|

کودتای 28 مرداد و آرمان‌های مشروطه

دکتر محمدعلی موحد در کتاب «خواب آشفته نفت»، قضاوتی درباره مصدق، نهضت ملی‌شدن نفت و پایان آن دارد که به گمانم از این منظر می‌توان نگاهی واضح‌تر به این شخصیت مهم تاریخ معاصر ایران و وقایعی مانند ملی‌شدن نفت و کودتای 28 مرداد و حتی حوادث بعد از آن داشت.

 رسول رئیس‌جعفری

 

دکتر محمدعلی موحد در کتاب «خواب آشفته نفت»، قضاوتی درباره مصدق، نهضت ملی‌شدن نفت و پایان آن دارد که به گمانم از این منظر می‌توان نگاهی واضح‌تر به این شخصیت مهم تاریخ معاصر ایران و وقایعی مانند ملی‌شدن نفت و کودتای 28 مرداد و حتی حوادث بعد از آن داشت.

استاد محمد‌علی موحد در این کتاب نوشته‌اند: «داستان مصدق در خاطره نسل ما به «شاهنامه آزادی» تبدیل شده است. این ماجرا برای مردم ما نه صرفا یک حدیث تاریخی که یک سرود آزادی است و سرود آزادی سر از قید زمان بر‌می‌کشد. چیزی را می‌سراید و چیزی را می‌ستاید که هنوز اتفاق نیفتاده است و آرزو می‌شود که در آینده اتفاق بیفتد. سرود آزادی سِروادِ مشتاقی‌ست. وجدان جامعه در گذشته چیزی را می‌بیند و نشانی از گمشده خود در آن می‌جوید. قصه گذشته‌ای به بن‌بست رسیده که امید فرجی را برای آینده رقم می‌زند و بازگو‌کردن آن بهانه‌ای می‌شود برای بیان اشتیاقی شورانگیز که تحقق چیزی بسیار عزیز را در امروز و فردا آرزومند است...». به گمانم با این تعریف و تفسیر، داستان مصدق را می‌توان به داستان آرمان‌ها و آرزوهای یک ملت گسترش داد. مصدق فرزند مشروطه است. روزی که فرمان مشروطیت صادر می‌شود، مصدق حدود 25 سال‌ دارد. در مشروطیت فعال است و در کنار حسن مستوفی‌الممالک، نایب‌رئیس انجمن انسانیت است. در مجلس اول از طرف مردم اصفهان به مجلس راه می‌یابد، اما به خاطر اینکه از 30 سال کمتر دارد، اعتبارنامه‌اش پذیرفته نمی‌شود. پس از به توپ بسته‌شدن مجلس، در کنار مردم ایستاد و در آن روزهای خوف و رجا در برابر شاه مستبد این‌گونه زبان گشود: «روزی محمدعلی‌شاه مرا احضار کرد و فرمود خواستم توسط معاون‌الدوله با بهبهانی راهی باز کنم، کاری نکرد. هرگاه شما بتوانید کاری کنید موجب امتنان است. عرض شد که شاه را به ایشان چه حاجت است؟ ایشان هرچه دارند از همراهی و مساعدتی است که با آزادی‌خواهان می‌نماید، شاه هم همین رویه را اختیار کنند و با مشروطیت مخالفت نفرمایند تا دکان سیاسی آقا تخته شود!...». بعد از واقعه و با ناامیدی از اصلاح، به فرانسه و سپس سوئیس رفت و مالیه و حقوق خواند و در حقوق دکتری گرفت و به ایران بازگشت و در مدرسه عالی علوم سیاسی تدریس کرد و برای اقتضائات روز کشور تألیف کرد و کتاب‌هایی ارزشمند نوشت. بر اساس همین دانش، در مجلس سوم به عضویت کمیسیون تطبیق حوالجات (دیوان محاسبات بعد) درآمد. معاون وزیر مالیه شد و بعدها با قرارداد 1919 به مخالفت برخاست تا آنجا که هیچ‌گاه با وثوق‌الدوله بر سر این خیانت دل صاف نکرد و هرجا که قرار بود او مصدر کاری قرار گیرد، مصدق را در برابر خود می‌دید. حتی وقتی ‌مستوفی‌الممالک با آن سوابق وطن‌پرستی و مشروطه‌خواهی، وثوق‌الدوله را به‌عنوان وزیر معرفی کرد، این مصدق بود که سوابق رفاقت و همکاری و قوم و خویشی با مستوفی را کنار گذاشت و نطق مفصلی علیه وثوق‌الدوله ایراد کرد. والی فارس شد و وقتی در همان دوره کودتای 1299 اتفاق افتاد، به‌هیچ‌وجه دولت کودتا را به رسمیت نشناخت و مجبور شد به کوه‌های بختیاری پناهنده شود تا دوره سید‌ضیا‌ بگذرد. به نمایندگی مجلس پنجم انتخاب شد و در همین مجلس علیه تغییر سلطنت ایستاد و استدلال اساسی او این بود که شاه مشروطه یک نماد وحدت ملی است و اختیاری ندارد. قبل از این مجلس در برابر دوستان خود مانند مشیرالدوله و مستوفی‌الممالک که می‌خواستند در جلسه حضور پیدا نکنند، گفت: «به توپچی 10 سال مواجب می‌دهند، برای اینکه یک روز شلیک کند. اگر شلیک نکرد انجام وظیفه نکرده است. نمایندگان مجلس هم موظفند از قانون اساسی دفاع کنند...». او به مجلس رفت و با همه خطرات محتمل، محکم از اصول قانون اساسی دفاع کرد. او سردار سپه را می‌شناخت و می‌دانست که پادشاهی رضا‌خان یعنی تعطیل قانون اساسی مشروطه. او دل در گرو‌ آرمان‌های مشروطه و قانون اساسی آن داشت.

از نگاه مصدق، اصل 35 متمم قانون اساسی که می‌گفت «سلطنت ودیعه‌ای است که به موهبت الهی از طرف مردم به شخص شاه مفوض شده»، یعنی این مردم هستند که به شاه قدرت می‌دهند و در اصل ۴۴ متمم قانون اساسی باز هم تأکید شده بود شاه هیچ‌گونه مسئولیتی ندارد، بلکه دولت مسئول است و وزرا‌ در برابر مجلس باید پاسخ‌گو باشند و اصل 33 متمم قانون اساسی مقرر می‌کرد که «مجلسین [شورای ملی و سنا] حق تحقیق و تفحص در هر امری را دارند»‌ و در این ماده حتی شاه هم استثنا‌ نشده بود. مصدق معتقد بود مطابق اصل ۴۵ متمم قانون اساسی، «حتی دستخط پادشاه وقتی قابل اجراست که به امضای وزیر مربوطه رسیده باشد». و طبق اصل ۵۶ متمم قانون اساسی، «مصارف و مخارج دستگاه سلطنتی باید قانونا معین باشد». همچنین بر اساس اصل ۶۴ متمم قانون اساسی، «وزرا نمی‌توانند احکام کتبی و شفاهی شاه را مستمسک قرار دهند و از خود سلب مسئولیت نمایند».‌ این چیزی بود که مصدق تا پایان عمر به آن پایبند بود.

او فرزند مشروطه بود و در مشروطه بالیده بود و دل در گرو اصول آن داشت و در ماجرای ملی‌شدن صنعت نفت نیز تنها او بود که با فهم عمیق از آرمان‌های مشروطه، می‌توانست آرزوهای دور و دراز ملت را در این مسیر نمایندگی کند. از این منظر شاید بهتر بتوان جملات ابتدایی این نوشتار از قول دکتر محمد‌علی موحد را درک کرد. با این نگاه، مصدق عصاره آرمان‌های مشروطه بود که به دنبال تحقق آرمان‌های مشروطه بود و کودتای 28 مرداد به عبارتی دخالت خارجی بود در به بن‌بست کشاندن آن آرمان‌ها و آرزوها و بیخود نبود که دکتر ناصر تکمیل‌همایون در توصیف کودتای 28 مرداد گفته بود «من به‌عنوان کسی که تاریخ ایران را بارها مطالعه کرده‌ام می‌گویم هیچ حادثه‌ای در تاریخ ایران مخرب‌تر از کودتای 28 مرداد نبود».