قصه پرغصه مهاجران افغان
وزیر کشور جمهوری اسلامی، ایران را بزرگترین کشور مهاجرپذیر دنیا نامید؛ واقعیت تلخی که با تأسف مسئولان محترم جمهوری اسلامی یک روی سکه مهاجرت به ایران را میبینند. سیل مهاجرین به سوی اروپا برای اسکان دائمی در یکی از کشورهای اروپایی خط ممتدی است که سالیان سال از زمین و دریا در حرکت است، خطی که قدم به قدم آن خونین است. کافی است نگاه کنیم به مهاجرینی که از طریق روسیه سفید خود را به پشت مرزهای لهستان رساندهاند تا با گذر از سیم خاردارهایی که حدفاصل مرز بلاروس و لهستان است خود را به سرزمین اتحادیه اروپا برسانند؛ طرفه اینکه مقصد اکثر مهاجرین اروپایی، انگلستان یا آلمان است، قصه پرغصه جنگلهای «کاله»؛ آخرین شهر فرانسوی که با قطار میتوان دریای مانش را پشت سرگذاشت و به انگلستان رسید یا با قایق عرض کانال مانش را طی کرد و به انگلستان رسید. وقتی مهاجری از هر کشور خود را به آلمان یا فرانسه برساند، اطمینان دارد که میتواند زندگی راحتی که تفاوت بنیادین با زندگی در کشور خود مثلا افغانستان دارد، پیشرو داشته باشد اما مهاجرینی که با گذر از مرزها بدون کارت هویت و سرمایهای وارد ایران میشوند، آن دسته از مردمی هستند که از سر ناچاری با توجه به شرایط کشور خود به اصطلاح جانشان را کف دست گرفته و از کوه و بیابان گذر کرده و به ایران رسیدهاند. در نوشته حاضر میخواهم از مهاجرین افغان که با بدترین رویه و روش و با همه مخاطرات خود را به ایران میرسانند، دفاع کنم. ایران از زمان سردار محمد داوودخان پذیرای مهاجرین فصلی افغان بوده است و با تأسف در 50 سال گذشته که نگارنده به یاد دارد، کوچکترین برنامه و طرحی برای ورود و خروج و اسکان افاغنه نداشتیم؛ در حالی که میشد با طرح و برنامهای که همه جوانب آن را در نظر میگرفتیم و باتوجه به همسویی فرهنگی و سابقه تاریخی از زبان و دین و اقلیم مشترک که با برادران افغان داریم با تکیه بر فرهنگ و عادات و مهمتر از همه دین و زبان مشترک پایگاه محکمی در افغانستان ظرف این 50 سال دستوپا میکردیم. با تأسف فرصت طلایی همزبانی و همفرهنگی را از دست دادیم و با نوع رفتاری که در این سالها با مهاجرین افغان داشتیم و با تأسف داریم، یاد و یادگار خوبی بین دو ملت به وجود نیاوردیم. بیتعارف ایران سرزمین کار است و هر میزان کارگر افغان به کشور وارد شود به جد میگویم برای آنان کار وجود دارد کارهای سختی که ایرانیان انجام نمیدهند کارگران ساده و کارگران متخصص افغان در شرایط مساوی بهتر از هر ایرانی مشغول به کار میشوند با همه مخاطراتی که آنان را آزار میدهد، اگر برنامه صحیح و درستی از ابتدا پیاده میکردیم و نظارتی بر ورود و خروج و اسکان و کار کارگران افغان اعمال و اجرا میشد با این نظارت میتوانستیم حق و حقوق دولتی از بیمه و سهم دولت از کار کارگر خارجی را دریافت کرده و نظارت تامهای از نظر امنیتی هم بر کارگران افغان اعمال و اجرا میکردیم. واقعیت هممرزی ایران با افغانستان را نمیتوان نادیده گرفت مرز مشترک ایران و افغانستان و مرز مشترک ایران و پاکستان که محل عبور و مرور مهاجرین افغان است را جغرافیای زمان پیش پای ما گذاشته است تا زمانی که افغانستان ناامن باشد به اجبار مهاجرینی از افغانستان روانه ایران، پاکستان و اخیرا ترکیه میشوند. چرا مسئولان دولتی نتوانستهاند در این 40 سال طرح و برنامهای برای حضور هدفمند و کنترلشده برای افاغنه داشته باشند؟ چه بخواهیم و چه نخواهیم به علت ناامنی افغانستان به اجبار، مهاجرینی از افغانستان خواهیم داشت. وقتی دولت طرح و برنامهای برای آمدوشد افاغنه نداشته باشد، گروههایی دستبهکار میشوند و آمدوشد مهاجرین افغان را در اختیار میگیرند که این گروهها به قاچاقبر معروف هستند. اکنون هزینه انتقال هر فرد افغان از افغانستان به داخل ایران از سوی قاچاقبرها هشت میلیون تومان است و چون قاچاقبرها میدانند افرادی را که به داخل ایران انتقال میدهند در مبدا یعنی افغانستان پولی ندارند و این پول باید در ایران تهیه شود، دست به کاری میزنند که مجرمانه است اما کسی با آن مخالفت نمیکند. وقتی مهاجر را به مقصد رساندند در محلی که عمدتا گاوداریها و مرغداریهاست او را به گفته افاغنه «بندی» میکنند تا دوستان و آشنایان او پول قاچاقبر را نقدا پرداخت کنند و از تاریخ رسیدن به مقصد روزانه از مهاجر یا به تعبیری «بندی» 200 هزار تومان جریمه دریافت میکنند تا کل مبلغ هشت میلیون تومان نقد شود وقتی به دوستان و آشنایان مهاجر «بندی» گفته میشود این کار حداقل بازداشت غیرقانونی است اما با اطمینان میگویند «نه»، غیرقانونی نیست. قاچاقبر حق خود را میگیرد و اگر چندروز طول کشید باز هم این حق را دارد که روزانه 200 هزار تومان «جرمانه» دریافت کند. اخیرا قاچاقبرها در مرزهای ترکیه فعال شدهاند.
مهاجری که از افغانستان به ایران آمده و تصفیهحساب کرده است، اگر بخواهد به ترکیه برود، باید 14 میلیون تومان به اضافه هر روز 200 هزار تومان «جرمانه» تا زمانیکه تصفیه حساب کند به قاچاقبرها بپردازد؛ با این چرخه پرسود قاچاقبر هر روز دامنه وسیعتری به خود گرفته است. اوایل سقوط کابل و فرار اشرفغنی گروههایی از مردم افغانستان فرار را بر قرار ترجیح میدادند که پشتونزبان نبودند و تاجیکها، هزارهها و حتی اوزبکها جزء اقلیتهای قومیای بودند که تن به مهاجرت میدادند. زمان سقوط کابل اوج نیاز بخشهای کشاورزی در ایران به نیروی کار ارزان افاغنه بود و اکثر نیروهای ساکن در کمپهای نگهداری افاغنه تأمینکننده نیروی کار بودند و کمبود نیروی مجاز افغان کاملا محسوس بود. بعد از سقوط کابل خیل مهاجرین افغان به سوی ایران سرازیر شد که عمدتا غیرپشتونزبان بودند و پشتونها از وضع به وجود آمده در افغانستان راضی و احساس پیروزی میکردند؛ حتی جشن پیروزی همراه با رقص گرفته بودند. این احساس پیروزی چندان نپایید و خیل مهاجرین پشتونزبان هم به مهاجرین قبلی اضافه شد و علت آن به گفته مهاجرین هوادار طالب نبود کار و گرانی سرسامآور مواد غذایی و بیارزششدن پول رایج افغانی بود، طالبان در اقدامی حسابشده از همان روزهای اول دست صرافیها را باز گذاشتند و نقل و انتقال پول به افغانستان تفاوتی با دوره قبل از ورود طالبان به کابل نداشت. عمده درآمد افغانستان در شرایط موجود همین پولهایی است که مهاجرین افغان از اقصی نقاط دنیا برای خانوادههای خود میفرستند موج جدید هواداران طالبان به ایران و دیگر کشورها به بهانه نبود کار و شغل در افغانستان طالبانزده محل تأمل است. جمعیت زیادی از مهاجرین جدید افغان پس از سقوط کابل سرازیر ایران شده است و حرفه قاچاقبری به حرفهای پرسود تبدیل شده است گفتم قاچاقبر از هر افغان که وارد ایران میکند مبلغ هشت میلیون تومان مطالبه مینماید و تا این مبلغ توسط مهاجر پرداخت نشود و به گفته خودشان «بندی» قاچاقبر هستند و به ازای هر روز 200 هزار تومان تا زمان تصفیه کامل هزینه قاچاقبر از مهاجر دریافت میکنند و دسته دوم قاچاقبرها، مسیر جدید ترکیه را راهاندازی کردهاند و از ایران با دریافت مبلغ 15 میلیون تومان مهاجران افغان را به ترکیه میبرند و روزی ظاهرا 300 هزارتومان در ترکیه از مهاجرین تا تصفیه حساب هزینه قاچاق بر دریافت میکنند. کافی است سری به گاوداریها و مرغداریهای متروک بزنید و محل «بندی» قاچاقبرها که مهاجرین افغان را تا زمان تصفیه حساب نگهداری میکنند را به عینه ببینید. موضوع مهاجرین افغان بعد از سقوط کابل به باور نگارنده جزء مسائل امنیتی کشور باید قلمداد شود سرازیرشدن افاغنه به داخل کشور از سوی قاچاقبرها و تسلط قاچاقبرها بر جادهها و رفتوآمد مهاجرین را باید به نوعی کنترل کرد. اکنون که گروههای مختلفی در افغانستان بعد از خروج محمد اشرفغنی از کابل فعال شدهاند، طالبان افغانستان، طالبان پاکستان، داعش، داعش خراسان و دیگر گروهها موقعیت را مناسب دیدهاند و در این جابهجایی جمعیتی، اهداف و برنامههای خود را پیش میبرند. بر این باورم که باید فکری کرد و چرخه غیرامنیتی آمدوشد افاغنه را حداقل بعد از 50 سال از حضور مستمر افاغنه در ایران کنترل کرد. دیگر نمیتوان آمد و شد افاغنه را به چشم کارگران منتظر کار در بازار پررونق کار ایران دانست. اگر در گذشته بخشی از جوانان افغان به علت نبود کسبوکار در کشور محنتزده و دچار بحران افغانستان روانه ایران میشدند و بخش کشاورزی و دامپروری و مشاغلی مانند کار در گاوداریها و مرغداریها و مزارع و گلخانهها پذیرای کارگران فصلی علیرغم محدودیت و ممنوعیت بهکارگیری اتباع بیگانه بود و میشد از اردوگاههای مجاز کارگر مورد نیاز را تأمین کرد، امروزه آمدوشد افاغنه میسر نیست؛ زیرا باتوجه به وضعیت سیاسی افغانستان و حاکمیت طالبان بر این کشور و اختلاف اساسی بین گروههای مختلف که تا دیروز در اتحادی اجباری علیه نیروهای آمریکایی به ظاهر متحد بودند ولی امروز گروههای متحد دیروز، دشمنان یکدیگر شدهاند و در این رفت و آمد به کشورهای همسایه چه بسا، نقل و انتقال نیرو را در برنامه کاری خود داشته باشند و این به ضرر کلی کشور است؛ کاش به نصایح امثال نگارنده در سالهای گذشته توجه میشد و نوعی نظارت بر رفتوآمد افاغنه صورت میگرفت که در این صورت دچار وضع موجود نبودیم که عدهای با عنوان قاچاقبر از خلأ نظارتی موجود سوءاستفاده کنند و از هر افغان ترک وطن کرده مبلغ هشت میلیون تومان دریافت کنند و حرفه قاچاقبری را رونق دهند. واقعیتها را باید پذیرفت و دستورالعملها و رویهها را مطابق واقعیتها اعمال و اجرا کرد وقتی میدانیم قادر به کنترل آمدوشد افاغنه به داخل کشور بیتعارف نیستم و فشار داخلی افغانستان باعث تحرک بیسابقه در مرزهای ما شده است حداقل نظارتی بر آمدوشدها داشته باشیم تا بدانیم خیل انبوه مهاجرین در کجا ساکن میشوند و از چه گروهی و دستهای هستند. آرزو میکنم پشت این آمد و شد افاغنه بعد از سقوط کابل، طرح و برنامه امنیتی علیه منافع ملی ما نباشد.