برای ایران، تا حقیقت ایران
اظهارات چندساله رئیسجمهور محترم امروز و نماینده و نامزد دیروز، مبنی بر ضرورت انتقادپذیری و مشورتگرفتن از صداهای چارهجو و پرسشگر را هنوز به یاد داریم؛ اما باز ایشان، این ضرورتهای عقلی را این بار در صحن مجلس، بلندتر از دیروز فریاد زدند تا ما بدانیم که انتقاد و ارائه راهکارهای علمی و تحقیقی، نهتنها منافاتی با مهلتدادن و احترامگذاشتن به دولت ندارد، بلکه او را در رسیدن به بینشی جامعتر و کوششی کاملتر یاری میدهد.
علی نامجو
اظهارات چندساله رئیسجمهور محترم امروز و نماینده و نامزد دیروز، مبنی بر ضرورت انتقادپذیری و مشورتگرفتن از صداهای چارهجو و پرسشگر را هنوز به یاد داریم؛ اما باز ایشان، این ضرورتهای عقلی را این بار در صحن مجلس، بلندتر از دیروز فریاد زدند تا ما بدانیم که انتقاد و ارائه راهکارهای علمی و تحقیقی، نهتنها منافاتی با مهلتدادن و احترامگذاشتن به دولت ندارد، بلکه او را در رسیدن به بینشی جامعتر و کوششی کاملتر یاری میدهد. پس با احترام به انتخاب خود، امروز یا فردا، اگر چیزی که از بایستگیها و نیازهای ایران و ایرانی است، از نظر دولتیها دور بماند، خود را ملزم میدانیم که مهربانانه و چارهجویانه، امر کمتر دیدهشده را فراروی آنان آوریم تا راهکارها ناگفته و دولت، تنها نماند و در این راه هیچ انتقادی را که بر پایه عقل و عدل، مقبول وجدانمان باشد، نهان نخواهیم کرد که در پیشگاه حقیقت مطلق، عقل و عدلمان به کار میآید، نه تعصبمان. اکنون اگر کلام و نقدمان حق باشد، که طراوت و حلاوت آن، نخست نام دولت محترم و سپس کام ملت را خوش و شیرین خواهد کرد؛ اگر هم ناحق باشد، خدا را شکر که ملت آنقدر اندیشمند نکتهسنج دارد که بر گفتههای ناحق من، انگشت تصحیح نهند یا قلم رد کشند. فرهنگ، مفهوم وسیعی است که همه ساحات و بخشهای حیات انسانی را در بر میگیرد و با پیشرفت علوم انسانی تجربی و غیرتجربی، این مفهوم و کموکیف آن، مورد واکاوی و شناساییهای دقیقتر و پدیدارشناسانهتر قرار گرفته است. اندیشمندان و پژوهشگران ما نیز از این قافله واپس نماندهاند و اگر کوششها و جویشهای آنان، با برنامهریزیها و سیاستگذاریهای علمی و فرهنگی، تنظیم و هدفمند شوند، همچنین در تصمیمگیریهای کلان و قانونگذاریها نیز در نظر آیند، نتایج نجاتبخش و ثمربخشتری خواهند داشت. در این گفتار، گاه مظاهر یا زیرمجوعههایی از فرهنگ، همردیف و معطوف به واژه فرهنگ آورده میشوند که به قصد تأکید است، نه به معنای جدایی ماهوی آنها از فرهنگ. این روزها، به تبع مسئلههای معیشتی که از دیگر مطالبات مردم برجستهتر به نظر میرسند و با روزمرگیمان بیشتر آمیختهاند، طبعا توجه دولت نیز «بیشتر»، جلب بحرانگونههای اقتصادی است که نیازمند اصلاح سریع هستند؛ اما سزای گفتن است که با توجهکردن به عوامل مؤثر بر اقتصاد و نیز حوزههای اثرپذیر از آن، آنچه از دغدغههای اقتصادی که مورد تأکید مردم و مطبوعات و مسئولان است، همه آن چیزی نیست که ایران امروز از آن رنج میبرد. شاید بخش عظیمی از این نابسامانیها، ریشه در حوزههایی غیر از اقتصاد دارند که غفلت از منشأ آنها موجب نشناختن مسئلهها خواهد شد و نشناختن مسئلهها، موجب ناکامی از حل آنها. ضمن تأکید بر اهمیت عوامل اقتصادی در رشد بخشها و مراتب گوناگون فرهنگ و تمدن، این نکته را نمیتوان از نظر دور داشت که عوامل بقا و توسعه هر ملتی، تنها در جیب اقتصاد نیستند و باید اهم آنها را از گنجینه نظامهای اندیشگانی، فرهنگی و هنری جست. نظامهایی که اقتصاد در حیات و ممات آنها مؤثر است اما خودش نیز بخشی، عضوی و وابستهای از آنهاست. ناگفته روشن است که در شرایط ثبات و رونق اقتصادی، زمینه رشد و بازنگریهای فرهنگی و هنری، فراهمتر است؛ اما نمیتوان تا فرارسیدن آن روز، از آنچه در توان است، مایه نگذاشت، زیرا بهعنوان مثال، خود تورم، بهعنوان نمونهای از آسیبهای بخش مادی فرهنگ، دارای تبعات منفی و زیانزننده به بخشهای معنوی فرهنگ است که با آگاهی از پیدا و پنهان چنین آسیبها، میتوان دستکم ناخوشایندیهای بخشی از آنها را چاره و دفع کرد.
دیگر آنکه برخی از پرسشگریها، ناپذیراییها و ناترازیهای فرهنگی و اجتماعی ما، رنجانندهتر و خطرسازتر از آن هستند که بتوان اقدام به اصلاح اصولیشان را به فردای ایجاد رونق اقتصادی وانهاد. به بیان دیگر، رفع کمالی و پایدار بسیاری از مصائب و مسائل امروزی ما، محصور و محدود به راهکارها و جویشگریهای اقتصادی نیست و نیازمند نشستن بر خوان حکمت، هنر و زبان و ادب ایرانی است. به نظر میرسد که این نکته بر دولتیها هم چندان پوشیده نیست؛ زیرا دکتر پزشکیان، هم در ایام انتخابات، هم پس از آن، بر جنبههایی از نیازهای فرهنگی و تعالیخواهیهای تمدنی و اندیشهورزانه مردم تأکید کردهاند اما اینها شاید در مقام سخن تا حدی قابل قبول باشد، اما بهتر است بدانیم و بگوییم که در مقام عمل قرار است چقدر به آنها توجه و بر آنها همت گماشته شود. غفلت هر دولتی (به فرض که غفلت شود)، از این موضوعات مورد بحث و فقدان برنامههای مدون عقلی و علمی درباره آنها، راه را برای نفوذ و گسترش بیشازپیش نازیباییها و آسیبهای فرهنگی و اجتماعی هموارتر میکند. بیبهرگی از صاحبنظران رنج تحصیل برده عرصه فرهنگ و نخبگان دود چراغ خورده علوم انسانی، وضعیت آسیبزا و آسیبپذیری خواهد بود؛ گرچه مواجهه انگیزهبخشتر و تعامل نتیجهدار با آنها نیز ممکن است چندان آسان نباشد. اگر دولت قصد دارد برنامهریزیها و چارهجوییهای فرهنگی را به کارگروهها و اندیشکدههای مردمی و دانشگاهی و دینپژوهانه واگذارد -که همین هم تدبیر فراوان میطلبد و عمل ستودهای است- و خود با نقادی و بهگزینی، برایند و برونداد آنان را به فعلیت برساند، باز هم بایسته است که در جمع دولتیها، یعنی در حلقه اولیه دولت یا در کنار آن، اندیشمندانی از علوم انسانی و جامعه هنری، با درک و شناختی ژرف و درست از فراز و فرود مسائل و مباحث فرهنگی وجود داشته باشند تا غث و سمین راهکارها و پیشنهادهای مربوط به این حوزهها را از هم بازشناسند و با ایجاد پیوندی تنومند میان راهکارهای نخبگان و قدرت اجرائی دولت، ایران را در پیمودن راه استعلای مدنی، فرهنگی و هنری یاری رسانند. بر کسی پوشیده نیست که ایران، افزون بر معنا و حدود سیاسی و جغرافیایی خود، یک اندیشه است؛ یک فرهنگ است؛ یک زبان گویاست و به طور کلی، یک نظام حِکمی زیباشناختی پایدار است؛ پایدار تا زمانی که خود ایرانیان، ناخواسته بر آن زخم نزنند. هر دستگاه و نهادی که به این حقیقت بیتوجه باشد، از ماهیت ایران روی گردانیده و آن را تا حد یک مرز سیاسی یا موقعیت جغرافیایی (مثل بسیاری از کشورها) فروکاسته است. امروزه، ابعادی از هویت فرهنگی ما مورد تهدیدهایی واقع شده، بعضی از آسیبهای روانشناختی و اجتماعی، رو به گسترش نهاده و افزون بر اینها، ضد فرهنگهای غیرانسانی و انسانیتگداز، با خوشخطوخالترین چهرهها و جلوهها، همچنین با تئوریزهکردن مضرات خود و سوءاستفاده از روشهای علمی و هنری یا شبههنری، در سودای بهرهگیری از مردم ایران و جهاناند. با این وضع، نهفقط بیتوجهی، که حتی کمکوشی مردم و دولت درباره حفظ و ارتقای فرهنگ و هنر نیز، ضرباتی بر پیکر ایران فرهنگی وارد خواهد کرد. امروز، بازخوانی و بازشناسی حقیقت فرهنگ اصیل ایرانی-اسلامی و در پی آن، بازتاباندن مبانی و نیز مزایای آن به ساحات فردی و اجتماعیمان و سپردن گوش جان به صدای صاحبنظران و پژوهندگان حقیقی این عرصه، ضروریتر از هر عصر و زمانی دیگر است؛ امید که بتوانیم با بازفتح قلههای وجودی خویش، از دام پستیها و فرونشستهای فرهنگی جهان امروز برهیم و بدانیم که والایش انسانی و پالایش گفتمانی مردم ایران، منوط به یافتن حقیقت راستین خویش و راه خویش، نیز نمایاندن فرهنگ غنی خود به دنیا در میدان برخوردها و مبادلات فرهنگی است؛ ممکن است که خودیابی و خودباوری فرهنگی، به ترک برخی خوکردگیهای نادلفریب و ناساز وادارمان کند که البته رنجی خواهد بود برای بازیابی گنجی بیمانند. دولت محترم هم باید بداند که مثل هر دولتی دیگر، چند گاهی که بر کار است، بهتر است همه ابعاد وجودی مردم ایران را هریک به جای خود ببیند؛ همچنین سزاوار اعتماد مردم و امکانات و فرصتهای در اختیار خود، درباره هریک از آنها، پرکار و اثرگذار واقع شود.