|

سیاست خارجی و لزوم چرخش در آن

دونالد ترامپ گرگی است بالان‌دیده در قدرت سیاسی ایالات متحده که از سیاست و نوع رفتار در آن تعریف خاصی دارد، البته دندان‌های تیزش برای فرو‌نشاندن در پیکر مکار سیاست مقداری کُند شده است.

دونالد ترامپ گرگی است بالان‌دیده در قدرت سیاسی ایالات متحده که از سیاست و نوع رفتار در آن تعریف خاصی دارد، البته دندان‌های تیزش برای فرو‌نشاندن در پیکر مکار سیاست مقداری کُند شده است. او قبلا یک بار دنیای سیاست را آزموده و پستی و بلندی‌های آن را اکنون بهتر درک می‌کند، این مرد پیش‌‌بینی‌ناپذیر، فکر می‌کنم اولویت اصلی‌اش مذاکره و چانه‌زنی است و در صورت اقناع‌نشدن، توسل به به‌کارگیری ابزارها، هنجارها، قواعد و قوانین موجود بین‌المللی، که آمریکا برای اعمال سیاست‌هایش ابداع کرده است. در صورت کارایی‌نداشتن ابزارهای قدرت نرم، قدرت سخت نیز با تمام وجود اعمال خواهد شد. فراموش نکنیم که این قدرت سخت در قرن بیستم در هیروشیما و ناکازاکی و ویتنام و شبه‌قاره کره اعمال شده و امروز در زمان عصر مدرن در غزه و لبنان و خاورمیانه و اروپا و... اعمال می‌شود و نظام رئالیسم تهاجمی بار دیگر بر گوشه‌هایی از جهان سیاست نمایان شده است، انسان‌ها همان انسان‌اند یا به قول هابز انسان‌ها گرگ انسان‌اند. در بعد کلی زمانی که منافع خودشان به خطر بیفتد، تفاوتی بین هیتلر، استالین، ترومن، نتانیاهو، بایدن و ترامپ نخواهد بود. 

هر لحظه قادرند هزاران تن موشک بالستیک و بمب‌های نقطه‌زن را روی کودکان، غیر‌نظامیان و شهرها و... بریزند. اکنون ترامپ به شکلی کاملا متکبرانه و مغرورانه سکان اختیار کاخ سفید را در دستان خودش دارد که پشتش به میلیاردرهایی ماشینی و ابزاری گرم است. اینجا دیگر فردگرایی و دموکراسی هیچ معنایی ندارد، بلکه پول، قدرت و منافع تعیین‌کننده همه‌چیز است. به راحتی مخالف افزایش مالیات به نفع طبقه ثروتمند هستند و در مقابل، برای جبران کسری بودجه پیشنهاد می‌کند که بودجه تأمین اجتماعی و امکانات رفاهی برای فقرا باید کاهش یابد. در خارج از مرزها، دوستان آمریکا نباید انتظار کمک‌های مالی و حتی دفاعی از پشتیبان اصلی‌شان داشته باشند، بنابراین نباید از مذاکره و معامله با چنین آدمی ترسید.

در تجربه‌ای که قبلا از رویارویی با ایشان داشته‌ایم، نباید بگذاریم بار دیگر فشار حداکثری بر ما وارد شود، چون که اقتصاد ما زمینه رشد بالایی را می‌خواهد و این رشد در تقابل با نظام پول و سرمایه به دست نمی‌آید. دراین‌بین اتحاد با روسیه و چین متضمن منافع ملی ما در بعد اقتصادی نیست، به طوری که استحکام روابط با کشورهای منطقه‌ای مانند عربستان، ترکیه، عمان و... بهتر منافع اقتصادی ما را می‌تواند تأمین کند، اکنون که صحبت‌هایی از مقامات اقتصادی کشور مانند گذشته زمزمه می‌شود که در مقابل فشار حداکثری برنامه‌ریزی کرده‌اند و طرح‌هایی برای مقابله داریم، مانند همان صحبتی است که هشت سال است مرتب مطرح می‌شود و حاصل آن ناترازی‌هایی است که تارو‌پود کشور را در هم پیچیده و توسعه کشور را در هاله از خاموشی فرو‌برده است. در فروش نفت و انرژی اگر فقط به چین و یک کشور وابستگی‌ داشته باشیم، قطعا متضرر منافع خواهیم شد. اکنون نیاز به بازار وسیعی برای صادرات داریم تا به رشد اقتصادی مورد نیاز کشور دست یابیم. با همین روش کج دار و مریز، اقتصاد شکننده ما روز‌به‌روز نحیف خواهد شد. در روابط بین‌الملل، مذاکره جزئی از شیوه ارتباط و گفت‌وگو است که در آن فقط یک طرف ماجرا را نباید دید. هم تدافعی است، هم تهاجمی. بده‌‌بستان دارد، سیستم جهان بر مبنای آن تعریف شده است، از طرف دیگر البته جای شکر آن باقی است که کشور در دام پهن‌شده جنگ نیفتاده، طرح جنگ و جنگ‌افروزی در منطقه‌ای که به‌شدت شعله‌ور است، فقط به نفع رژیم اسرائیل تمام خواهد شد. فراموش نکنیم که همین جنگ را هشت سال بر ما تحمیل کردند و هزینه‌های انسانی و مادی زیادی بر این کشور وارد شد.