انتظار رفتار اخلاقی از کارگزاران
این روزها تب انتخابات در حال داغشدن است. شش نفر تلاش میکنند تا مردم متقاعد شوند که آنان برای ریاستجمهوری شایستهتر هستند. همزمان نیز این ایام با روز غدیر و انتصاب امیرالمؤمنین از سوی پیامبر به مقام حکومت پس از خویش مصادف شده است.
این روزها تب انتخابات در حال داغشدن است. شش نفر تلاش میکنند تا مردم متقاعد شوند که آنان برای ریاستجمهوری شایستهتر هستند. همزمان نیز این ایام با روز غدیر و انتصاب امیرالمؤمنین از سوی پیامبر به مقام حکومت پس از خویش مصادف شده است. از آنجا که کارگزاران جمهوری اسلامی نیز خود را پیرو امیرالمؤمنین میدانند، ازاینرو مناسب است که به سخنی از ایشان در نامه چهلوپنجم نهجالبلاغه، خطاب به عثمان بن حنیف اشاره شود. حضرت در این نامه، ناخرسندی خود را از کارگزار خویش به دلیل پذیرش دعوت یکی از اشراف بصره بیان میکند و پس از توصیف زندگی زاهدانه خود، هدفش را نه زهدفروشی و نه توقع همسانی با حضرت بیان میکند. حضرت میفرماید من نمیخواهم مانند من لباس بسیار ساده بپوشید یا خورد و خوراکتان مانند من باشد. اما حال که خود را پیرو من میدانید، انتظار دارم در همان مسیر من زندگی کنید. ازاینرو چند انتظار خود از کارگزارانش را بیان میکند.
اول، داشتن ورع است. ورع به معنای نهایت و حد بالای تقوا و آلودهنشدن به حرام و مواظبت انسان از خود و کنترل خود است که مانند ترمز اتومبیل عمل میکند. وقتی سرعت اتومبیل زیاد شد، خطر احساس میشود، ترمز، اتومبیل را به سرعتِ مطمئن برمیگرداند. وقتی اتومبیل در پیچ بوده و امکان سقوط به دره وجود دارد، ترمز موجب کنترل اتومبیل و مانع از سقوط میشود؛ بنابراین کارگزار در نظام دینی باید یک سنسور درونی برای کنترل خود داشته باشد تا به دام بیاخلاقیها نیفتد. بر سفره حرام ننشیند و در کارزار انتخاباتی برای حذف رقیب، به هر ترفندی دست نزند.
دوم، دعوت به اجتهاد به معنای تلاش مستمر و مداوم برای حفظ پاکدامنی خود و تحقق عدالت و حق در جامعه است. اساسا انگیزه نوشتن نامه چهلوپنجم، نادیدهگرفتن محرومان از طرف کارگزار حضرت با حضور در میهمانی یکی از اشراف بصره بوده است؛ بنابراین کارگزار حکومتی علاوه بر حفظ و تداوم پاکدامنی خویش، باید نگاه عدالتگرایانه و حفظ حقوق محرومان جامعه داشته باشد.
سوم، دعوت به عفت به معنای حفظ کرامت خود است. انسان عفیف خویشتندار است. مهمترین نوع خویشتنداری برای یک کارگزار، خویشتنداری در برابر شهوت قدرت و ثروت است. او نباید خود را برای مسندی که صلاحیت آن را ندارد، کاندیدا کند. او نباید به روشهای مختلف در پی کسب مقام و موقعیت باشد؛ گاه دروغ بگوید، گاه تملق و چاپلوسی کند. در خلوت چیزی بگوید و در محافل عمومی چیزی دیگر. حضرت کارگزار را به خویشتنداری در برابر شهوت قدرت و ثروت دعوت میکند.
چهارم، دعوت به سداد به معنای پیمودن راه درست و به دور از بیراهه است. کارگزار در تصمیمات خویش باید پای بر جای محکم بگذارد. در تصمیمات شخصی و تصمیماتی که جنبه عمومی دارد، تأمل کند. عجولانه و بدون تدبیر و درایت تصمیم نگیرد. از عقل جمعی و ظرفیت جامعه بهره گیرد تا بهترین تصمیمات ممکن را بگیرد. بنابراین خواسته حضرت، کارگزاری با تقوا، با عزت نفس، عدالتخواه و بهرهمند از عقل جمعی است. کارگزاری که منافع ملی را فدای اغراض شخصی و کینههای فردی میکند، کارگزاری که مصالح جمعی را فدای جناحبندی سیاسی میکند و برای متاع دنیا به کشور خود خیانت کند. کارگزاری که مدیریت را طعمه میبیند و برای رسیدن به آن اصول اخلاقی را زیر پا میگذارد. کسی که دروغ و تهمت و... را ابزاری برای دستیابی به قدرت میداند و به آن عمل میکند، انسان شایستهای نیست. میدانیم که فرمایشات حضرت تأکید بر کنترل درونی دارد. اما کنترل درونی برای همه و در همه جا پاسخ نمیدهد؛ زیرا برخی از افراد به هر دلیلی قدرت یا ثروت یا هر دو برایشان شیرین است و برای دستیابی به آن هر کاری میکنند.
اینجاست که نظام سیاسی باید به گونهای طراحی شود تا قدرتطلبی افراد به جامعه و منافع ملی آسیب نرساند. حضرت با نظارتهای حکومتی خویش چنانچه در نامه یادشده بیان شد، سعی کرد تا انحرافات شخصی افراد کارگزار را به حداقل ممکن برساند. میتوان با همین معیارهای ارائهشده به ارزیابی کاندیداها پرداخت. کدام کاندیدا در زندگی خویش سلامت مالی، رفتاری و گفتاری داشته است. در انتخابات چقدر اصول اخلاقی را رعایت کرده است. آیا برای رسیدن به هدفش به دام دروغ و تهمت و مانند آن افتاده است؟ در زندگی سیاسی خویش چقدر به دنبال تحقق عدالت بوده است؟ در زندگی سیاسی خویش در تعارض منافع فردی یا جناحی خود با منافع ملی، کدام را مقدم داشته و آیا سداد داشته است؟ به چه دلیل و با کدام پیشینه و سابقهای خود را شایسته ریاستجمهوری دانسته است؟ کدام برنامه مدون، منطقی و اجراشدنی را برای اداره امور داشته است؟