گذر از «پاندمی یأس»
همه میگویند ناامید نشوید و این عمل را گناهی نابخشودنی میخوانند که حق نیز چنین است و آنچه سبب خیر عمومی و منفعت ملی میشود، امید به آینده و امکان تغییر و تحول مثبت اوضاع است.
1- همه میگویند ناامید نشوید و این عمل را گناهی نابخشودنی میخوانند که حق نیز چنین است و آنچه سبب خیر عمومی و منفعت ملی میشود، امید به آینده و امکان تغییر و تحول مثبت اوضاع است. اما وقتی رشد اقتصادی، تورم، فقر و... همه مرزها را درمینوردند و یک دهه رشد اقتصادی صفر و سه دهه رشد حدود دو تا سه درصد (نیمه اول امسال 2.9 درصد)، تورم 40درصدی چندساله و 20درصدی چند دهه و یکسوم جمعیت فقیر که 10 میلیون آن مربوط به همین چند سال اخیر است و سالها تحریم و پروندههای فساد چند میلیارد دلاری و حقوق فردی و شهروندی معطلمانده و... را کنار هم میگذاریم، مگر از صبوری و متانت چیزی هم باقی میماند و «یأس»مان از «صبوری روح»مان وسیعتر نمیشود؟
اینکه چند نفر در یک بیمارستان داروی دردمندترین بیماران را سرقت و آبمقطر جایگزین آن کنند و جانهایی را بستانند یا با سهلانگاری (فرض خوشبینانه) چشمانی را کور کنند و... هراسی بزرگ در دل ما میافکند (شبیه تصاویر شعر «کیفر» احمد شاملو ). اما بر اینهمه احساس یأس غلبه میکنیم، مشروط بر آنکه افق روشن و واقعی و نه تخیلیای پیش چشمانمان گشوده شود. آنچنان که مثلا اخیرا از تدوین سندی دیگر و در ادامه سند چشمانداز 1404 با عنوان «سپهر ایران آینده» (رئیس اتاق ایران- 4/10/1403) خبر داده شده است؛
سندی که به گفته عضو مجمع تشخیص مصلحت نظام: «اینکه میخواهیم کجا باشیم و به چه نقطهای برسیم و جهتگیریها را به ما نشان میدهد» (علی آقامحمدی- همان). اسنادی (سند چشمانداز 1404، سیاستهای کلی و حتی تا حدود زیادی برنامههای توسعه) که نهتنها کمتر نسبتی با اوضاع و احوال زمانه دارند و عموما مجموعه اصول و مواد و تبصرههایی هستند که حول مبانی و ارزشهای خاص معرفتی و ایدئولوژیک در هم تنیده شدهاند، بلکه سد راه واقعبینی سیاستگذار میشوند. چنانکه مثلا هیئت عالی نظارت مجمع تشخیص مصلحت نظام به استناد اینکه نرخ رشد 2.8 تا 3.2درصدی و تورم دورقمی پیشبینیشده در بودجه سال آتی کمتر از نرخ رشد اقتصادی هشتدرصدی و تورم 9.5درصدی مصوب در برنامه هفتم توسعه است، به این لایحه ایراد گرفته است (دنیای اقتصاد- 9/10/1403). ایرادهایی که حتی صدای عضو اصولگرای کمیسیون تلفیق را هم درآورد: «اگر بخواهیم به رشد هشت درصد برسیم، تا سه برابر این بودجه پول میخواهیم. ما که نمیتوانیم مالیات را از هزارو 700 بیشتر کنیم یا اسناد خزانه را که 800 همت کردهایم، به دو هزار همت افزایش دهیم؛ چون در این صورت دولتهای بعدی ورشکست میشوند. در بخشهای دیگر هم پولی به آن شکل نداریم. از سرمایههای بیرون از کشور هم نمیتوانیم استفاده کنیم. از سوی دیگر همین بودجه هم حداقل 500 تا 700 همت کسری دارد... زمانی که کسری بودجه داریم، چطور میتوان تورم را تکرقمی کرد؟
جز آنکه آمارسازی کنند که تورم تکرقمی است... . در این شرایط عملا کاری انجام نمیشود» (جبار کوچکینژاد- 9/10). 2- اما برای غلبه بر یأس و بیعملی و تغییر وضعیت چه میتوان کرد؟ دکتر مسعود نیلی، اقتصاددان برجسته، اخیرا در مطلبی موجز و مختصر، مهمترین مسائل اساسی خارجی، اقتصادی و اجتماعی کشور را برشمرده و راهکاری را توصیه میکند. مسائلی همچون روی کار آمدن دونالد ترامپ و کاهش صادرات نفت کشور و فشار بر بازار ارز و بودجه و تورم، فعالشدن مکانیسم ماشه و بازگشت تحریمهای سازمان ملل توسط سه کشور اروپایی، فشار بر کشورمان از ناحیه وقایع منطقهای در غزه، لبنان و سوریه، تشدید ناترازیهای انرژی در کشوری که رتبه دوم گاز و چهارم نفت جهان است و عرق شرمساری بر پیشانیمان مینشاند و آلودگی هوای ناشی از درجازدن تولید و نه رشد اقتصادی و فرونشستهای خاک در گستره سرزمینی، کسری بودجه بالا و نوسانات بزرگ و مخرب بازار ارز و افزایش 10میلیونی جمعیت زیر خط فقر در سالهای اخیر و فسادهای گسترده و گسست های اجتماعی، فرهنگی و... .
راهکار توصیهشده او چنانکه قبلا نیز به آن تأکید داشته است، «وجود تحلیلی واحد و عزمی یکپارچه در کل نظام تصمیمگیری کشور» است. وضعیتی که به گفته وی، در کشور وجود ندارد و مسائل سیاسی، امنیتی، اقتصادی و اجتماعی هر یک جزایری جدا از یکدیگر و دارای رابطه سلسلهمراتبی با هم هستند که این شیوه سازمان حکمرانی میتواند سبب خطاهای راهبردی شود: «نظام سازمانی حکمرانی در کشور ما بهگونهای است که مرکز و نهادی برای بررسی یکجای همه این مسائل در آن پیشبینی نشده است... . قواعد حاکم بر نظام سیاسی ما، امکان برنامهریزی تکقوهای قوه مجریه را برای پرداختن به حل مشکلات اقتصادی، فارغ از دو بعد دیگر سیاسی و اجتماعی، سلب کرده است».
مثالی که ایشان میزند، موضوع همین روزهاست و اینکه دولت تلاش میکند تا فاصله میان نرخهای ارز را کاهش دهد، اما وقتی اقتصاد مرتب در معرض شوکهای سیاسی خارجی است، این تلاشها بینتیجه میماند (خطر سرمازدگی حکمرانان - 8/10/1403) عباس عبدی، تحلیلگر سیاسی نیز همین نگاه را در قالب عباراتی دیگر و در چارچوب تحلیلی «چرایی امتناع برنامهریزی در ایران» بیان میکند و اینکه حل چالشهای سیاست خارجی، رفع تحریمها و ناترازی ارزی و انرژی، رشد اقتصادی، کاهش تورم و... از محل «انسجام و اتحاد حکومت برای تعیین اهداف و پذیرش علم و نظر کارشناسی جهت رسیدن به آن اهداف» میگذرد. عبدی نیز ضمن نقد سخنان اخیر معاون اول دولت در ضرورت «عزم ملی» برای حل مشکلات، مانند دکتر نیلی این سؤال را طرح میکند که «چه کسی یا چه مرجعی باید این عزم ملی را ایجاد کند؟ اگر شما هستید، چه اقدامی کردهاید؟ و اگر شما نیستید، چه کسی است؟...» (اعتماد- 9/10). پاسخی که البته وی به سؤالات خود میدهد چندان قانعکننده نیست (چک سفید- 10/10). 3- گذر از یأس و ناامیدی و درنغلتیدن به دره امیدهای کاذب و ایجاد امید فعالانه (به تعبیر هانا آرنت «زایش»)، در گام اول با تعریف «سیاست» در معنای «تأمین بهروزی و بهزیستی و سعادت آدمیان» ممکن میشود و گام بعدی، اصلاح نظام حکمرانی با مشارکت همه آحاد اجتماعی در چارچوب خیر عمومی است و اتخاذ تصمیمات سخت: «زمان آن فرا رسیده است که هرچه سریعتر، تصمیماتی هرچند تلخ اما بسیار مهم و سخت گرفته شود. لحظه به خواب رفتن در حالت سرمازدگی، مرگ قطعی را در پی خواهد داشت. مراقب پاندمی یأس باشید» (مسعود نیلی- 8/10).