از کلینیک تا بیمارستان
وقوع حادثه آتشسوزی پنجشنبهشب گذشته در یکی از بیمارستانهای پایتخت موجب شد تا نگارنده یادداشت تحت عنوان «ریشههای اخلاقی تراژدی کلینیک سینا» (شرق مورخ 17 تیرماه 1399) را با توجه به وجوه مشترک هر دو رویداد بازخوانی کند و پشت صحنههای تراژدیهایی از این قبیل را از حیث مفهومی و رابطه علیت و معلولی مورد بررسی مجدد قرار دهد و خوانشی از آن ارائه کند.در تبیین چرایی پشت صحنه حادثه کلینیک مزبور، سبک زندگی فعلیمان را متهم ردیف اول دانستیم که به سمت سرپیچی از پذیرش مسئولیت اجتماعی و احاله آن به دیگران، یا همان مسئولیتگریزی فرافکنانه و افتادن در تله مارپیچ ازخودبیگانگی، پیش میرود. چنین نوعی از مسئولیتگریزی، جامعه را گرفتار مخاطره اخلاقی می کند و به بیرحمی دامن میزند.
وقوع حادثه آتشسوزی پنجشنبهشب گذشته در یکی از بیمارستانهای پایتخت موجب شد تا نگارنده یادداشت تحت عنوان «ریشههای اخلاقی تراژدی کلینیک سینا» (شرق مورخ 17 تیرماه 1399) را با توجه به وجوه مشترک هر دو رویداد بازخوانی کند و پشت صحنههای تراژدیهایی از این قبیل را از حیث مفهومی و رابطه علیت و معلولی مورد بررسی مجدد قرار دهد و خوانشی از آن ارائه کند.در تبیین چرایی پشت صحنه حادثه کلینیک مزبور، سبک زندگی فعلیمان را متهم ردیف اول دانستیم که به سمت سرپیچی از پذیرش مسئولیت اجتماعی و احاله آن به دیگران، یا همان مسئولیتگریزی فرافکنانه و افتادن در تله مارپیچ ازخودبیگانگی، پیش میرود. چنین نوعی از مسئولیتگریزی، جامعه را گرفتار مخاطره اخلاقی می کند و به بیرحمی دامن میزند. این همان چیزی است که بند ناف موجود بین اعضای جامعه را که مبتنی بر همنوعدوستی است، پاره میکند و صحبت از هممیهنی و وفاق و وحدت ملی و از این قبیل که امنیت کلان هر کشوری را پاس میدارد، فانتزی جلوه میدهد. از جمله مشترکات متعدد دو حادثه کلینیکی و بیمارستانی فوق اخطارهایی است که گفته میشود هر دو پیشاپیش دریافت کرده بودند؛ اخطارهایی که از ناایمنبودن سازه و نما و از این قبیل آن دو حکایت میکرده است؛ اخطارهایی که اگر در مورد سینا دو مرتبه داده شده بود، گفته میشود که بیمارستان آسیبدیده حداقل پنج بار دریافت کرده بود! همین تفاوت معنادار در تعداد اخطارهایی که در مورد دومی دو و نیم برابر اولی است هم به سهم خود مصداقی بر تشدید مسسئولیتگریزی است. حال پرسش این است که اصولا چرا باید نیاز به اخطار، آن هم پنج بار، باشد؟ مگر نه این است که هر ساختمانی، حتی در حد یک واحد مسکونی، از قبل از ساخت تا زمان دریافت پایان کار باید از هفتخان نظارتی دستگاههای ذیربط بگذرد تا بتواند گواهینامههای لازم را دریافت کند و اجازه بهرهبردای بیابد؟ آیا دستگاه ناظر که اخطار میدهد میتواند به همین یا حداکثر به تکرار آن بسنده کند؟ مگر نه این است که در اینگونه موارد تکرار از تأثیرگذاری موضوع اخطار به شدت میکاهد و حتی آن را بیاثر میکند؟ خدا کند گفته نشود که دستگاه مسئول برشی بیش از این ندارد، چراکه در آن صورت احساس بیپناهی و بیسروسامانی دست میدهد. عرایض پیشگفته به هیچ وجه از بار مسئولیت مدیریت و اصحاب بیمارستان نمیکاهد. بیمارستان باید امنترین مکان باشد، زیرا به آسیبپذیرترین قشر جامعه که بیماران و دردمنداناند، خدمات ویژه حیاتی میرساند و عملهای جراحی نیازمند به برخورداری از حداکثر تمهیدات ایمنی و حفاظتی در آن صورت میگیرد.
ضریب ایمنی بیمارستانها به قدری حداکثری در نظر گرفته میشود که حتی در اقصی نقاط عالم مقرراتی برای بهدورماندن آنها از هرگونه آلودگی صوتی به اجرا درمیآید. بدیهی است که در این صورت به طریق اولی نمیتوان کوچکترین غفلتی از جهت ایمنی سازه و نما و همسایگان و موقعیت محلی و جانمایی و از این قبیل موارد سختافزاری را به تسامح برگزار کرد. افزون بر این، بیمارستان محل کار یکی از فرهیختهترین و در عین حال فداکارترین قشرهای جامعه است. تخطی از رعایت مقررات ایمنی و چسبیدن به ظواهر امر، ازجمله نمای ساختمان و لاکچری نشاندادن سایت، با هر دلیل و انگیزهای، علاوه بر آنکه جان بیماران را به خطر میاندازد، کادر پزشکی و پرستاری و کارکنان مستقر را هم در معرض آسیب جانی قرار میدهد.
خلاصه کلام آنکه مسئولیتگریزی اجتماعی و فرافکنیهایی که در این یادداشت و یادداشت عطفی قبلی به مصادیقی از آن اشارت رفته، بازی
باخت-باختی است که هر دو سر زنجیره تأمین آن را در بر میگیرد و مشمول تالی فاسد خود میکند. به عنوان نمونه، همین بیمارستان آسیبدیده گو آنکه خوشبختانه تلفات انسانی با خود به همراه نداشته، اما خسارات مالی آن رقم بسیار بالایی تخمین زده شده است. از این مهمتر، مردم کلانشهر تهران در شب حادثه ساعات بس پر از دغدغه و اضطرابی را سپری کردند. مزید بر علت آنکه بسیاری شعلههای آتش را به چشم خود میدیدند و هر آن کادر درمان و بیماری را در ذهن مجسم میکردند که خدای ناکرده در آن شعلهها میسوزد. استرسهای ناشی از این سوانح دردناک روح و جسم میلیونها انسان را آزار میدهد و آثار جنبی و وضعی فراوان به جای میگذارد که لازم است در محاسبه هزینههای اجتماعی مربوط در نظر گرفته شود. راه چاره را باید در رویکرد معکوس مسئولیتگریزی جستوجو کرد و آن گراییدن به سمت مسئولیتپذیری اجتماعی در راستای دوریگزینی از هرگونه مخاطره اخلاقی است. باید قطار از خط خارجشده را به ریل بازگرداند و همه را بدون فروکاست راکب این مرکب کرد.