نعل وارونه اقتصاد
سرانجام ترکیب کابینه سیزدهم معلوم شد و دولت سیزدهم رسما آغاز به کار کرد. برخی وزارتخانهها و وزرا را میتوان تا حدود زیادی در کار خود مستقل خواند؛ مانند وزارت آموزش و پرورش که در تمام دولتها مراجعهاش به دولت و برخورد دولت با آن فقط برای پرداختهای آخر ماه معلمان بوده است. وزیران مختلف در دولتها نه مسئلهای آموزشی را مطرح کردهاند و نه رؤسای دولتها و وزرای دیگر خواستهاند دخالتی داشته باشند و اگر شخصی مانند این نویسنده در زمان تصدی در سازمان تربیتبدنی به وزرای آموزش و پرورش مراجعه و درخواست گسترش تربیتبدنی در مدارس را میکرد، تقاضایش ابتر میشد. اما مسائل چندجانبه و چندبعدی وجود دارد که کلید تصمیمگیری و اجرای آن در دست یک نفر نیست و علیالاصول چند نفر باید با هم هماهنگ شوند و تصمیمات درست را اتخاذ کنند. رسم است که میگویند در دولتها مثلث اقتصادی تصمیمگیر است و این مثلث عبارت است از سازمان برنامه و بودجه، بانک مرکزی و وزارت اقتصاد و دارایی و صدالبته که اینان کمتر توانستهاند هماهنگی کنند و سیاست مقبول و پیشرویی را در اقتصاد کشور به منصه ظهور برسانند و تقریبا میتوان گفت هر کدام از این سه ضلع که قویتر بودهاند (نه از لحاظ تخصص) در دولتهای مختلف حرفشان به کرسی نشسته است. همه عناصر این سه ضلع تاکنون به اقتصاد به چشم سیاستهای پولی و مالی نگاه میکردهاند و در حقیقت حاکمیت پولگرایی (پولگرایی را در مقابله moneytarism گذاشتهایم که برخی به آن اصالت پول میگویند) بوده است؛ یعنی عقیده داشتهاند که با سیاستهای پولی اقتصاد کشور را میتوان سروسامان داد و به همین لحاظ به مسائل کشاورزی، مسائل سرزمینی، محیط زیست و مسائل صنعتی و تولیدی کاملا بیاعتنا بودهاند. همیشه حرفشان کنترل پول و یکسانسازی نرخ ارز و مالیات و بورس و از این قبیل بوده و جالب است که در هیچ یک توفیق نداشتهاند. نه نرخ ارز را توانستهاند یکسان کنند، نه نقدینگی را ثابت نگه دارند، نه بورس را به حرکت واقعی برای اصل آن که جداکردن حاکمیت از مدیریت است، برسانند و نه توانستهاند مالیات حق و واقعی را از درآمدهای کلان بستانند و در سالهای پس از انقلاب به گفته آقای دکتر عبدالناصر همتی بالغ بر 350 میلیارد دلار ارز به بازار آزاد تزریق کردهاند و البته مشتریان عمده آن قاچاقچیان و خارجکنندگان سرمایه بودهاند. دولتها هم به تبع گرفتاریهای مالی که خودشان روزبهروز آن را بیشتر کردهاند و دولت احمدینژاد سرفصل جدیدی به نام یارانه برای همه مردم به آن افزود و دولت روحانی هم با یارانه معیشتی فصل جدیدی را رقم زد، به دنبال همان سیاستهای پولگرایی رفتند درحالیکه اصل اقتصاد در راه اضمحلال بوده است ولی دولتمردان به پشتوانه فروش نفت و تبدیل ارز آن به ریال نیازهای خود را که همان درآمد ریالی و خرجکردن بوده است، ادامه دادهاند و چشم بر زیربناهای اقتصاد که در حال ویرانی است، بستهاند. متأسفانه تقریبا همه اقتصاددانان ما فقط از ارز، ریال، سهام و اعداد و ارقام صحبت میکنند و فضای پولگرایی در مباحث اقتصاددانان ما مطرح است درحالیکه اقتصاددانان و از جمله وزرای اقتصاد ما هیچ دغدغهای جز آمار و ارقام بودجه و درآمد نداشتهاند و در مقابل مشکلات تولید و ازبینرفتن زیربناهای آن ساکت بودهاند.
اصولا در وزارت اقتصاد و دارایی باید شعباتی باشد که به خاستگاههای اقتصاد کشور مثل کشاورزی، صنعت، گردشگری و خدمات توجه کنند و نسبت به آنها بیش از وزرای مربوطه حساس باشند ولی کدام وزیر اقتصاد در دولتهای 42 سال قبل تاکنون چنین حساسیتی داشته است. کدام وزیر اقتصاد از خشکشدن هفتمیلیون نخل در میناب و یکمیلیون نخل در کرانه کارون غمزده شده است. کدام وزیر اقتصاد از عقبماندگی کشاورزی و نابودی قریبالوقوع آن به دلیل نشست دشتها و اتمام آبهای زیرزمینی
دلگیر شده است. کدام وزیر اقتصاد از ورشکستگی کارخانجات صنعتی، تعطیلی و بهروزنشدن آنها متأسف شده؟ کدام وزیر اقتصاد از عدم ورود گردشگر به کشور و ازرونقافتادن توریسم فغان برآورده و اصلا کدام وزیر اقتصاد اینها را میداند و به این منابع اصیل اقتصادی توجه کرده است؟ همه این حرفها درباره رئیس سازمان برنامهوبودجه هم مصداق دارد. مثلث اقتصادی که قبلا ذکر آن رفت، فقط ارقام و آمار را میدانند و اصلا تصوری که از پول و منشأ آن دارند، فقط اعداد و ارقام است زیرا قبلا هرگز شخصا نتوانستهاند درآمد شرافتمندانهای با کار به دست آورند که ارزش پول و منشأ آن را بدانند. برای آنها فقط عدد و رقم مهم بوده و نه اقتصاد و درآمدزایی از اقتصاد و پایههای اقتصاد کشور. خب حالا حتما چاره عدم توانایی مثلث را در تغییر مثلث به پنجضلعی دانستهاند و نه تغییر تفکر حاکم بر مسئولان اقتصادی. اتفاقا در عالم هندسه تنها چندضلعی پایدار مثلث است و به همین دلیل شبکههای سازه ساختمانها را که معمولا مربعشکل است، با افزودن عناصر قطری به مثلث تبدیل میکنند تا پایدار بماند. بهنظر میرسد این شکل پنجضلعی تصمیمگیر در اقتصاد که عبارتاند از معاون اول بهعنوان هماهنگکننده اقتصادی، معاون اقتصادی رئیسجمهور بهعنوان مسئول سه شورا و سازماندهی، وزیر اقتصاد و رئیس سازمان برنامهوبودجه و رئیس بانک مرکزی ترکیب ناپایداری باشد و معلوم نیست که چه کسی باید حرف آخر را به کرسی بنشاند و آیا طرح معاون اقتصادی رئیسجمهور درباره پرداخت یارانه به مبلغ ماهانه 450 هزار تومان از محل یارانههای پنهان، (به گمانم یعنی آب و برق و گاز و انرژی گران شود) به تحقق میرسد و این هیئت پنجنفره درباره اقتصاد چگونه نگاه میکنند. جای خوشوقتی دارد که رهبر فرزانه انقلاب صریحا از معاون اول رئیسجمهور بهعنوان هماهنگکننده اقتصادی نام بردند و شاید هم این ناپایداری پنجضلعی را احساس کردهاند. میخواهم برای مثال یک نگاه اقتصادی واقعی را توضیح دهم. خوزستان یک منبع بزرگ اقتصادی است و در دنیا بینظیر است. علاوه بر منابع نفت، امکانات کشاورزی و دامپروری بینظیری در آن است که میتواند درآمد بسیاری نصیب کشور کند ولی ما با بیتوجهی از خوزستان استانی ساختهایم که زندگی در آن زجرآور است. دو نفر از پنج نفر اقتصادی اهل خوزستان هستند و حال که رئیسجمهور در اولین سفر استانی به خوزستان رفته است، باید این منبع اقتصادی را احیا و زندگی در آن را رضایتبخش کنیم اما با خوزستان چه کردهایم.
الف- آب بینظیر کارون را که ناخالصی آن در سرچشمه50 است، در گذر از دشت خوزستان با ناخالصی 6000 تحویل میدهیم یعنی 120 برابر.
ب- میلیونها نخل بهقول سعدی باسق (تخم خرمایی به تربیتش نخل باسق گشته) از بین رفته است.
ج- هزاران هکتار زمین شورهزار شده است.
د- همه فاضلابها و پسابها به کارون میریزد.
هـ- با سد گتوند کارخانه آبشورکنی ایجاد کردهایم و آب شیرین را شور میکنیم و هیچ راهحلی برای آن نیافتهایم و بعد آب دریا را شیرین میکنیم و با بهای گزاف هزار کیلومتر دورتر از آن استفاده میکنیم.
و- در زمان کمآبی یا بیآبی 90 هزار هکتار در خوزستان شالیکاری میکنیم.
اقتصاد یعنی اول پایه اقتصاد را درست کنیم. ما در خوزستان پایه اقتصاد را ویران کردهایم. مردم نیاز به محیط زندگی دارند؛ اگر زمین نداشته باشند، آب خوب نداشته باشند و فضای زیستشان تخریب شود، یارانه 450هزارتومانی که هیچ اگر چهارمیلیون تومان هم بدهیم، برایشان ارزش ندارد. نگاه اقتصادی یعنی زیربنای اقتصاد و تولید را درست کنیم نه آنکه ارز به بازار تزریق کنیم. همچنانکه وزیر محترم جدید صمت میگوید چهارمیلیارد دلار باید به بازار تزریق کنیم. میخواهیم در چنین شرایطی مردم راضی باشند؟ از سفر و صحبت با گروهی از مردم، هرچند در نوع خود خوب است، نتیجهای حاصل نمیشود. این استان را نمیگویم انسانی نگاه کنیم - که نمیتوانیم- حداقل اقتصادی نگاه کنیم. نگویید پول نداریم. چرا برای خیلی کارها پول داریم؟ این استان قلک کشور است- اگر اقتصادی نگاه کنیم و برنامه درست بگذاریم، مردم هم با ما همکاری میکنند. آقای وزیر اقتصاد - آقایان پنج نفر تصمیمگیر در اقتصاد! اقتصاد را به معنی واقعی دریابید. دادن خروسقندی به مردم با وعده آن دردی را دوا نمیکند. اگر به دنبال تزریق ارز در بازار، گرفتن مالیاتهای بیاساس، پرداخت هرچه بیشتر یارانه و مشابه آن هستید، بدانید که فایدهای ندارد. مسائل اقتصادی را از دریچه زیربناهای اقتصاد و توانمندکردن آن ببینید زیرا اقتصاد زاینده سرانجام برای مردم میماند و نگرش پولی به اقتصاد سرانجامی ندارد.