|

زمزمه محبت معلم چه شد؟

در روزهای اخیر حرکات زشت و سخیفی از سوی کارگزاران آموزشی و مجریان آموزشی و معلمان در ارتباط با دانش‌آموزان مشاهده شده که افکار عمومی جامعه، خانواده‌ها و به‌ طور کلی وجدان اجتماع را خدشه‌دار کرده است. کوتاه‌کردن موها و زلف پسرهای دانش‌آموز و کتک‌زدن آنان جلوی چشم هم‌کلاسی‌های شگفت‌زده، رفتارهای بسیار بد که هیچ نشانی از آموزش‌وپرورش نسل جوان و نونهال کشور ندارد.

مینو بدیعی روزنامه‌نگار

در روزهای اخیر حرکات زشت و سخیفی از سوی کارگزاران آموزشی و مجریان آموزشی و معلمان در ارتباط با دانش‌آموزان مشاهده شده که افکار عمومی جامعه، خانواده‌ها و به‌ طور کلی وجدان اجتماع را خدشه‌دار کرده است. کوتاه‌کردن موها و زلف پسرهای دانش‌آموز و کتک‌زدن آنان جلوی چشم هم‌کلاسی‌های شگفت‌زده، رفتارهای بسیار بد که هیچ نشانی از آموزش‌وپرورش نسل جوان و نونهال کشور ندارد.  اگر تا دیروز حجاب دختران کوچک و نوآموز در مدرسه مسئله‌ساز بود و توهین‌آمیزترین برخوردها با نوجوانان دختر انجام می‌گرفت، امروز بیشتر سراغ پسران نوجوان آمده‌اند تا روحیه جوان‌گرایانه آنها را تضعیف کنند و بدترین نوع تنبیه را درمورد آنها انجام دهند. ژان پیاژه متفکر و اندیشمند روان‌شناسی رشد و آموزش نسل جوان زمانی که رئیس دفتر بین‌المللی آموزش سازمان ملل متحد بود، گفت: «تنها آموزش است که می‌تواند جوامع ما را در مقابل فروپاشی تدریجی یا خشونت‌بار حفظ کند». در حقیقت خشونت که حرف اول مسائل امروز جهان است، با روش درست آموزشی‌ و پرورشی نسل جوان می‌تواند کنترل شود.  درس معلم ار بود زمزمه محبتی/ جمعه به مکتب آورد طفل گریزپای را. بدون تردید «محبت» یکی از فرایندهای اصلی تعلیم و تربیت است. کودک نوپا نخستین زمزمه محبت را از مادرش می‌آموزد و بعد با پای‌گذاشتن به مهد‌کودک و دبستان، محبت را در قالب ارتباطات اجتماعی با همسالان خود و در قالب مهم‌تری نقش «معلم‌-مادر» یاد می‌گیرد. همان‌گونه که کودک نوپا انتظار خشونت از مادر و پدرش ندارد، انتظار ندارد که معلم و آموزگارش با خشونت با او رفتار کند. خشونت در حقیقت بازتاب نارسایی‌ها و کژی‌های روانی، اجتماعی، اقتصادی و از همه مهم‌تر آموزشی است. کسانی که در کسوت معلم نقش هدایتگر و آموزش‌دهنده نونهالان و نوجوانان را ایفا می‌کنند، انسان‌هایی هستند که به لحاظ تئوریک از نظر روحی باید سالم و تندرست باشند. معلمان بی‌گمان باید سنگ صبور شاگردان باشند و محبت را نثار دانش‌آموزان کنند. این کمترین خواست از معلمان و مربیان است. آیا انتظار سخت و نادرستی است؟ از محبت خارها گل می‌شود/ وز محبت سرکه‌ها مل می‌شود. مشاهده می‌کنید که در ادبیات گران‌سنگ فارسی بار دیگر از زبان دیگر شاعر و فیلسوف بزرگ مولانا چگونه از ویژگی‌های محبت سخن رفته است. آیا معدودی از معلمان راه و رسم محبت را نیاموخته‌اند؟ خاطره‌ای کوتاه از یکی از دبیران و معلمان سال‌های دور زندگی‌ام تعریف می‌کنم که واقعا درس زندگی بود. این دبیر درس دشوار شیمی معدنی را در سال‌های چهارم و پنجم نظام قدیم دبیرستان تدریس می‌کرد. او دبیری بسیار آگاه به فنون تدریس بود و بعد از پایان کار و درس‌دادن و درس پرسیدنش، زمان مشخصی را به گفت‌وگو با دخترهای نوجوان اختصاص می‌داد؛ مانند یک مادر مهربان. دخترها در این گفت‌وگو خصوصی‌ترین مسائل‌شان را با دبیر شیمی مطرح می‌کردند و درس لازم را فرا می‌گرفتند. هیچ جایی در این ارتباط سالم معلم و شاگرد برای خشونت وجود نداشت. اگر هنوز در این جهان است زنده و سلامت باشد و اگر آسمانی شده، یادش ماندگار... .