|

سومر، زادگاه نخستین تمدن بشری

درباره منشأ قوم سومر و تمدن سومر نظرات مختلفی مطرح است. گروهی از مورخان معتقدند که تمدن‌های قدیم سومری و ایلامی که در کنار یکدیگر هستند، منشأ واحد دارند و محل اولیه‌شان منطقه‌ای در جنوب شرق ایران یعنی کوهستان‌های بلوچستان بوده. در مقابل اما ساموئل نواه کرامر (متولد ۱۸۹۷ و درگذشت ۱۹۹۰)، یکی از شرق‌شناسان آمریکایی و استاد آشورشناسی دانشگاه پنسیلوانیا و صاحب چندین اثر (الواح سومری، تاریخ با سومر آغاز می‌شود...) درباره آشور و سومر و بین‌النهرین معتقد است تمدن را مهاجرانی از جنوب غربی ایران به جنوب بین‌النهرین آوردند.

سومر، زادگاه نخستین تمدن بشری

محمدرضا نسب‌عبداللهی: بلاد الرافدین یا بین‌النهرین که در زبان فارسی آن را به نام میان‌رودان می‌شناسیم، منشأ بزر‌گ‌ترین تمدن بشری بوده است. در ابتدا یونانی‌ها و در زمان ورود اسکندر مقدونی به این منطقه، آن را Mesopotamia (مزوپوتومیا) نامیدند. سومری، آکدی، بابلی، آشوری، کلدانی (بابلی جدید) تمدن‌هایی هستند که به ترتیب در بین‌النهرین به وجود آمدند و حکومت تشکیل دادند. برخی از محققان معتقدند که قسمت جنوب بین‌النهرین یعنی «سومر»، زادگاه نخستین تمدن بشری است. 

درباره منشأ قوم سومر و تمدن سومر نظرات مختلفی مطرح است. گروهی از مورخان معتقدند که تمدن‌های قدیم سومری و ایلامی که در کنار یکدیگر هستند، منشأ واحد دارند و محل اولیه‌شان منطقه‌ای در جنوب شرق ایران یعنی کوهستان‌های بلوچستان بوده. در مقابل اما ساموئل نواه کرامر (متولد ۱۸۹۷ و درگذشت ۱۹۹۰)، یکی از شرق‌شناسان آمریکایی و استاد آشورشناسی دانشگاه پنسیلوانیا و صاحب چندین اثر (الواح سومری، تاریخ با سومر آغاز می‌شود...) درباره آشور و سومر و بین‌النهرین معتقد است تمدن را مهاجرانی از جنوب غربی ایران به جنوب بین‌النهرین آوردند. در واقع معتقد است تمدن در بین‌النهرین وجود نداشته، بلکه در ابتدا در جنوب غربی ایران، تمدن شکل گرفته و سپس از طریق مهاجرانی از جنوب غربی ایران، در جنوب بین‌النهرین تمدن شکل گرفته. کرامر می‌گوید یکی از خصوصیات این قوم استفاده از ظرف سفالی رنگی بوده و گفته بر‌اساس آمیزش دو نژاد ایرانیان از مشرق و سامیان از مغرب، نخستین تمدن در بین‌النهرین به وجود آمده. اما افراد دیگر معتقد هستند که تمام ملل آسیای غربی در ایجاد تمدن سومری سهم داشته‌اند. برخی از محققان معتقدند که تمدن سومری مجموعه‌ای است از تمام ملل آسیای غربی. آرنولد توئین‌بی (متولد ۱۸۸۹ و درگذشت ۱۹۷۵)، یکی دیگر از محققان بریتانیایی است که درباره تاریخ کتابی ۱۲ جلدی دارد و کتابی هم به نام «تاریخ تمدن: تحلیلی از تاریخ جهان از آغاز تا عصر حاضر» دارد، اشاره کرده سومریان در حوزه سفلای دجله و فرات برای شروع کشت آبرفت، قدیمی‌ترین گونه‌های جدید جوامع انسانی یعنی تمدن‌های منطقه‌ای را برپا کردند. آنانی را که ما به اسم سومری می‌شناسیم به سرزمین‌شان سومر نمی‌گفتند؛ بلکه‌ ام‌گیر (eme-ĝir) یا کی‌ان‌گیر (ki-en-ĝir) می‌گفتند. اولین بار فردی به نام «ژول اوپرت» (متولد ۱۸۲۵ و درگذشت ۱۹۰۵) خاورشناس آلمانی-فرانسوی نام سومر را به این قوم داد و اولین کتابش را در ۱۸۸۱ میلادی با عنوان «مطالعات سومری» به زبان فرانسه چاپ کرد.‌

دکتر حامد وحدتی‌نسب، باستان‌شناس و عضو هیئت‌ علمی گروه باستان‌شناسی دانشگاه تربیت مدرس در یک نشست مجازی درباره منشأ سومر و سومریان سخن گفت. آنچه در ادامه می‌خوانید متن سخنان این باستان‌شناس است که در این نشست بیان شده.‌

سومر یکی از پیچیده‌ترین بخش‌های باستان‌شناسی جهان است و توضیح‌دادنش به زبان ساده واقعا کار خیلی سختی است. چرا می‌خواهیم این کار را انجام بدهیم؟ به این خاطر که هر زمان که توضیحات علمی فقط برای مجامع علمی خلاصه شدند، جا برای سودوساینس یا علم دروغین باز شد؛ یعنی مردم تشنه دانستن یک‌سری حقایق بودند و دانشمندانی که روی آن موضوع کار می‌کردند، این‌قدر در کار تخصصی خودشان و چاپ‌کردن آن در ژورنال‌ها، نوشتن کتاب‌های تخصصی برای جوامع خودشان، ارائه در همایش‌های تخصصی باز هم برای خودشان غرق شدند که فراموش کردیم ما رسالتی داریم که اینها را به گوش مردم برسانیم. این کار به نظر من می‌تواند به شفافیت موضوع کمک کند. چه کاری؟ اینکه ما توضیح دهیم سومر چگونه سومر شد. پله‌ به پله با یکدیگر جلو برویم. آن وقت ببینیم آیا چیز عجیب و غریبی این وسط وجود داشته، اتفاق خاص خارج از روند و روالی رخ داده که ما دست به دامن فرازمینی‌ها بشویم تا آنها حلش کنند؟ وقتی سومر یا مصر یا اینکا یا مایا یا آزتک با هر تمدنی مثل مهنجودارو توی هند بیاییم اینها را پله‌ به پله و قدم به قدم باز کنیم و توضیح دهیم گمان من بر این است که خیلی از مشکلاتی که شبه‌علم و شبه‌باستان‌شناسی یا بهتر بگوییم علم دروغین یا باستان‌شناسی دروغین فضا پیدا کرده بودند تا رخنه بکنند را ما با مواد و متریال علمی می‌توانیم پر کنیم و این داستانی است که در واقع منجر به این شد که امشب بیایم و مشخصا درمورد یکی از این مهم‌ترین تمدن‌های بشری و به نوعی قدیمی‌ترین تمدن بشری که اسمش سومر باشد، صحبت بکنیم.‌

ما یک اسطوره داریم، یک تاریخ داریم، یک باستان‌شناسی داریم. تاریخ و باستان‌شناسی پارادایم‌های (مکاتب فکری) متفاوتی دارند؛ اما در بسیاری از موارد شانه به شانه هم حرکت می‌کنند و مکمل همدیگر هستند؛ اما مواجهه با اسطوره زیرکی‌های خاص خودش را می‌طلبد. اسطوره‌هایی که به ما به ارث رسیده، نه به معنی غلط‌بودن‌شان است؛ بلکه به این معنی است که روایتی را تعریف می‌کنند که این روایت شاخ و برگ پیدا کرده، در آن اغراق و استعاره شده و یک معجونی را درست کرده‌اند و در طول تاریخ ماندگار شده و به ما رسیده. حدسم بر این است که راز ماندگاری اسطوره به‌ خاطر همین اغراق‌هایی است که در آن انجام شده. به ‌خاطر وجود همین عناصر عجیب و‌ غریبی است که در آن است که ممکن است با عقل دو‌دو‌تا چهارتای ساینسی ما اصلا جور در‌نیاید؛ ولی فراموش نکنیم اسطوره در پس خودش چیز مهمی را نهفته دارد. منتهی مشکل از کجا به وجود می‌آید؟ مشکل از آنجایی به وجود می‌آید که افرادی هنوز در قرن بیست‌و‌یکم گمان می‌کنند که اسطوره را باید کلمه به کلمه معنی کرد و اسطوره را باید کلمه به کلمه باور کرد و نمی‌خواهند به استعاره پشتش بپردازند، نمی‌خواهند به آن پیامی که دارد بپردازند؛ مرکز اصلی اسطوره گیلگَمش ترس ابدی است که انسان از مرگ دارد. لزوما اتفاقاتی که در گیلگَمش رخ می‌دهد در واقعیت رخ نداده که نمی‌توانسته رخ دهد. ما می‌دانیم که رستم دستان هرگز با اژدها دست به یقه نشده؛ چون هیچ اژدهایی در روی کره زمین وجود نداشته که کسی بخواهد با آن بجنگد. اینها همه استعاره‌هایی از چیزهای دیگر هستند. بخش عظیمی از این داستان اسطوره‌ها به‌شدت با آنچه ما به‌عنوان تمدن سومر می‌نامیم، عجین شده و بخشی از کژپنداری‌هایی که درمورد تمدن سومر شده، ناشی از باور عینی کلمه به کلمه‌ و بخش‌هایی از همین اسطوره‌های میان‌رودانی (بین‌النهرین) است؛ اما اول قبل از اینکه من بحث را شروع کنم باید جغرافیای منطقه را توی ذهنمان مرور بکنیم.‌

ما می‌خواهیم درمورد مشخصا جنوب عراق فعلی صحبت کنیم. قسمت جنوبی کشور عراق فعلی که هم‌مرز با استان خوزستان ماست و از مهم‌ترین شهرهای جنوبی‌اش هم بصره است. ما داریم روی این منطقه زوم می‌کنیم. جایی که داریم درباره‌اش صحبت می‌کنیم آنجاست. آغاز باستان‌شناسی این منطقه هم خیلی قدیمی است؛ ولی تقریبا به حول و حوش 200 سال پیش برمی‌گردد. چه کسانی اولین باستان‌شناسانی هستند که به این منطقه جذب می‌شوند و شروع به کار می‌کنند؟ اتفاقا باستان‌شناسانی هستند که پیرو مشربی هستند که الان به آن بیبلیکال آرکیالوژی یا باستان‌شناسی کتاب مقدس می‌گویند.‌

رفرنس‌هایی در روایت‌های کتب مقدس به‌ویژه تورات و انجیل به وقایع و اماکنی وجود داره که یک‌سری از باستان‌شناسان نسل قدیم را بر آن داشت که بیایند و این اماکن را بر اساس رفرنس‌هایی که در این کتاب‌ها داده می‌شود، پیدا کنند. مشخصا خیلی‌ از این باستان‌شناسان به دنبال بابل، نینوا، اور و شهرها و تمدن‌هایی هستند که در کتاب مقدس از آنها اسم برده می‌شود. این موج اول باستان‌شناسان کارشان را شروع می‌کنند و اتفاقا بسیار از مواد فرهنگی را که ما می‌شناسیم اینها از دل خاک بیرون می‌کشند. پیکرک‌ها، مواد سفالی، معماری‌های فراوان، اشیای بسیار زیاد، مقبره‌ها و تدفین‌های فراوانی را آنها در طول 200 سال گذشته از این منطقه‌ای که دارم درموردش صحبت می‌کنم که در جنوب عراق است از زیر خاک بیرون کشیدند. بخشی از همین داستان تمدن سومر هم به نوشته‌های روی ظروف و تبلت‌های گلی سومری‌ها برمی‌گردد و بخشی هم به نوشته‌هایی که اقوام بعد از سومری‌ها و مشخصا بابلی‌ها از آنها یاد کرده‌اند، برمی‌گردد. این منطقه جغرافیایی که خدمتتان ترسیم کردم؛ جنوب عراق الان وقتی که به آن فکر می‌کنیم، فکر می‌کنم برای اغلب ما این‌جوری باشد؛ حداقل برای من که این‌طوری است، وقتی به آن فکر می‌کنم یاد یک جای خشک بیابانی می‌افتم که پر از ریز‌گرد و گرد و غبار است و هوای بسیار داغی دارد. برای کسی‌که دیرین اقلیم منطقه را نداند این پرسش را پیش می‌آورد که اساسا این تمدن‌های اولیه، این شهرهای اولیه که منجر تمدن سومر می‌شود چرا اینجا باید شکل بگیرند. اینجا چه خاصیتی داشته است؟ فراموش نکنید ما زمانی که می‌خواهیم به عقب برویم، در زمان جوری عقب می‌رویم که قبل از سومر را شروع بکنیم و آرام آرام نحوه تشکیل سومر را متوجه شویم. تقریبا ما باید 10 هزارسال به عقب برویم. در این بازه‌ای که عقب می‌رویم خلیج فارس فعلی مرزهای کنونی را نداشته و بالاتر بوده است، یعنی مشخصا اریدو یکی از این شهرهای خیلی مهم که من به آن اشاره خواهم کرد تقریبا نزدیک ساحل خلیج فارس قرار داشت. این یک نکته و نکته دوم اینکه اقلیم کاملا متفاوت بوده و به این گرمی و خشکی نبوده، نکته کلیدی سوم این بوده که این منطقه یک منطقه کاملا صاف است که از رسوبات طغیان‌های فصلی دجله و فرات انباشته شده. یعنی خاک به شدت غنی دارد و به‌قول معروف هرچی که در آن بکارَند می‌روید. خب پس منطقه‌ای بوده که صاف و فوق‌العاده حاصل‌خیز بوده و منطقه‌ای بوده که اتفاقا به خلیج فارس خیلی نزدیک‌تر بوده و از نظر اقلیمی با آن تصویری که ما امروزه از جنوب عراق داریم خیلی متفاوت است. برمی‌گردیم به حول و حوش 10 هزار سال پیش، 15 هزار سال پیش. در 15 هزارسال پیش گروه‌ها و دسته‌جات انسانی در منطقه جنوب غرب آسیا زندگی می‌کنند که اینها دسته‌های شکارورز گردآورنده هستند و مشخصا هیچ‌چیزی را تولید نمی‌کنند، یعنی کشاورزی و دام‌پروری ندارند اما بعد به دلیل اتفاقات مکرری که می‌افتد، ما آرام آرام می‌بینیم که انسان شروع به کشت و زرع و دام‌پروری می‌کند. این جوامع ابتدایی کشاورز مهم‌ترین چیزی که نیاز داشتند این بوده که زمین مناسبی داشته باشند، خاک مناسبی داشته باشند و دسترسی به آب که اتفاقا در جنوب عراق در این منطقه که به آن میان‌رودان (بین النهرین) می‌گویند کاملا این شرایط را داشته؛ یعنی ما می‌بینیم که این «دسته‌جات شکارورز گردآورنده کشاورز» شروع می‌کنند به اولین استقرارها؛ یعنی اولین دهکده‌های کوچک کشاورزی دام‌پروری را در همین منطقه جنوب عراق که بعدا به تمدن سومر تبدیل می‌شود به وجود می‌آورند. یعنی ما شواهدی داریم که مثلا در لایه‌های باستان‌شناسی همین شهر اریدوی معروف سومر وقتی کاووش کردند شواهد استقراری دهکده‌های اولیه مربوط به 10‌هزار سال پیش را در آن دیدند. پس ما می‌بینیم این شکارورز گردآورندگانی که در کوهپایه‌های زاگرس و تورس در ترکیه زندگی می‌کردند آرام آرام شروع می‌کنند به درست‌کردن یک‌سری استقرارگاه‌هایی که در شکل دهکده‌های ابتدایی است. یکی از قدیمی‌ترین شواهد این دهکده‌ها مربوط می‌شود به فرهنگی که به آن فرهنگ سامرا می‌گویند. نگران این اسم‌ها نباشید. بعضی از این اسم‌ها خیلی اسم‌های سختی هم هستند مثل سامرا، مثل عبید، مثل اروک. این اسامی از نام محوطه‌هایی که اولین بار این شواهد فرهنگی به دست آمدند، گرفته شده. حول و حوش 8500 تا 7500 سال پیش ما می‌بینیم که این دهکده‌های کوچک، آرام آرام بزر‌گ‌تر می‌شوند. کانال‌کشی‌های آب انجام می‌دهند. نقوشی روی سفالینه‌ها نقش می‌بندد که به نوعی متأثر از همین جریان آب می‌توانسته باشد. یعنی خطوطی دارند، زیگزاگ‌هایی دارند، امواجی روی سفال‌ها می‌کشیدند که به نوعی تداعی‌گر همین داستان است.‌ این فرهنگ سامرا، تنها اتفاقی نبوده، تنها دهکده‌های کوچکی نبوده که در این منطقه شکل گرفته. در شمال عراق، در سوریه امروزی نیز ما هم‌زمان با سامرا باز یک فرهنگ یکجا‌نشینی روستایی اولیه در همان 8500 تا 7500 سال پیش به نام حَلَف داریم. آنها هم اتفاقا سفال‌های خیلی جالب و با رنگ‌آمیزی بسیار زیبایی را تولید می‌کردند که ما پراکنش این سفال‌ها را در یک منطقه بزرگ می‌بینیم.‌

یعنی اینها چه کار می‌کردند در 8500 سال پیش؟ اینها کشاورز شدند. یک‌جانشین شدند. روستاهای اولیه را درست کردند. چرا سفال درست می‌کردند؟ به خاطر اینکه باید مواد کشاورزی را در آن ذخیره می‌کردند و بعد شروع می‌کنند به داد و ستد کردن با مناطق پیرامونی.‌

چرخه کشاورزی، ازدیاد محصول، بزرگ‌شدن جمعیت، کار خودش را این‌جا انجام می‌دهد و این روستاهای کوچک در جنوب عراق، در حول و حوش 6000 تا 7500 سال پیش، به فرهنگی به نام عبید تبدیل می‌شوند. باز هم این اسم از تل عبید که اولین بار آنجا باستان‌شناس‌ها متوجه این فرهنگ شدند، گرفته شده. عبید یک درجه جلوتر، پیچیده‌تر و بزر‌گ‌تر از سامرا و حلف می‌شود. البته هنوز در فاز روستاها هستند. هنوز وارد شهرنشینی نشده‌اند. اما دقیقا عبید در جایی قرار گرفته که در لبه‌ای هست که قرار است این روستاهای کوچک تبدیل به شهرهای نخستین شوند و درست کنار عبید، شهری قرار دارد، جایی هست به نام اور، که یکی از مهم‌ترین و نخستین شهرهایی است که بعدا در تمدن سومر خیلی نقش بازی می‌کند.‌ این روستاهای عبید که به روستاهای بزر‌گ‌تر تبدیل می‌شوند، جالب است که بدانید در برخی از تخمین‌های باستان‌شناسی مثلا تا پنج هزار نفر هم جمعیتش در یک مقطع زمانی برآورد شده. بعد سازه‌های معماری از عبید به دست آمده که نشان‌دهنده معابد اولیه‌ است. یعنی یک سازه معماری متفاوت از سازه‌های معماری خانه‌های دیگر مردمان عادی است. سفال‌های عبید، پراکنش خیلی بیشتری نسبت به حلف و سامرا پیدا می‌کنند و به نظر می‌آید این تبادلات دارد بیشتر می‌شود. یعنی چرخه‌ای را در نظر بگیرید که محصول دارد تولید می‌شود. جمعیت دارد بزر‌گ‌تر می‌شود و این جمعیت بزر‌گ‌تر با جمعیت‌های پیرامونی خودش در ایران و ترکیه و سوریه و شرق دریای مدیترانه و مصر تبادل کالا انجام می‌دهد.‌ همین روستاهای اولیه هستند که در نهایت شهری را در جنوب میان‌رودان، به نام اریدو ایجاد می‌کنند. اریدو دقیقا مکان شهری است که یکی از مهم‌ترین خدایان سومر، یعنی انکی که خدای آب و علم و فناوری و هنر بوده، به این شهر مربوط می‌شده است.‌

پس ما از فاز روستاها داریم عبور می‌کنیم و وارد جایی می‌شویم در حول‌و‌حوش شش هزار تا پنج‌هزارو 500 سال پیش که به آن آغاز پیدایش تمدن سومر می‌گویند. سومر هم به اقوام اطلاق می‌شود و هم به منطقه‌ای که اینها در آن زندگی می‌کردند.‌

منتها حتما باید در‌باره نکته‌ای در ذهنمان یک تصحیح خیلی مهم انجام بدهیم. ذهنیتی که ما امروز از یک کشور و از یک دولت داریم، این است که یک مرز مشخصی دارد، پایتختی دارد، حکومت مرکزی دارد؛ اینها را باید کاملا کنار بگذاریم. ما از اینجا به بعد وارد دولت-شهرهای سومر می‌شویم و با شهرهایی مواجهیم؛ شهرهایی در مقیاس باستان‌شناسی آن‌موقع، شش هزار سال پیش که این شهرها و پیرامون آن شهر می‌شده منطقه خودش؛ می‌شده آن کشور؛ یعنی اینها دولت‌شهر هستند.‌ این شهرها هر‌کدامشان خدایی دارند و جالب است خدایی هم که اینها دارند که حالا بعدا خدایان سومری‌ها می‌شوند، از نظر خدایی‌بودن شباهت‌های خیلی شگفت و چشمگیری با خدایان یونانی دارند. از چه نظر؟ از این نظر که مثل انسان تصویر می‌شوند و خلق‌و‌خوی انسان‌مانندی هم دارند؛ یعنی حسادت می‌کنند، با هم دعوا می‌کنند، کارهای انسان‌مانندی انجام می‌دهند و در امورات انسان‌ها هم دخالت می‌کنند.‌

باستان‌شناسی دروغین  و فرازمینی‌ها‌

هر شهری که شکل می‌گیرد -که شکل‌گیری این شهرها، ناشی از بزرگ‌شدن همان روستاهای اولیه است و آن روستاهای اولیه هم در واقع برمی‌گردند به همان جوامع شکار و از گردآورنده‌ای که کشاورز شدند- این شهرها آرام‌آرام دولت‌-شهرهای سومری را درست می‌کنند.‌

از اینجاست که اسطوره‌ها آغاز می‌شوند؛ یعنی خود این مردم وقتی فکر می‌کنند که از کجا آمده‌اند. خب طبیعتا آنها اطلاعات باستان‌شناسی که نداشتند، بنابراین خیلی طبیعی بوده که برای پیدایش خودشان، به اسطوره پناه ببرند و اسطوره خلق بکنند. ضمن اینکه برای خلق اسطوره هم هیچ محدودیتی نداشتند. تا دلتان بخواهد خدا داشتند.‌

مثلا یکی از الواح بابلی در مورد پیدایش این دولت‌‌شهرها یعنی شهر اریدو، به صراحت اشاره می‌کند در ابتدا هیچی نبود! نه سازه‌ای بود، نه مردمی بود، نه خاکی بود؛ فقط آب بود و بعد اریدو را خدایان درست کردند. معتقد بودند که این شهر را خدایان اول برای زیست خودشان درست کردند و خود خدایان هم در آن ساکن بودند. بعدا آرام‌آرام مردم وارد آن شدند. اینها همان بخش‌های ظریفی است که باستان‌شناسان دروغین وارد آن می‌شوند؛ یعنی وقتی نمی‌توانند به فرایند پله ‌به ‌پله پیدایش یک شهر پی ببرند، به پیدایش یک تمدن پی ببرند، بلافاصله این قسمت‌ها را کات می‌کنند و وصلش می‌کنند به یک‌سری منابع فرازمینی و‌... که هیچ‌گونه سندیت علمی ندارد.‌

شکل‌گیری  زیگورات‌ها‌

معبد اریدو جای زندگی خدایان بوده و یکی از مثلا خدایان، انکی، معبد خیلی مهمی اینجا داشته است. بعدا ما می‌بینیم که همین معبد انکی، خدای انکی، پله به پله، مرحله به مرحله، فاز به فاز در طول زمان بزر‌گ‌تر و مجلل‌تر می‌شود و نهایتا تبدیل به یک زیگورات می‌شود. زیگورات همان طبقه‌ای‌شکل است که مثل یک هرم است. نمونه معروف زیگورات را در چغازنبیل در استان خوزستان می‌بینیم.‌

بنابراین این ادعا هم که عنوان می‌شود کسان دیگری آمدند این زیگورات‌ها را ساختند، هیچ محلی از اعراب ندارد؛ چرا‌که ما در لایه‌های باستانی، کاملا طبقه به طبقه، لایه به لایه داریم می‌بینیم که چگونه این معبد کوچک که یک جای بسیار کوچکی بوده، به آن زیگوراتی که در نهایت ما داریم می‌بینیم تبدیل می‌شود.‌ شهر اریدو بزر‌گ‌تر می‌شود و بزرگ‌شدنش به‌شدت از نظر مردم ارتباط تنگاتنگی دارد با خدایی که آنجا وجود دارد و خدایی که معبدش آنجاست.‌ چرا شهر بزرگ می‌شود؟ به خاطر اینکه محصول زیاد می‌شود. مردم آن موقع این را چگونه می‌بینند؟ به خاطر اینکه خدای آن شهر دارد لطف می‌کند. دارد کمک می‌کند که محصول بیشتری داشته باشند. پس چگونه باید از این خدا تشکر بکنیم؟ با آوردن نذورات.‌

اوروک؛ اولین شهر‌

بنابراین یک شهر فقط با تولید‌مثل افرادی که در آن زندگی می‌کنند، بزرگ نمی‌شده است، بلکه با ورود افراد دیگری هم که از پیرامون آن منطقه به آنجا می‌آمدند، بزرگ می‌شده. با ورود مهاجران و زائران از مناطق دیگر، می‌بینیم که این دارد بزر‌گ‌تر و بزر‌گ‌تر می‌شود.‌

این دولت‌-شهرها یکی، دو تا نیستند و مدام زیاد می‌شوند. نزدیک 200 کیلومتر بالاتر از اریدو، یک محوطه به‌شدت معروف به نام اوروک داریم که اتفاقا چندین برابر اریدو بوده است؛ یعنی در پنج‌هزارو 500 سال پیش، تخمینی که برای جمعیتش می‌زنند 25 هزار نفر است. ببینید پنج‌هزارو 500 سال پیش، 25 هزار نفر در یک جا زندگی کردند. ممکن است الان برای ما اندازه مثلا یک شهرک کوچک باشد، ولی مقیاس بسیار بزرگ و جمعیت خیلی زیادی بوده. این به چه دلیل بوده است؟ به خاطر اینکه زیست‌محیطی که اوروک در آن قرار داشته، این میزان جمعیت را ساپورت می‌کرده.‌ در پیدایش شهرها که می‌توان گفت اوروک اولین شهر واقعی است، آغاز دوره‌ای می‌شود که ما در باستان‌شناسی به آن دوره اوروک می‌گوییم؛ یعنی از حول‌و‌حوش شش هزار سال پیش تا پنج هزار سال پیش. پنج‌هزارو صد سال پیش اوج بزرگ‌شدن جمعیت را می‌بینیم. نکته خیلی جالب در مورد اوروک، این است که شاه ندارد، بلکه طبقه روحانیون هم‌زمان نقش شاه را ایفا می‌کنند.‌

وقتی می‌گوییم اوروک یکی از قدیمی‌ترین شهرهای جهان است، شهر را باید در مفهوم باستان‌شناسی تعریف کنیم. شهر چیست؟ اول می‌دانیم که شهر باید جمعیت قابل ملاحظه‌ای نسبت به روستا داشته باشد. باید بزر‌گ‌تر باشد. منتها از آن مهم‌تر این است که در شهر همه کار نمی‌کنند. مشاغل دارد و حرفه‌ها تخصصی می‌شود. ما شاهد این هستیم سفالینه‌هایی که تولید می‌شود، ظروف سفالی‌ای که تولید می‌شود و خیلی شکل هم هستند، به صورت انبوه تولید می‌شود. قبلا که در روستا بودند، هرکسی ظرف سفالی خودش را می‌ساخت و آن تفاوت‌های فردی را در ساخت سفال می‌توانستیم ببینیم؛ ولی اینجا و در شهرها دقیقا تولید انبوه داریم؛ یعنی کارگاه تولید سفال را دارید می‌بینید. از طرف دیگر، داریم می‌بینیم که نهاد روحانیت، معابد و طبقات اجتماعی خیلی متمایز می‌شوند.‌

سنگ‌بنای سومر‌

در دوره اوروک است که شهرهای دیگری هم شکل می‌گیرند؛ یعنی دیگر فقط اریدو نیست، فقط اوروک نیست. آن طرف لاگاش است. کمی پایین‌تر لارسا قرار دارد. کمی بالاتر نیپور است و کمی پایین‌تر هم کیش. اینها همه دولت‌-شهرهایی هستند که قرار است با به‌هم‌پیوستن، سومر را به وجود آورند. اینها سنگ‌بناهای سومر هستند. هر شهری هم همان‌طور که گفتم خدای خودش را دارد و مردم آن شهر باید چه کار کنند؟ باید نذورات را برای خدای آن شهر بیاورند، تشکر بکنند از او به خاطر اینکه می‌توانند زندگی بکنند. وقتی این نذورات را به داخل معابد می‌آورند، حاکم شهر که در اصل روحانی‌ای است که کار خدای آن شهر را انجام می‌دهد، کارش این است که این نذورات را بین مردم پخش می‌کند؛ به انضمام اینکه بخشی از این نذورات را برای خودش و آن معبدی که مربوط به خداست کنار می‌گذارد.‌

ابداع خط‌

با بزر‌گ‌تر‌‌شدن این جمعیت‌ها، ما شاهد این هستیم که نذورات هم بیشتر می‌شود. نه‌تنها بیشتر می‌شود، بلکه متنوع‌تر می‌شود. حالا مشکل چیست؟ مشکل این است آن نهادی که این را کنترل می‌کند، باید اینها را بتواند ثبت و ضبط کند و اگر ثبت و ضبط نکند به علت تنوع و تعداد زیاد از دستش در‌می‌رود که چه آمده؟ چه برای خودش نگه داشته؟ و چه چیزهایی را باز پخش کرده است؟ پس متوجه می‌شوند که باید چیزی را توسط یک نوآوری که ما به آن نخستین خطوط می‌گوییم، ثبت و ضبط کنند. حول‌و‌حوش پنج‌هزارو 300- پنج‌هزارو 400 سال پیش نخستین فرم نگارش شکل در این منطقه شکل می‌گیرد که به آن پیکتوگراف

 (Pictograph) می‌گوییم. پیکتوگراف یعنی چه؟ یعنی شکل همان چیزی را که مدنظرشان است، به صورت خیلی ساده بکشند؛ یعنی اگر می‌خواهد بگوید جو، یک ساقه جو می‌کشد، اگر بخواهد بگوید بز، چیزی را می‌کشد که واقعا شکل بز است.‌ کمی که جلوتر می‌آید، متوجه می‌شوند در این خطوط باید چیزهایی را عنوان کنند که دقیقا عین به عین نمونه‌اش نیست که بکشند؛ مثلا برای غذا‌خوردن کاسه می‌کشیده که کاسه یعنی غذا، یک کله آدم هم می‌گذاشته کنارش یعنی خوردن. اینجا ما شروع یک نوع از انتزاع را می‌بینیم. از حول‌و‌حوش چهارهزارو 600 تا پنج هزار سال پیش ما می‌بینیم که اساسا خطوطی ظاهر می‌شوند که خطوط ابتدایی هستند برای نگارش سومری که بعدا به وجود می‌آید و در این خطوط کلماتی استاندارد می‌شوند که این کلمات مابازای عینی واقعی بیرونی که بتوانیم ببینیم ندارند؛ مثل سرنوشت، مثل کشتن، مثل دیدن، مثل شنیدن؛ در واقع خطوط میخی سومری بعدها از دل همین خطوط بیرون می‌آید. ضمن اینکه برای حساب‌وکتاب‌کردن و فرستادن اجناس و دریافت‌کردن اجناس در کنار این خطوط، از مهرها هم شروع به استفاده می‌کنند.‌ مهر یک چیز سیلندری گرد است که می‌توانسته از استخوان ساخته شود، از خود گل خشک ساخته شود، از فلز ساخته شود، از سنگ ساخته شود. نقشی را روی آن حجاری می‌کنند که وقتی آن را روی گل می‌غلتانیم، آن روایت یا آن شکل یا هر چیزی که روی آن هست، روی گل نقش می‌بندد. به نوعی همان کار را هنوز ما انجام می‌دهیم. شهرداری که جایی را مهر‌و‌موم و پلمب می‌کند هم همین کار را انجام می‌دهد. می‌خواستند مطمئن باشند این بسته‌ای که دارد از نقطه A به نقطه B می‌رود، باز نشود.‌

آغاز  سومر‌

دولت-شهرهایی که اسم بردم، مثل نیپور، لاگاش، اریدو و اوروک اینها دارند بزر‌گ‌تر و بزر‌گ‌تر می‌شوند. جمعیت‌شان دارد بیشتر می‌شود، مساحت‌شان هم دارد بیشتر می‌شود. اما زیست محیط منطقه نمی‌تواند همه را جواب بدهد. چه اتفاقی می‌افتد؟ رقابت‌ بین دولت‌-شهرها آغاز می‌شود. کشمکش‌های بین دولت‌-شهرها آغاز می‌شود که اتفاقا حالا هم که نگارش‌شان به حدی پیشرفت کرده که بتوانند داستانی را بنویسند، صرفا فقط ثبت و ضبط حساب‌وکتاب حسابداری انجام ندهند، یکی از چیزهایی هم که برایشان جذاب بوده و می‌خواسته‌اند در موردش بنویسند، داستان نبردهایی بوده که بین این دولت-شهرها رخ می‌داده و در همه اینها هم شما نگاه بکنید، عنوان می‌کند که آن کسی که رفته نبرد را انجام داده به فرمان خدای شهر خودش رفته، فلان کار را کرده؛ اما یادمان باشد اشاره کردم اینها شاه ندارند، اینها همان روحانیون هستند که در مَسند حکومت قرار گرفته‌اند. اما اتفاقی می‌افتد، کمبودی رخ می‌دهد. آن کمبود این است که روحانیون لزوما استراتژیست‌های جنگی خوبی نیستند. لزوما رهبرهای خیلی کاریزماتیکی ممکن است در جَنگ‌ها نباشند و اینجاست که شما نگاه می‌کنید که در تمدن سومر ما چیزی را می‌بینیم که یک شاه موقت می‌گذارند که هنگام جنگیدن بتواند آن دولت-شهر را رهبری کند و به سرانجام برساند. بعدها همین شاه موقت است که آرام‌آرام تبدیل به یک پوزیشن موروثی و وراثتی می‌شود و از زمانی که این شاه شروع می‌شود، یعنی شاه پیدا می‌کنند این دولت-شهرها که حول‌و‌حوش چهارهزارو 900 سال پیش است، اینجا را آغاز سومر می‌گویند.‌ تمام این مقدمه را گفتم تا برسیم به اینکه متوجه شویم سومر آغاز شد و جالب است که سلسله‌مراتب خیلی خاصی هم داشتند. مثلا یک نفر عنوانش اِن (en) بوده؛ اِن کسی بوده که مثل کدخدا بوده. بعد انسی (ensi) فرماندار یا فرمانده یک شهر بوده. حالا اگر کسی پیدا می‌شد که بیش از یک شهر را کنترل می‌کرد، لوگَل (lugal) می‌شده یا بیگ‌مَن (big man)؛ چیزی معادل شاهی که بیش از یک شهر را کنترل می‌کند و از چهارهزارو 500 سال پیش به این طرف است که ما دیگر داریم با اسامی شاه‌های سلسله نخست سومر آشنا می‌شویم و اینجا جایی است که دولت-شهرها به خاطر رقابت‌هایی که با هم دارند، حالا چه بر اساس منابع زیست‌محیطی و چه بر اساس عقاید ایدئولوژیکی یا هر چیزی که هست، شروع می‌کنند به فتح همدیگر و درگیر‌شدن با یکدیگر. مثلا کیش با اور درگیر می‌شود. اور با اریدو درگیر می‌شود.‌

بزرگ‌شدن شهرها فقط این‌طور نبوده که خود شهرها به جان هم بیفتند. با بزر‌گ‌تر‌شدن شهرها، نابرابری‌های اجتماعی درون خود شهرها هم افزایش تصاعدی پیدا می‌کند و ما شاهد شورش‌های خیلی فراوان هستیم و در طول تاریخ می‌بینیم که اولین امپراتور از دل همین داستان بیرون می‌آید؛ از دل همین فتح‌کردن این شهرها و حتی فراتر‌رفتن از این شهرهای جنوب عراق. یعنی متصل‌کردن به قول خودشان دریای جنوب که خلیج فارس است و دریای شمال که مدیترانه بوده و آن کسی نیست جز سارگون اَکدی که به‌نوعی می‌توانیم به او عنوان اولین امپراتور جهان را بدهیم و این پهنه را یکدست می‌کند. با آمدن سارگون است که سلسله نخست سومر پایان پیدا می‌کند و بعدا اتفاق‌هایی می‌افتد که دوباره این شهرها احیا می‌شوند و بعد اقوام گوتی از شمال زاگرس حمله می‌کنند، دوباره وقفه‌ای ایجاد می‌شود و بعد ما شاهد ادامه و دگرگشت سومر هستیم.