|

جهاد در راه

دستور ریاست‌جمهور محترم به معاون اول درخصوص احیای مأموریت جهاد سازندگی شاید بتواند راهی برای برون‌رفت از شرایط نابسامان تولید روستایی و سیر نزولی زندگی در روستاها باشد. البته مشکلات ‌ زیستگاهی و تولید در روستاها به‌دلیل ادغام جهاد سازندگی در وزارت کشاورزی و ایجاد وزارت جهاد کشاورزی نیست؛ چه اینکه اگر حکمرانی کشور مبنای کار جهاد کشاورزی را بر آینده‌نگری کشاورزی و تأمین غذای مردم (که می‌گویند ایران باید 300 میلیون جمعیت داشته باشد) می‌گذاشت، آن‌وقت سازمان برنامه و بودجه و دیگر نهادهای تصمیم‌گیر و مردم همگی به جهاد کشاورزی کمک می‌کردند تا سیاست‌های درست برای دگرگونی وضع کشاورزی و حراست از آب و خاک را که ضامن بقای کشور است ‌ به اجرا بگذارند اما اصالت‌دادن به سخنوری و سیاست «همه چیز در اولویت» برای همه اقشار و شعار راضی‌کردن همه مردم به هر روش موجب بروز وضع جدید کشور شده است. اینکه در دستور رئیس‌جمهور تأکید بر استفاده از عناصر اولیه و سابقه‌دار جهاد سازندگی شده امری مطلوب است و طبعا می‌تواند در شکل‌گیری فعالیت جدید به نام جهاد کشاورزی تأثیر مثبت داشته باشد اما حتما سابقون جهاد سازندگی نیز خود می‌دانند که مسئله امروز روستاها با مسائل زمان پیروزی انقلاب یعنی 42 سال قبل تفاوت‌های آشکاری کرده است. در آن زمان اکثر روستاها از نعمت جاده، آب، برق، گاز و خدمات دیگر محروم بودند اما در عوض به‌صورت بالقوه از خاک مطلوب و آب کشاورزی کم‌و‌بیش برخوردار بودند و محیط زیست آنها به‌اندازه امروز دستخوش آلودگی نبود. با نگاهی به وضع عمومی‌ آب و خاک کشور (منهای شرایط جوی امسال و عدم بارندگی در سال جاری و به‌طور کلی تغییرات اقلیمی) می‌توان به‌ معنی واقعی فاجعه در حال انجام و گسترش را برای روستاها و البته کل کشور مشاهده کرد. فرونشست زمین در نقاط مختلف کشور از جمله ورامین، اصفهان، کاشان، شیراز، میناب و ایجاد فروچاله‌های بزرگ در نقاط مختلف کشور مانند موریانه که تخته زیر پا را سست می‌کند، موجبات فروپاشی کشور را از لحاظ تولید کشاورزی و شرایط اجتماعی فراهم خواهد کرد. برخی این مشکلات را تنها به‌خاطر تغییر اقلیم در سراسر جهان می‌دانند. با قبول مشکلات ناشی از تغییر اقلیم و منطقی‌دانستن آن باید سیاست‌های جبرانی و نه تشدید‌کننده را طراحی و پی‌ریزی کرد. متأسفانه سازمان برنامه و بودجه در هشت سال گذشته به‌جای آنکه اهتمام خود را مبذول به انجام مواد 35، 36 و 37 قانون برنامه ششم یا به‌عبارت گسترده‌تر برنامه‌ریزی و اصرار به اجرای بخش‌های 7‌، 8 و 9 یعنی بخش‌های کشاورزی، آب و محیط زیست و تخصیص اعتبار به‌موقع برای طرح‌ها و فراهم‌کردن سازوکارهای لازم برای اجرای بخش‌های یاد‌شده کند، تنها به بزرگ‌ترشدن و تخصیص بودجه جاری و نیز طرح‌هایی که نسبت به بخش‌های فوق‌الذکر اولویت ندارد، اقدام کرد و به‌هیچ‌وجه سیاست‌های جبرانی تغییر اقلیم را پیگیری نکرد و به‌طور کلی حاکمیت کشور به‌جای پرداختن به امور جبرانی تغییر اقلیم، با سیاست‌های خود مشکلات ناشی از تغییر اقلیم را تشدید کرد. این عملکرد انسان را به یاد جمله عرفی معمول یعنی «من که دارم میرم چرا هلم میدی!» می‌اندازد. اینک طبق دستور ریاست‌جمهور «جهاد سازندگی» در راه است. صرف‌نظر از اینکه چگونه و تحت چه سازمان و زیر نظر چه شخصی این کار انجام می‌شود، باید ابتدا بدانیم «جهاد سازندگی» چه می‌خواهد انجام دهد.

فردا پس از تشکیل آن سیاهه بلندی از وظایف جهاد سازندگی منتشر می‌شود و همه کارها را به گردن آن می‌اندازند. واقعا معلوم نیست تشکیل یک سازمان جدید یا تغییر نام یک سازمان مانند سازمان تعاون روستایی به جهاد سازندگی چه گرهی را باز می‌کند. «جهاد» یک امر کیفی است و نه کمی‌. در طول 42 سال گذشته بوده‌اند افراد و سازمان‌هایی که نام جهاد بر خود نداشتند اما عملشان جهادی، پرثمر و مطلوب و حتی شگفت‌انگیز بوده است. اگر در شش سال گذشته بخش‌های 7 و 8 و 9 قانون توسعه ششم به انجام می‌رسید، یقینا کار جهادی انجام شده بود اما متأسفانه به‌جای «جهادی کار‌کردن»، «کارنکردن جهادی» صورت گرفته است و البته برای این تسامح دلایل محکمه‌پسندی هم در موقع خود بیان خواهند کرد. می‌خواهم بگویم که عمل‌کردن به قانون را باید «جهاد» دانست. شاید بگوییم جهاد فوق‌العاده نمی‌خواهیم، قانون را اجرا کنید که خود جهاد است و از طلا‌گشتن پشیمان گشته‌ایم، مرحمت فرموده ما را مس کنید. به یاد آوریم که در ابتدای پیروزی انقلاب «جهاد سازندگی» یک مسئله خودجوش در سراسر کشور بود؛ یعنی با بیانات امام (ره) در همه نقاط کشور گروه‌های مختلف دانشجویی و مردم عادی بدون ساماندهی قبلی با تشکیلاتی برای کمک به روستاها به مناطق مختلف رفته و بعضا در کار دروکردن گندم هم کمک می‌کردند. حال اینکه یک دانشجوی شهری با دستان کارنکرده چقدر می‌تواند با داس گندم درو کند، جای خود دارد ولی نفس عمل مهم بود، اینکه مردم به یاری محرومان بشتابند. به‌تدریج جهاد استان‌ها و جهاد سازندگی مرکز شکل گرفت و شورا و نماینده امام برای آن تعیین شد؛ هرچند باز‌هم استان‌ها مستقل بودند و هر استان به تشخیص خود کار می‌کرد و عمدتا پشتیبانی لجستیکی از مرکز صورت می‌گرفت تا آن‌گاه که دفاع مقدس شروع شد و سنگرسازان بی‌سنگر از دل جهاد سازندگی بیرون آمد. به یاد دارم که فردای حمله عراق، صبح زود جهادگران با ساک‌های در دست برای اعزام در ساختمان مرکزی حاضر شدند؛ این یعنی خلوص و ایثار. به‌نظر می‌رسد عبارت «جهاد کشاورزی» هرچند آن موقع اندکی بوی راضی‌کردن جهادگران را می‌داد اما متأسفانه در طول سه دهه گذشته مفهوم واقعی آن روشن نبوده و به‌ همین دلیل کشاورزی ما نه‌تنها دچار تحول نشده بلکه با مصرف بی‌رویه و غیرعاقلانه آب‌های زیرزمینی به تخریب سرزمینی ایران دست زده است. امروز باید «جهاد سازندگی» معنی واقعی خود را بیابد. مهم نیست توسط چه کسی و در کجا. مهم آن است که هم کارکنان وزارت جهاد کشاورزی و هم دیگر کارکنان مرتبط و نیز همه کسانی که دلی در گرو آینده کشور دارند، «جهاد کشاورزی» را مفهوما بدانند و این جز با تعیین سیاست‌های مشخص جهادی توسط دولت و حکمرانی میسر نیست. امروز مسئله آب، تصفیه فاضلاب‌ها و پساب‌ها، آبخیزداری و آبخوان‌داری، خاک، تولید کشاورزی، ایجاد کشاورزی نوین، تأمین غذای مردم در داخل و نه از واردات، تأمین تجهیزات کشاورزی نوین مبارزه با سوءاستفاده از آب، «جهاد کشاورزی» و «جهاد سازندگی» است. اگر چنین شود، اقتصاد روستایی مورد اشاره رئیس‌جمهور تحقق پیدا می‌کند و نه آنکه آب چند روستا را به یک کارخانه جدید‌الاحداث به‌عنوان اشتغال تخصیص دهیم. گاهی نهادی تشکیل می‌شود و چون وظیفه آن نهاد سخت و سنگین نوشته شده است، آن نهاد برای تشفی خود و ارضای دیگران به کارهای دیگری دست می‌زند. جهاد سازندگی با هر اسم دیگر باید وظایفش معلوم باشد و اولویت‌ها معلوم شود. اگر به همه چیز اولویت بدهیم به هیچ‌یک نمی‌رسیم. امروز اولویت کار جهادی به مسائلی که ذکر کردم، بازمی‌گردد. دولت باید برآورد صحیحی از توان اجرائی خود داشته باشد. این‌طور که پیش می‌رود دولت خود را ابرقدرتی می‌داند که همه کار را می‌تواند به انجام برساند. خیر! چنین نیست؛ دولت باید به آنچه تهدید آینده کشور است، بپردازد و بعید است توانی بیش از انجام اموری که ذکر شد داشته باشد. بلی، می‌توان با نام «جهاد سازندگی» یا «جهاد کشاورزی» رسانه‌ها را از سخنان فراوان و تبلیغات پرحجم متراکم کرد اما کار به‌گونه‌ای پیش رود که نه‌تنها اثری مؤثر نداشته باشد که جنبه‌های منفی و تخریبی نتایج آن بر کارهای انجام‌شده معمولی نیز غلبه پیدا کند. مطمئنا اگر رئیس‌جمهور اولویت‌ها را برای مردم بشمرد، مردم در عین قناعت همکاری می‌کنند اما ارائه وعده‌های مختلف که سرجمع آن بسیار بیشتر از توان اجرائی و مالی دولت است، هرگز نمی‌تواند کمکی به حفظ و آبادانی ایران کند. آقای رئیس‌جمهور به یاد داشته باشند که مسئله اصلی کشور حفظ آن است. حفظ ایران هم از دشمنان خارجی و هم از سیاست‌های مصرفی و مردم‌نمایی داخلی. متأسفانه طلیعه تخریب کشور بسیار نگران‌کننده است.