگری بودند شما به فکر کار فرهنگی افتادید.
بله. من در زندان سیاسی به عنصری فرهنگی تبدیل شدم. عنصری که دیگر علاقهای به انقلابیگری نداشتم و معتقد بودم از طریق فرهنگ و اشاعۀ دانایی جامعۀ ما میتواند رشد کند و استحکام ملی را پدید آورد و به توسعۀ پایدار دست یابد. در مجلس شورای اسلامی خاطرۀ دانشنامهنویسی دوباره در من زنده شد، اما دیدم که نوشتن چنین دائرةالمعارفی کار چنان بزرگی است که باید تا آخر عمر بدان مشغول باشم. بر این باور بودم که ما ایرانیها نقش بسیار برجستهای در شکوفایی فرهنگ و تمدن اسلامی ایفا کردهایم. بنابراین به این اندیشه افتادم، اکنون که انقلاب اسلامی ایران را به ثمر رساندهایم، شایسته است راجعبه فرهنگ ایران و اسلام دست به کار شویم و بهترین اقدام در این زمینه تألیف دانشنامۀ جامع اسلامی است.
نخستین یاران شما در این راه چه کسانی بودند؟
در ابتدا خودم با دکتر احمد تفضلی صحبت کردم و او به این هدف دل بست. از طریق او با دکتر عباس زریابخویی آشنا شدم و به خانهاش رفتم. البته استاد عنایتالله مجیدی، رئیس کتابخانه نیز خیلی نقش داشت: او بسیاری از دانشمندان را میشناخت و معرفی میکرد و معمولاً خودش جلو میرفت یا مرا با خود میبرد.
به منزل دکتر زریابخویی رفتیم و دعوتمان را پذیرفت و نفر دوم دکتر شرفالدین خراسانی بود که حضور یافت. در پی هریک از این مشایخ بزرگ علمی که به ما میپیوستند، جاذبهای بهوجود میآمد و دیگران نیز میآمدند. در پی افراد برجستۀ علمی بودیم و کمکم آقای مجیدی و دکتر تفضلی آنها را شناسایی کردند. همۀ کسانی را که از دانشگاه آزرده یا اخراج و پاکسازی شده بودند و مقام بالای علمی داشتند، جذب میکردیم. حتی گفتند خانم ارمنی بهنام پارکوهی هارطونیان در کتابخانۀ مرکزی دانشگاه تهران کار میکرده است که او را بهخاطر مسلماننبودن اخراج کردهاند. بلافاصله برای او نامه نوشتم و ضمن اظهار تأسف، دعوتش کردم که به ما بپیوندد و ایشان هنوز هم اینجاست و سیوهشت سال است که به مرکز دائرةالمعارف و فرهنگ ایران خدمت میکند.
با استفاده از فرصت، کسانی را که انقلابیون میتاراندند، جذب میکردم. بنابراین، افراد سطح بالا اینجا جمع شدند و تکتک اعضای شورایعالی علمی مرکز را دعوت کردم و خوشبختانه پذیرفتند. برای مثال بههمراه یکیدو نفر دیگر به منزل دکتر عبدالحسین زرینکوب و همسرش، دکتر قمر آریان در مجتمع مسکونی بهجتآباد رفتم و پیشنهاد کردم ایشان مدیریت بخش ادبیات را برعهده بگیرد. دکتر زرینکوب چنان متین و فروتن بود که از پاسخ ایشان گمان بردم پیشنهاد را پذیرفته است! آنوقت هنوز جوان بودم و اخلاق انقلابی در ذهنم بود. یعنی هم خیلی صریح بودم و هم دوست داشتم دیگران با من صراحت داشته باشند.
پاسخ ایشان آنقدر پیچیده و در لفافه بود که گمان کردم پذیرفته است. آمدم و ابلاغ ریاست بخش ادبیات را برای ایشان فرستادم. چند روز بعد خبر داد که میخواهم شما را ببینم و به مرکز دائرةالمعارف آمدند. گفت که مریض است و نمیتواند همکاری کند و معذرت خواست. گفتم نمیدانم چرا فکر کردم شما پذیرفتید! چندسال بعد، وقتی جلد هفتم منتشر شد، پذیرفت و به این قافله پیوست. ایشان در سخنرانی خود در مراسم انتشار جلد هفتم دائرةالمعارف بزرگ اسلامی گفت: اگر قبلاً دعوت بجنوردی را نپذیرفتم به این سبب بود که به این حرکت و موفقیتش باور نداشتم و امروز البته باور دارم.
بر گردآوری اندیشمندان در جمعی مشورتی تحت عنوان «شورایعالی علمی» خیلی تکیه میکردیم و اصرار داشتیم که علمای اهل نظر را جمع کنیم تا حرکت ما اقتدار علمی پیدا کند. معتقد بودم که ما اقتدار علمی نداریم و هنوز هم مترجم آثار اروپایی هستیم و آنها در اثر پژوهش علمی 400 سال از ما جلوتر هستند.
ما در پژوهشهای نوین، منطق جدیدی وضع نکردهایم، درحالیکه از آثار قرون نخست پس از اسلام، مثلاً مربوط به قرن چهارم به بعد، پیداست که صاحبِ فکر و نظر بودهایم. وقتی به دانشمندی بگویید که ما در حال نوشتن دائرةالمعارف هستیم جدی نمیگیرد، ولی وقتی سرویراستار دانشنامۀ اسلامِ چاپ اروپا به استاد ایرانی نامه مینویسد که فلان مدخل را برای ما بنویس و او افتخار هم میکند و مینویسد، معلوم میشود که ما اقتدار علمی نداریم. بنابراین میگفتم که باید علمای اهل دقت و نظر را جلب کنیم و ضمن اینکه استفاده و تربیت جوانان ضرورت دارد. بدینشیوه اقتدار علمی هم پیدا میکنیم. این مسئله برای ما بسیارمهم و او ابزار مؤثر کار ما بود.
مرکز دائرةالمعارف بزرگ اسلامی بحرانهای مختلفی را در همۀ این سالها پشت سر گذاشته است. چگونه از این مسائل به سلامت عبور کردهاید؟
یکی از دلایلش این است که کوشش کردیم وارد سیاست نشویم. این خیلی به ما کمک کرد. البته قدری هم بهخاطر حسن نیت و نگاه دلسوزانه و دوستانۀ بزرگان ایران و این انقلاب بود که مرا شخصاً میشناختند. بهنظرم آن نگاه هنوز هم وجود دارد. به هر حال ما آن سیاست مستقل دائرةالمعارفیِ خود را داریم و ضمن اینکه خودم را جزء کسانی میدانم که پذیرای اندیشههای نو هستند، ولی خطمشیام را بهنحوی در پیش گرفتهام که حساسیت سیاسی به وجود نیاید.
اکنون مرکز به چهلمین سال عمر خود رسیده است و چهلسالگی نیز سن پختگی است. افق آینده را برای این مؤسسه چگونه میبینید؟
من افق آیندۀ این مرکز را خیلی روشنتر از امروز میبینم. حتی به همکاران میگویم هرکاری که به نتیجه میرسد، مثل میخ محکمی است که به پایههای اینجا میزنیم و این نهاد بزرگ فرهنگی، جایگاه معتبرتر و مستحکمتری بین ملت ایران پیدا میکند. این خود بزرگترین سپر حفاظتی برای اینجاست. به آیندۀ مرکز خوشبین هستم، چون میبینم در ابعاد مختلف در حال شکوفایی است و آثاری هم که پدید آوردیم از تأیید دانشمندان و استادان برخوردار بوده است.