زن، نگاه و بحران سوژگی تأملی اگزیستانسیال در باب حجاب
خروج از خانه برای زن، ورود به میدان نگاههای مردانه است؛ نگاههایی که حتی در غیاب فیزیکی خود نیز حضور شان را بر روح و بدن تحمیل میکنند. هستی در معرض نگاه، یک دیلمای وجودی است: اگر دیده شود، در معرض ابژهشدن قرار میگیرد و اگر نادیده گرفته شود، اضطراب نادیده گرفتهشدن را تجربه میکند. این نوسان دائمی میان ابژهشدن و نامرئیشدن، هستی زن را در وضعیتی شکننده و دوگانه قرار میدهد.


بهمن متینپور:
۱. نیروی نگاه
خروج از خانه برای زن، ورود به میدان نگاههای مردانه است؛ نگاههایی که حتی در غیاب فیزیکی خود نیز حضور شان را بر روح و بدن تحمیل میکنند. هستی در معرض نگاه، یک دیلمای وجودی است: اگر دیده شود، در معرض ابژهشدن قرار میگیرد و اگر نادیده گرفته شود، اضطراب نادیده گرفتهشدن را تجربه میکند. این نوسان دائمی میان ابژهشدن و نامرئیشدن، هستی زن را در وضعیتی شکننده و دوگانه قرار میدهد.
۲. بدن بهمثابه سوژه و ابژه در فلسفه مرلوپونتی و سارتر
در فلسفه بدنمندی موریس مرلوپونتی و ژان پل سارتر، بدن در وهله نخست، سوژه است؛ چشماندازی است که از طریق آن، جهان تجربه میشود. بدنمندی، در وحله اول شیوه دسترسی ما به جهان است، نه شیوه واقعشدن در میان اشیا. با این حال در مواجهه با نگاه دیگری، بدن این سوژگی خود را از دست میدهد و به ابژهای برای آگاهی دیگری تبدیل میشود. در این وضعیت، بدن دیگر نه ابزاری برای بودن در جهان، بلکه چیزی است که مورد مشاهده، قضاوت و ارزیابی قرار میگیرد. حالتی که در آن فرد به صورت غیرارادی و مزمن خود را از بیرون نظاره میکند؛ حالتی که جنبه آسیبشناختی دارد و با طیف اختلالات تجزیهای مرتبط است.
۳. بدن روانشناختی؛ تجربه بدن خویشتن از مجرای دیگری
سارتر در هستی و نیستی نشان میدهد که نگاه دیگری، نگاه مرد، چگونه به خود فرد سرایت میکند و فرد ممکن است بدن خود را با چشمان دیگری تجربه کند. صنعت مد و زیبایی و پرورش اندام، راههای تشکیلاتیشدن این نگاه مردانه هستند. زن نیز با مشارکت در این تشکیلات در این نگاه سهیم است. نگاهی که او را به ابژه نگاه بدل میکند. در حالت آسیبشناختی، انسان بدل به چیزی میشود که گویی ابژهای بیرونی است. چیزی که هستیاش در منظر آن است، اما بهعنوان چیزی در مقابل نگاه ممکن است خارج از کنترل فرد باشد. اختلال شخصیتزدایی که گاهی دختران جوان را درگیر میکند، به این صورت تجربه میشود که فرد خود را مانند شبهی معلق و بیعلاقه یا مانند چشم یا دوربینی منعزل از جهان که مشغول تماشای جسم خود است، تجربه میکند. این حالت زمانی اضطراب ایجاد میکند که فرد احساس میکند روی آن جسم تسلطی ندارد یا جسمش خودبهخود کار میکند. بهاینترتیب شکافی در سوژگی فرد پدید آمده که آزادی سوبژکتیو او را به محدودشدگی ابژکتیو تبدیل میکند (بیماری جوان و زیبا که خود را روحی در یک ربات پیشرفته و خودکار میدانست، غالبا با این مسئله درگیر بود که پرندگان چگونه بدون برق پرواز میکنند).
۴. زن و ساختار ابژهشدگی
برای زنان این وضعیت به صورت ساختاری و مستمر رخ میدهد. در فرهنگی که نگاه مردانه غالب است، بدن زن همواره در معرض نظارت و ارزیابی قرار دارد. صنعت مد، زیبایی و تناسب اندام، این نگاه را نهادینه و تثبیت میکنند. این صنایع با تعیین استانداردهایی برای زیبایی و مطلوبیت، بدن زن را به یک پروژه همیشگی برای دستیابی به معیارهای بیرونی تبدیل میکنند. در نتیجه، بدن زن دیگر محل سوژگی آزادانه او نیست، بلکه صحنهای برای تحقق انتظارات بیگانه است.
هرچه بدن بیشتر به ابژه بدل شود، آزادی سوژه کاهش مییابد. زن به جای آنکه کنشگری آزاد در جهان باشد، به موجودی تبدیل میشود که دائما باید خود را با معیارهای دیگری تطبیق دهد. هستی او به جای آنکه از درون خویش برآید، تحت فرمان نیروهایی بیرونی شکل میگیرد.
در این شرایط، فرار از دیدهشدن راهحل نیست؛ زیرا نگاههای دیگران، با وجود آسیبهایی که ایجاد میکنند، شرط امکان تأیید هستی در فضای بیناذهنی نیز هستند. سوژه بدون هیچ نگاه و تأییدی از سوی دیگران، در خلأ هستیشناختی فرو میافتد.
۵. امکان رهایی؛ تغییر کانون نگاهها
بنابراین، پرسش اصلی این است: چگونه میتوان بدون نفی بنیادینِ ارتباط با دیگران، از مسخشدن از طریق نگاه رهایی یافت؟
شاید راهحل در تغییر کانون نگاهها نهفته باشد. انتقال نگاهها از بدن به سوی کنشها، اندیشهها، ارزشها و پروژههای انسانی. اگر زن بتواند نگاه دیگران را از بدنش منصرف کرده و متوجه قلمروهای سوژگی خود کند، میتواند نیروی نگاه را در راستای تأیید وجود سوبژکتیو خود جاری کند، اما تحقق این هدف دشوار است. نخست باید راهی یافت تا نگاهها را از تسلط بر بدن بازداشت یا بدن را از بودن در معرض نگاهها خارج کرد، اما نه از طریق انزواطلبی و پنهانشدن؛ زیرا هستی سوژه به تأیید اجتماعی نیاز دارد. زن با خروج از اجتماع هرچند ابژه نمیشود، اما سوژه هم نمیشود. به عبارتی هستی او مضمحل میشود. باید امکانات بدن بهمثابه بدن ابژکتیو، مانند جنبه کالایی آن، از معرض دید پنهان بماند تا نیروی نگاه مرد در راستای تأیید بدن بهمثابه چشمانداز ادراک و تجربه و بهمثابه بدن سوبژکتیو آزاد شود.
۶. نتیجه
بدن زن، در زمینه نگاههای نهادینهشده مردانه، بهشدت در معرض ابژهشدگی قرار دارد. این فرایند، آزادی او بهعنوان سوژه خودآیین را تضعیف میکند و هستی او را از درون میفرساید. با این حال، از خلال بازتعریف رابطه با نگاه دیگران و تمرکز بر کارکردهای سوبژکتیو بدن، میتوان امکانهایی برای بازیابی آزادی و سوژگی گشود. فلسفه بدنمندی سارتر و مرلو پونتی، در این مسیر افقهای ارزشمندی برای اندیشیدن به تجربه زنانه از ماهیت حجاب فراهم میآورد.