دوگانه توسعه و به حاشیه رفتن
وظیفه و کارکرد علم، درک، شناخت، تحلیل و ارزیابی پدیدهها و امور انسانی، اجتماعی و طبیعی است و نه قضاوت امور، وقایع و پدیدهها.
وظیفه و کارکرد علم، درک، شناخت، تحلیل و ارزیابی پدیدهها و امور انسانی، اجتماعی و طبیعی است و نه قضاوت امور، وقایع و پدیدهها. ازاینرو این موجز تلاشی است برای درک علمی ملزومات حیات سیاسی و ملی و فاقد هر نوع قضاوت امور، پدیدهها، عملکرد، اهداف و وقایع اجتماعی و سیاسی. اینکه در راستای تبیین ملزومات تداوم سیاسی و ملی، تبیین کلی و مختصری از مفاهیم توسعه و افول و رابطه علت و معلولی این مفاهیم ارائه میشود.
توسعه؟ پر بیراه نیست اگر زندگی و حیات را متراف با حرکت تلقی کنیم؛ پس اگر حرکت مترادف با زندگی و حیات است، نتیجهای طبیعی خواهد بود که سکون (عدم حرکت و توسعه) را مترادف با افول تصور کنیم. انسانها (شهروندان) پیوسته در تلاش برای تسهیل زیست و ایجاد امنیت پایدار بوده، هستند و خواهند بود. به عبارتی توسعه، «حرکت» از نقطه آ به نقطه ب یا «حرکت» از یک شرایط نامطلوب به سوی یک شرایط مطلوب است. اینکه از منظر مدیریت سیاسی، توسعه، فرایند برنامهمحور برای نظمدادن به رفتار انسانها به منظور تحقق اهداف (فردی، جمعی، اجتماعی، بینالمللی و...) است. نکته حائز اهمیت اینکه بنیادیترین نمود، چهره و تجسم مدنیت، «رفتار هماهنگ و منظم» انسانها به منظور تحقق اهداف فردی و اجتماعی است. به تعبیری نظم رفتاری انسانها (شهروندان) مرز میان مدنیت و زیست طبیعی است.
توسعه در امور گوناگون اجتماعی یعنی بهبود وضع موجود انسانها، کارآمدترشدن افراد، نهادها و ساختارهای اجتماعی و ملی در عرصههای گوناگون. اینکه حرکت اجتماعی شهروندان از شرایط نامطلوب به سوی شرایط مطلوب (توسعه)، به ضرورت باید تحت هدایت یک ساختار مدیریتی انجام شود؛ بنابراین «نظام سیاسی ملی»، سازوکار مدیریت اجرائی توسعه ملی به معنی حرکت از زیست نامطلوب به سوی زیستی مطلوب و امن است. درخورتوجهِ عناصرِ وطندوستِ ساختار تصمیمگیری اینکه توسعه از نظر منطقی و کاربردی به معنی فاصلهگرفتن از راهکارها و اندیشههای گذشته است. به تعبیری توسعه یعنی فاصلهگرفتن از تاریخ (زمان گذشته). گفته شد که توسعه به معنی حرکت منظم و هدفمند مبتنی بر یک برنامه مدون ملی به منظور عبور از شرایط نامطلوب به سوی شرایط مطلوب است.
با این اوصاف، در شرایطی که پیوسته دیروزها مطلوبتر از فرداها هستند و اینکه نمیتوان برای یک ساعت، یک روز، یک هفته و... آینده را پیشبینی کرد، تدوین برنامه چندساله (پنج) توسعه اگر نگویم حاکی از نابلدی یا نبود صداقت برخی اذهان؛ اما یک «لطیفه سوررئالیستی» است. افول (غروب)؟ بنیادیترین دلیل ناکارآمدی، سکون یا جمود ساختار مدیریتی است. اینکه بیشتر مجادلات بیحاصل و اغلب مخرب در عرصه سیاسی میان جناحها و دستاندرکاران که موجب شدیدترین دشواریها برای شهروندان شده، نمود عینی سکون یا جمود در تصمیمگیری است. جوامع انسانی پدیدههایی پویا در زمان حال هستند؛ بنابراین پیگیری اندیشهها، اهداف و طرحهای تاریخی و رؤیایی، حاکی از نبود تعامل (آگاهانه یا ناآگاهانه) برخی اذهان سیاسی با شرایط عینی در زمان حال است. و اینکه «سکون سیاسی بلندمدت در زمینه زیست اجتماعی ذاتا پویا، بیشک منجر به افول سیاسی خواهد شد». یکی از بدیهیترین ویژگیهای اذهان و ارادههای خالصساز، نبود درک «منطق حاکم بر روند وقوع و حذف (افول) پدیدههای طبیعی، اجتماعی و انسانی» است.
ازاینرو بنا بر جبر حاکم بر نظم پدیدهها، خالصسازی محکوم به «حرکت به سمت افول» است. فقدان درک فلسفی و علمی از مبانی پدیدهها و رویدادها و فرایندهای اجتماعی، انسانی و طبیعی، بارزترین ویژگی اذهان خالصساز است. وقتی از مفهوم زیست (زندهبودن) برای فهم ساختارها استفاده میکنیم، به این معنی است که باور داریم که ساختارهای سیاسی همانند دیگر موجودات زنده یک آغاز، طول عمر و پایان دارند. ساختارها ایجاد میشوند، زیست میکنند و تغییر میکنند. تغییر یا به شکل تکاملی یا از طریق دگرگونی پدیدار میشود. ساختارهای سیاسی به دلیل زندهبودن محکوم به تغییر و تکامل هستند. صاحبمنصبانی که به دلیل حفظ منافع و جایگاه خود، توجهی به ضرورت توسعه ملی ندارند، تنها باعث آسیبهای اجتنابناپذیر به زیست اجتماعی و ملی میشوند. پارادایم (شناخت کلان)؟ به کلی و کاربردیترین بیان، پارادایم معطوف به درک ساختاری و بیواسطه امور (انسانها، شهروندان، جامعه، منطقه، جهان و...) است. به عبارتی پارادایمها محصول تعامل با شرایط و امور عینی در زمان حال هستند؛ بنابراین یک امر کاملا طبیعی است که پارادایم مدیریت غیرکاربردی منجر به اتخاذ اهداف، اندیشهها و سیاستهای غیرکاربردی، بیحاصل و پرهزینه شوند.
به تعبیری کاربردی، توسعه و افول تابع تداوم (افول) یا تغییر پارادایم ساختار تصمیمگیری است. اگر تبیین رابطه علت و معلولی «توسعه و افول»، علمی (فاقد قضاوت)، کاربردی و منطقی تلقی شود، آنگاه همه کارگزاران و عناصر ساختار تصمیمگیری در هر سطح و با هر تخصصی، به جد برای برونرفت از شرایط پرچالش و بدون چشمانداز زیست اجتماعی و ملی، باید اندیشهها و راهکارهای علمی را جایگزین (پارادایم شیفت) اندیشهها و راهکارهای مبتنی بر انگیزهها، منافع و اهداف فردی و جناحی کنند.