مبانی ارزشهای سیاسی
لازم نیست دارای تحصیلات آکادمیک یا کارشناس متافیزیک باشیم تا متوجه شویم که شرایط اجتماعی ملتهب و پرچالش است. اگر بپذیریم که عملکرد امروز، آینده جامعه را میسازد، ترسیم چگونگی آینده کار دشواری نخواهد بود. از این منظر، یک نگاه کلی و سطحی به شرایط معیشت شهروندان، اقتصاد کلان، وضعیت آموزش و پرورش، روابط خارجه و... میتواند به شفافترین شکل، آینده کشور را برای ما مجسم کند.
لازم نیست دارای تحصیلات آکادمیک یا کارشناس متافیزیک باشیم تا متوجه شویم که شرایط اجتماعی ملتهب و پرچالش است. اگر بپذیریم که عملکرد امروز، آینده جامعه را میسازد، ترسیم چگونگی آینده کار دشواری نخواهد بود. از این منظر، یک نگاه کلی و سطحی به شرایط معیشت شهروندان، اقتصاد کلان، وضعیت آموزش و پرورش، روابط خارجه و... میتواند به شفافترین شکل، آینده کشور را برای ما مجسم کند. اینکه، هیچ وطنپرستی خواهان التهاب و آشفتگی اجتماعی نیست، بلکه تنها بدخواهان بیگانه و عوامل داخلی آنها از آشفتگی اجتماعی خشنود و منتفع میشوند. اگر آشفتگی و التهاب را نتیجه رفتار اجتماعی غیرمتداول و غیرمعمول شهروندان در همه سطوح رسمی (صاحبمنصبان) و غیررسمی تلقی کنیم، آنگاه یک تحلیل رفتارشناسانه مبتنی بر درک چیستی و کارکرد ارزشها بهعنوان اساس رفتار انسانها، میتواند نهتنها منجر به درک ریشههای آشفتگی و التهاب اجتماعی جاری، بلکه افقی برای مدیریت زیست اجتماعی پیشروی وطندوستان در ساختار تصمیمگیری کلان قرار دهد. یقینا تبیین مطلوب مفهوم ارزش، بسیار فراتر از مجال و توان یک موجز است، با وجود این، نکاتی کلی و مختصر پیرامون چیستی و کارکرد مفهوم ارزش، ارائه میشود.
ارزش؟ به تعبیری کلی و کاربردی، ارزشها پدیدههای روانشناختی هستند که در رفتار انسانها متبلور میشوند. به عبارتی، ارزشها به مثابه بنیاد تمامی آرزوها، آرمانها، اهداف، خواستهها، تمایلات و... که شکلدهنده رفتار انسانها در عرصههای گوناگون شخصی و اجتماعی هستند، «تابع انواع نیازهای مادی، روانشناختی و اجتماعی هستند». به بیانی کاربردیتر، ارزشها برایند، مبتنی یا تابع «میزان، وسعت، عمق و اخلاقی بودن درک ما» از چیستی خود (شناسی) و محیط زیست پیرامون هستند. بهطور کلی ارزشها را میتوان به سه دسته تقسیم کرد: ارزشهای فردی، ارزشهای گروهی (معلمان، دانشجویان، دلالان مسکن و ماشین، کارشناسان متافیزیک، بزهکاران، ورزشکاران و...) و ارزشهای اجتماعی (ملی). نکته قابل توجه اینکه، ارزشها طول عمر دارند و اینکه طول عمر ارزشها تابع کارکرد آنها برای انسانهاست. کارکرد به این معنی که تا زمانی که انجام دادن یا ندادن یک رفتار، برخی نیازها (مادی، روانشناختی و اجتماعی) را در ما ارضا میکند، ارزشها موضوعیت و موجودیت دارند. نکته مشترک میان ارزشهای فردی، گروهی و اجتماعی، این است که کارکرد ارزشها برایند یک رابطه علت و معلولی است. اگر مشترکات جمعی را تجمیع انواع نیازها، اهداف، تمایلات و... فردی تلقی کنیم، آنگاه مفهوم و پدیده ارزش یک امر فردی و نه گروهی و اجتماعی است. به این معنی که «ارزش به واسطه برخی نیازها، اهداف، آرزوها و... فردی، ارزش تلقی میشود و نه به واسطه انواع دلایل گروهی و اجتماعی». به عبارتی اعتبار ارزشهای اجتماعی مبتنی بر تحقق ارزشهای فردی است. بنابراین، اینکه برخی ارزشها، گروهی و اجتماعی تلقی میشوند، نه به خاطر ویژگی خاص یک ارزش، بلکه به این خاطر است که «ارزشهای اجتماعی تبلور ارزشهای فردی» هستند. بنابراین بهطور کلی مفهوم و پدیده «ارزش» ریشه و جنسی فردی و نه جمعی دارد. به عبارتی، ریشه ارزشهای گروهی و اجتماعی در ارزشهای فردی است. ازاینرو، «اعتبار انواع ارزشهای اجتماعی (ازجمله سیاسی) نه در خود ارزش، بلکه در برخی نیازهای مشترک در افراد است». نکته حائز اهمیت درباره ارزشها این است که ارزشهای مادی که ریشه در انواع نیازهای اولیه برای تداوم بقا دارند، صرفنظر از شرایط روانشناختی و اجتماعی، پایدار و نامتغیر هستند. به عنوان مثال، انسانها در هر شرایط روانشناختی و اجتماعی، نیاز به غذا، مسکن، لباس و... دارند. اما ارزشهای روانشناختی و اجتماعی تابع شرایط محیط زیست و در نتیجه متغیر هستند. به عنوان مثال، در کره شمالی شهروندان نمیتوانند علاقهمندیهای متعدد و مستقل داشته باشند یا عملکرد دولت را نقد کنند. بنابراین در کره شمالی، تولید آثار فرهنگی یا شیوه سیاستورزی مشابه آنچه در کره جنوبی رایج است، نهتنها یک ارزش پسندیده نیست بلکه یک ارزش نامطلوب یا غیرقانونی تلقی میشود. شاید «عدم آگاهی و توجه به مشروط و متغیر بودن ارزشهای روانشناختی و اجتماعی (سیاسی) در کنار پیگیری منافع جناحی»، دلیل این رفتار برخی اذهان و ارادهها است که در گذشته تلاش کردند تا ارزشهای (تاریخی و...) متعلق به قرون پیشین را در جوامع امروزی دانش، قانون، اخلاق و فناوریبنیاد به شهروندان بقبولانند. مبتنی بر تبیین کلی و مختصر فوق، میتوان ارزشهای سیاسی را در چارچوب ارزشهای اجتماعی تلقی کرد. اگر تبیین ارائهشده از مفهوم و پدیده ارزش کاربردی و منطقی تلقی شود، آنگاه، بدیهیترین نتیجهگیری این خواهد بود که ارزشهای سیاسی نمیتوانند مغایر ارزشهای (فردی) شهروندان باشند. چراکه ارزشهای اجتماعی تجمیع ارزشهای فردی در عرصههای گوناگون هستند. در تبیین فوق ارزشها به مادی، روانشناختی و اجتماعی تقسیم شدند و اینکه ارزشهای مادی ثابت و ارزشهای روانشناختی و اجتماعی مشروط و متغیر هستند. اگر تفکیک ارزشهای مادی، روانشناختی و اجتماعی، کاربردی تلقی شود، آنگاه میتوان نتیجهگیری کرد که یک، اولویت اهداف و طرحهای سیاسی باید برایند ارزشهای مادی (غذا، مسکن، آموزش، بهداشت و درمان و...) باشد. دو، اینکه، توسل به ارزشهای پیشین به منظور مدیریت انواع امور و نیازهای روانشناختی و اجتماعی «خلاف منطق» است. خلاف منطق، به این معنی که جوامع دانش، اخلاف، فناوری و... بنیاد کنونی، هیچ شباهتی به جوامع پیشین که فاقد داشتههای علمی، انسانی و اجتماعی معاصر بودند، ندارند.
اگر رابطه ارزشهای سیاسی و ارزشهای شهروندان منطقی و کاربردی تلقی شود، آنگاه میتوان ادعا کرد که ناکارآمدی مدیریت و ناکامی اهداف و سیاستها برایند «ارزشهایی است که با ارزشهای آحاد شهروندان مطابقت ندارد». در جهان خرد، اخلاق، دانشبنیاد و «امن» معاصر، ارزشهای سیاسی برخلاف قرون پیشین، عصاره ارزشهای جمعی (ملی) هستند. بنا بر شواهد و تجربیات بیشمار، در جهان معاصر، حکمرانی مبتنی بر ارزشهای جناحی نهتنها کوتاهمدت، بلکه منشأ درد و رنج بیپایان برای شهروندان خواهد بود. اینکه درک ارزشهای سیاسی به مثابه بنیاد اهداف، طرحها و اندیشههای سیاسی، میتواند شهروندان را به عمق اذهان سیاستورزان، کارگزاران و صاحبمنصبان راهنمایی کند. به عبارتی، ارزشهای سیاسی کاربردی و شفافترین سنگ محک برای تشخیص «صداقت و وطندوستی» سیاستورزان و صاحبمنصبان هستند.
شاید مهمترین وظیفه وطندوستان منتقد به شرایط موجود اجتماعی، تفکیک و تعیین مرز شفاف میان ارزشهای جمعی (ملی) و ارزشهای جناحی و غیرواقعبینانه باشد.