|

انتخابات ۸ تیر؛ از بن‌بست جریان اصول‌گرایی تا وعده‌های ناشدنی

این انتخابات صحنه ارزیابی سیاستهای اجرایی دولت سیزدهم است. کاندیداهای جریان انقلابی به صراحت خود را ادامه دهنده مسیر دولت سیزدهم معرفی کرده و تنها نماینده رقیب یعنی پزشکیان را با کلید واژه «دولت سوم روحانی» مورد هجمه قرار میدهند.

انتخابات ۸ تیر به جرات یکی از مهم­ترین انتخابات سالیان اخیر است و این موضوع از چند جهت قابل تامل است:

۱- با توجه به پیشینه انتخاباتی ۶ نامزد حاضر به ویژه در عرصه ریاست جمهوری هزینه انصراف از ادامه انتخابات بسیار افزایش یافته و هرگونه انصراف یا ائتلافی با نامزدی دیگر، مخصوصا در اردوگاه انقلابی می­تواند پایان حیات سیاسی ایشان را رقم بزند. با این توضیح که قالیباف تاکنون در ۴ دوره انتخابات سال­های ۸۴، ۹۲،۹۶ و ۱۴۰۳ کاندید شده که در سه دوره یا شکست خورده یا انصراف داده است و عملا در دوره جاری یکی از آخرین بخت­های خود را برای کسب اعتماد مرد به بوته آزمایش گذاشته است. لذا هر گونه عدم توفیقی در این انتخابات، چهارمین باخت را در کارنامه او به بار آورده و آرزوی دیرینه او برای جلوس بر کرسی پاستور را برای همیشه به باد خواهد داد. این ادعا از آنجا تقویت می­شود که در انتخابات اخیر مجلس هم، قالیباف با عدم اقبال شهروندان تهرانی رو به رو شد و پس از سه نماینده جبهه پایداری و با ریزش رای چشمگیری به عنوان نفر چهارم به بهارستان راه پیدا کرد؛ بنابراین هرگونه شکست در انتخابات ۸ تیر پایه­های اقبال عمومی به او و کاریزمای مدیریتی‌اش را با خطر مواجه می کند و حتی این احتمال وجود دارد که او در ۱۴۰۴، کرسی ریاست مجلس را هم به جریان رقیب خود واگذار نماید. همچنین این احتمال که قالیبافی که در قامت رییس قوه مقننه پا به عرصه انتخابات گذارده و ستادهای فعالی هم در کشور به راه انداخته، به نفع جریان انقلابی انصراف دهد یا با دیگر کاندیداها مخصوصا جلیلی ائتلاف کند، امری بعید به نظر می­آید خصوصا آنکه این دو نفر در درون جبهه اصول­گرایی هم دارای تفاوت دیدگاه­های متمایزی از یک­دیگرند. سعید جلیلی دیگر کاندیدای جریان انقلابی تقریبا وضعیتی شبیه قالیباف دارد. جلیلی هم تاکنون در ۳ انتخابات ۹۲، ۹۶ و ۱۴۰۳ کاندید شده که در دو انتخابات قبل به توفیقی دست پیدا نکرده و در انتخابات جاری هم با تدوین برنامه­های خاص خود، مکررا اعلام داشته که به هیچ وجه قصد کناره­گیری نداشته و اکنون نوبت سایر نیروهای جبهه انقلاب و جریان اصول­گرایی است که برایش ایثار کنند. جلیلی که برخلاف قالیباف تاکنون ۲ شکست در انتخابات مجلس را هم در سال­های ۷۸ و ۸۲ در کارنامه دارد، با شکست در انتخابات جاری پنجمین شکست را خواهد پذیرفت و در ساحت سیاست ایران به عنوان فردی غیرمقبول و همیشه بازنده شناخته خواهد شد. دو کاندیدای دیگر جریان اصول گرایی یعنی زاکانی و قاضی­زاده هاشمی هم عملا روی لبه تیغ حرکت می­کنند. آنها نیک می­دانند که بنا به تجربه­های گذشته نه اقبال مردمی را دارند و نه دیگر صحنه آن صحنه­ای است که بتوانند با اعلام حمایت از کاندیدایی دیگر با پرچم کاندیدای پوششی، از صحنه انصراف دهند. مضافا اینکه این دو نفر به صراحت، تاکید بر ادامه حضور در عرصه انتخابات را داشته و حتی دیگر کاندیداها را تهدید کرده که نمی­گذارند آنها رییس جمهور شوند! بنا بر مراتب فوق، به نظر می­رسد شکست، ائتلاف و یا انصراف کاندیداهای جریان انقلابی در نهایت نتیجه­ای جز باخت و طرد از صحنه سیاسی کشور را در پی نداشته باشد و این امر هزینه مشارکت در انتخابات را برای این گروه بسیار افزایش داده است. حال آنکه در مقابل مسعود پزشکیان و مصطفی پورمحمدی مثل این چهار نفر در لبه چنین پرتگاه سیاسی قرار ندارند و اکنون هم روندها و نظرسنجی­های ارایه شده نشان از اقبال رو به افزایش مردم به سوی پزشکیان نماینده جبهه اصلاحات دارد و این موضوع فشارهای مضاعفی را به جبهه انقلابی وارد ساخته و این جبهه را در حالت بن­ بست قرار داده است. 

۲- بعد دیگر قابل بررسی انتخابات حاضر، از منظر شعارها و وعده­های انتخاباتی است. با توجه به مشکلات عدیده­ای که در سالیان اخیر به ویژه در دوران اداره کشور توسط دولت سیزدهم در عرصه­های مختلف مثل اقتصاد، فرهنگ، سیاست خارجی، جامعه مدنی  و... به وجود آمده است، وعده­ها و برنامه­های نامزدها نیز بیشتر بر محور حق­های رفاهی و اقتصادی جریان داشته است. اما نکته­ای که در این باره وجود دارد آن است که با توجه به منابع و اوضاع حاکم بر مراودات مالی –سیاسی کشور بسیاری از این وعده­ها امکان اجرایی نداشته و عملا منابعی برای بازتوزیع ثروت در کشور وجود ندارد. در فرض اجرای این وعده­ها هم فشار سرسام‌آوری بر بودجه کشور وارد خواهد شد و کسری بودجه، روز افزون افزایش پیدا خواهد کرد. از دیگر سو نکته حائز اهمیت آنکه مکانیسم حقوقی مشخصی هم برای پیگیری وعده­های انتخاباتی در نظام حقوقی کشور طراحی نشده است و از محل این خلاء قانونی موجود نامزدها در ادوار مختلف بدون در نظر گرفتن ظرفیت‌های کشور و تبعات قانونی وعده­های خود، با فراغ بال نسبت به ارایه نظرات و برنامه­های جزیره­ای اقدام کرده و می‌کنند. حال آنکه ارایه وعده­هایی نظیر پرداخت بهای چند گرم طلا به هر خانواده ایرانی در سال، اعطای زمین به کل مردم، اعطای کارت­های اعتباری چند میلیاردی و... نه تنها در تضاد با قوه عاقله و سواد سیاسی مردم است، بلکه با بند ۵ سیاست­های کلی انتخابات (عدم ارایه وعده­های خارج از اختیارات) و اصول ۲ (پایه­های ایمانی نظام)، ۱۲۱ (سوگند رییس جمهور به ترویج دین و اخلاق) و ۶۳ (سوگند به رعایت امانت و تقوا) قانون اساسی در تعارض است. لذا به نظر می­رسد طراحی ساز و کار قانونی لازم و مناسب برای جلوگیری از بروز چنین پدیده­هایی امری ضروری است.

۳- انتخابات حاضر از منظری دیگر هم حائز اهمیت است. این انتخابات صحنه ارزیابی سیاست­های اجرایی دولت سیزدهم است. کاندیداهای جریان انقلابی به صراحت خود را ادامه دهنده مسیر دولت سیزدهم معرفی کرده و تنها نماینده رقیب یعنی پزشکیان را با کلید واژه «دولت سوم روحانی» مورد هجمه قرار می­دهند. گرچه تاکنون پزشکیان خود را وزیر محمد خاتمی معرفی کرده اما چه باک که فرض کنیم افراد کارآمدی از دولت­های یازدهم و دوازدهم در دولت احتمالی پزشکیان حضور داشته باشند. آیا حضور محمد جواد ظریف و تیم همراهش که نتانیاهو پس از رفتن آنها از وزارت امور خارجه اعلام داشت «از شر ظریف خلاص شدیم» به ضرر کشور است یا دشمن؟ یا آیا حضور علی طیب نیا که در دوران تصدی چهار ساله او در وزارت اقتصاد و دارایی تورمی تک رقمی در دو سال ۹۵ و ۹۶ بر کشور به ارمغان آورد، موضوعی جز نشانگر کارایی و کارآمدی این شخص و تفکر اوست؟ یا حضور وزیر جوانی مثل محمد جواد آذی جهرمی در وزارت ارتباطات و ایجاد تحولات بنیادین و محسوس در زیرساخت­های اینترنتی و سرعت آن که هم اکنون دیگر کاندیداها با تکیه بر همان اینتزنت پرسرعت، فضای مجازی را به تسخیر خود در آورده­اند­ چیزی جز بهره­گیری از هوش، استعداد، ظرفیت و توانایی مدیریت یک جوان است؟ از این دست مثال‌ها به کرات می­توان ذکر کرد اما نکته حائز اهمیت آنکه پزشکیان برخلاف دیگر نامزدها خود را در همه زمینه­ها صاحب نظر و تخصص نمی­داند و با تاکید بر پایه اداره کارشناسی و سپردن امور به اهل خبره، درصدد ریل­ گذاری صحیح و اصولی برای اداره امور جاری کشور و جبران عقب­ماندگی­هاست.