طبقه دوم «آزادی»
حواشی بازی سپاهان و پرسپولیس بار دیگر موضوع حضور زنان در ورزشگاهها را خبرساز کرد. موضوعی که هرچند اخبار آن زیر سرفصل اخبار ورزشی دستهبندی میشود اما پیش از آنکه موضوعی «ورزشی» باشد، موضوعی «اجتماعی» است و پیش از آنکه پدیدهای «اجتماعی» باشد، پدیدهای «سیاسی» است. مثل هر موضوع دیگری که به «زنان» مربوط باشد.
حواشی بازی سپاهان و پرسپولیس بار دیگر موضوع حضور زنان در ورزشگاهها را خبرساز کرد. موضوعی که هرچند اخبار آن زیر سرفصل اخبار ورزشی دستهبندی میشود اما پیش از آنکه موضوعی «ورزشی» باشد، موضوعی «اجتماعی» است و پیش از آنکه پدیدهای «اجتماعی» باشد، پدیدهای «سیاسی» است. مثل هر موضوع دیگری که به «زنان» مربوط باشد. بههرترتیب بعد از بازی سپاهان و پرسپولیس، موافقان و مخالفان ورود زنان به ورزشگاه دوباره آرایش جنگی گرفتند و رسانهها، بسته به جهتگیری «سیاسی» خود، موافق یا مخالف موضوع، به انتشار خبر، تحلیل، اظهارنظر، مصاحبه و... پرداختند. این موضوع بهویژه پس از آن داغتر شد که کمیته انضباطی فدراسیون فوتبال در واکنش به جنجالهای بازی سپاهان_پرسپولیس، در حکمی بیسابقه، مردان را از تماشای بازی فصل بعد دو تیم محروم کرد و بهاینترتیب برای اولین بار در تاریخ فوتبال ایران قرار شد مردان از صفحه تلویزیونها، تماشاگر یک ورزشگاه تمام زنانه باشند؛ چیزی که هرچند برای مردان پدیدهای غریب مینماید اما زنان برای سالهای طولانی آن را تجربه کردند. حکمی که البته برخی ناظران آن را «ادامه تفکیک جنسیتی» حاکم بر فوتبال ایران دانستند. داستان پررنج ممنوعیت ورود زنان به ورزشگاهها آنگونه که حمیدرضا صدر در کتاب «روزی روزگاری فوتبال» مینویسد، در دربی پاییز ۱۳۶۰ استارت خورد. این بازی اولین باری است که بهصورت رسمی از ورود زنان به ورزشگاه آزادی ممانعت به عمل میآید.
چیزی که نگارنده نتوانست دلیلی «اعلامشده» برای آن بیابد، اما بههرروی دربی سال ۶۰ را میتوان نقطه آغاز ممنوعیت ورود زنان به ورزشگاهها دانست؛ هرچند خبرهای جستهگریختهای را که درباره تماشاگران زن فوتبال در سالهای دهه ۶۰ وجود دارد نیز نمیتوان بهعنوان مستندی برای وجود مطالبهای جدی در جامعه فوتبالی ایران برای ورود زنان به ورزشگاهها قلمداد کرد. راهیابی ایران برای دومین بار به جام جهانی پس از آن دو گل دلچسب و البته مشهور بر استرالیا، احتمالا اولین باری است که میتوان از «ورود زنان به ورزشگاهها» بهعنوان یک مطالبه جدی ردی گرفت. در مراسم استقبال از تیم ملی در آذر ۱۳۷۶، نزدیک به ۴۰۰ زن با سماجت توانستند وارد ورزشگاه آزادی شوند و پس از آن آزادی ورود زنان به ورزشگاهها، آرامآرام تبدیل به یک مطالبه عمومی بهویژه بین دختران و زنان فوتبالدوستی شد که خواهان لغو این ممنوعیت بهعنوان مصداقی از تبعیض علیه زنان بودند. پس از آن بود که مجلس ششم موضوع ورود زنان به ورزشگاهها را در دستور کار قرار داد و حتی یکی از زنان نماینده آن مجلس، با استفاده از فرصت نمایندگی در ورزشگاه به تماشای بازی برق شیراز و السد قطر نشست و بعد از بازی، در مصاحبهای بر لزوم لغو این ممنوعیت تصریح کرد؛ چیزی که در فضای کاملا مردانه فوتبال در آن سالها، برای رسانههای ورزشی یک بمب خبری تمامعیار بود. تلاشهای مجلس ششم به دیوار محکم مخالفان حضور زنان در استادیومها برخورد کرد و ناکام ماند. تلاشهای دولت اصلاحات هم البته سرانجام بهتری پیدا نکرد و تنها به صدور مجوز تماشای فوتبال برای برخی خبرنگاران زن -و البته آنهم برای مدتی کوتاه- محدود ماند. هرچند گزارشهایی که زنان خبرنگار از فضای داخل ورزشگاهها منتشر کردند، در بین «علاقهمندانِ پشتِ درهای بستهمانده فوتبال»، بازتابهای وسیع پیدا کرد و در گسترش مطالبه زنان برای لغو محدودیتها سهم شایان توجهی داشت. در دولت اصلاحات و با وجود تلاشهای دولت و مجلس ششم، نهتنها کلید در ورزشگاهها به دست زنان نیفتاد، بلکه تلاشهای آنان برای ورود به ورزشگاهها، بهویژه در دو بازی ایران و ایرلند در مقدماتی جام جهانی ۲۰۰۲ و بازی دوستانه ایران و آلمان در سال ۱۳۸۳، با برخورد مواجه شد. بهویژه بازی ایران و ایرلند در این میان خبرساز شد؛ چون در همان زمانی که دختران ایرانی با ممانعت پلیس، پشت در ورزشگاه آزادی مانده بودند، گروهی از زنان ایرلندی از روی سکوهای آزادی مشغول تشویق تیمشان بودند. حضور زنان ایرلندی در ورزشگاه آزادی و زنان ایرانی پشت درهای استادیوم، بهعنوان تصویری عینی از تبعیض، نقدهای بسیاری را برانگیخت؛ بهویژه آنکه خبرنگاران خارجی حاضر در ورزشگاه هم بهصورت گسترده به انعکاس گزارش و تصاویر این ماجرا پرداختند. بههرترتیب، دولت اصلاحات نیز نتوانست دروازههای ورزشگاه را به روی زنان بگشاید. حتی وقتی سیدمحمد خاتمی، رئیسجمهور وقت ایران در روزهای پایانی دولت خود، در شرایطی در ورزشگاه آزادی به تماشای بازی ایران و بحرین نشست که برای نخستین بار عدهای از زنان توانستند از روی سکوهای ورزشگاه به تماشای این بازی بنشینند.
زنانی که یک نیمه از بازی را پشت در ورزشگاه ایستادند تا آنطور که گفته میشد، در نیمه دوم با دستور شخص خاتمی، وارد ورزشگاه شوند. این دستور خاتمی هم البته هیچگاه معنای آزادی ورود زنان به ورزشگاه را نیافت. اما فیلمی روایی و مستند که جعفر پناهی از ماجراهای مربوط به حواشی ورود زنان به سکوهای این بازی ساخت -فیلمی به نام آفساید که هیچگاه اجازه اکران در ایران را نیافت- با اکران در جشنوارههای بینالمللی، مطالبه زنان ایرانی را به موضوعی فراتر از مرزهای ایران تبدیل کرد. با انتشار اخبار و گزارشهایی از تلاشهای زنان ایران برای ورود به ورزشگاهها، بهتدریج «درخواست»های فیفا هم برای صدور مجوز ورود زنان به ورزشگاهها، رنگوبوی الزام میگرفت. در چنین شرایطی بود که محمود احمدینژاد (که حالا روی صندلی رئیسجمهور نشسته بود)، به ناگهان در دستوری به رئیس سازمان تربیت بدنی، از او خواست مقدمات ورود زنان به ورزشگاهها را فراهم کند. همان زمان هم گروههای مدنی و فعالان زنان چندان از این دستور احمدینژاد استقبال نکردند و آن را ادامه سیاستهای پوپولیستی او دانستند. یک نگرانی دیگر هم از این دستور خلقالساعه مطرح بود و آن اینکه این دستور برای آن صادر شده باشد که با برخورد به سد سهمگین مخالفان ورود زنان به ورزشگاه، هم دولت را از زیر بار مسئولیت پیگیری این مطالبه وارهاند و هم دریچههای گشودهشده به روی زنان را برای مدتها ببندد؛ چیزی که در عمل اتفاق افتاد و تا پایان دولت احمدینژاد هم عملا کلیدی در قفل این در نچرخید. با رویکارآمدن دولت روحانی و البته مجلس دهم، تلاشهایی برای رفع محدودیت ورود زنان به ورزشگاهها انجام شد. تصویر چهار نماینده فراکسیون امید (سیدفرید موسوی، فاطمه سلحشوری، طیبه سیاوشی و فاطمه ذوالقدر) که پس از ممانعت از ورود زنانی که برای تماشای بازی ایران و اسپانیا در جام جهانی، از روی پرده بزرگی که در ورزشگاه آزادی نصب شده بود، به ورزشگاه آزادی رفتند و با اصرار درها را به روی زنان گشودند و سپس در کنار آنها به تماشای بازی پرداختند، به تصویری نمادین از وضعیت حضور زنان در ورزشگاهها در آن سالها تبدیل شد. در دولت هم آنطور که شنیده میشد، معاونت امور زنان با همراهی دستیار ویژه رئیسجمهور، تلاشهایی برای رفع موانع قانونی حضور زنان در ورزشگاهها را در دستور کار قرار دادند. تلاشهایی که نتایج آن نشان میداد درواقع برای حضور زنان در استادیومهای ورزشی، مانعی «قانونی» وجود ندارد! تنها چیزی که میشد به آن استناد کرد، مصوبهای در شورای عالی انقلاب فرهنگی مربوط به سالها قبل بود که در کنار موضوعات مختلف توصیهای هم در این خصوص داشت. از نتیجه تلاشهای دولت برای لغو آن مصوبه اطلاعی در دست نیست اما رویکارآمدن اینفانتینو در فیفا و تشدید فشارهای فیفا برای آزادکردن ورود زنان به ورزشگاه با تمسک به تهدید به تحریم و حربههایی از این دست، ظاهرا از همه فشارهای داخلی مؤثرتر افتاد و تلاشهای فدراسیون فوتبال ایران برای نشاندن کارمندان زن بهجای تماشاگران، دستچینکردن زنان و ایاب و ذهاب آنان با اتوبوس به داخل ورزشگاه، نشاندن گروههایی از زنان «توجیهشده» روی سکوی تماشاگران و اقداماتی از این دست نیز فشار فیفا را رفع نکرد. فیفا ابتدا ایران را ملزم به حضور زنان تماشاگر در بازیهای بینالمللی کرد. اینفانتینو حتی برای نظارت بر موضوع به ایران آمد و در آغاز بازی ایران و کامبوج در چارچوب رقابتهای انتخابی جام جهانی -احتمالا اولین بازی که در آن زنها میتوانستند «بلیت» بخرند و به ورزشگاه آزادی بیایند- مهدی تاج، رئیس فدراسیون فوتبال ایران، مقابل چشم دوربینهای تلویزیونی، دست او را گرفت به گوشهای از ورزشگاه برد تا تماشاگران زن را به او نشان بدهد! اما فیفا به این هم رضایت نداد و فدراسیون فوتبال ایران را ملزم کرد که ورود تماشاگران زن به بازیهای لیگ ایران را نیز آزاد کند تا لیگ ایران مشمول تحریمهای فدراسیون جهانی نشود. چیزی که حالا کجدار و مریز و با وجود مخالفتهای بسیار مخالفان قدرتمند داخلی، به اجبار در فوتبال ایران در حال اجراست (مخالفتهایی که برای مثال نمونههای آنها را در خطبههای نمازجمعه شهرهای مختلف در همین نمازجمعه اخیر میتوان دید). دو سال قبل، وقتی لوکادیا، مهاجم هلندی تیم پرسپولیس بعد از اولین گل رسمی خود برای این تیم در مقابل صنعتنفت آبادان به سمت تماشاگران زن پرسپولیسی دوید (که در آن زمان از طبقه اول ورزشگاه آزادی تماشاگر بازی بودند) و با آنان عکس گرفت، این عکس به سرعت در فضای مجازی وایرال شد؛ یک بازیکن فوتبال در مقابل انبوهی از زنان تماشاگر که شباهتی به چهرهای که برخی از «زن ایرانی» میپسندند، نداشتند. چیزی که به مذاق عدهای خوش نیامد و از بازی بعدی زنان تماشاگر را به طبقه دوم ورزشگاه فرستادند.
ماجرایی ساده که آن را میتوان خلاصهای از علت مخالفت ادامهدار سالهای دراز عرصه سیاسی و اجتماعی با حضور زنان در عرصههای ورزشی دانسته و البته به حوزههای دیگر هم تعمیم داد؛ غالبا کسانی که تصمیم میگیرند، حضور زنان در عرصههای مختلف را نهتنها نمیپسندند، بلکه آن را آفت هم میدانند احتمالا.