افسانه اداره ناسا توسط ایرانیها
خلبان ارتش آمریکا و آرزوی بربادرفته سرزمین مادری
ممکن است در جمعهای خانوادگی یا محل کار یا هرجای دیگری این کلیشه پرتکرار را شنیده باشید که «ناسا را ایرانیها اداره میکنند». بعد هم ادامه میدهند که فلان دانشمند ایرانی از فلان شهر در ناسا همهکاره است. این گزاره کاملا نادرست پس از جایگاهی که «فیروز نادری» در ناسا داشت، شدت گرفت و برخی از هممیهنان عزیز ما گمان میکردند ناسا پر است از ایرانیهایی که آنجا بر صدر نشسته و پروژههای فضایی را پیش میبرند. حتی در پروژه جیمز وب وجود یک پژوهشگر پسادکترای ایرانی سبب شد بار دیگر چنین هیجانهای نادرستی پررنگ شود. این مقاله درباره بانویی خلبان، نظامی و فضانورد با نام اصلی «جاسمین» است.
حسن فتاحی : ممکن است در جمعهای خانوادگی یا محل کار یا هرجای دیگری این کلیشه پرتکرار را شنیده باشید که «ناسا را ایرانیها اداره میکنند». بعد هم ادامه میدهند که فلان دانشمند ایرانی از فلان شهر در ناسا همهکاره است. این گزاره کاملا نادرست پس از جایگاهی که «فیروز نادری» در ناسا داشت، شدت گرفت و برخی از هممیهنان عزیز ما گمان میکردند ناسا پر است از ایرانیهایی که آنجا بر صدر نشسته و پروژههای فضایی را پیش میبرند. حتی در پروژه جیمز وب وجود یک پژوهشگر پسادکترای ایرانی سبب شد بار دیگر چنین هیجانهای نادرستی پررنگ شود. این مقاله درباره بانویی خلبان، نظامی و فضانورد با نام اصلی «جاسمین» است.
خانم «جاسمین مقبلی» تباری ایرانی دارد، یعنی از پرمار (پدر و مادر) ایرانی زاده شده است. در ایران او را «یاسمین» میخوانند و به «یاسمین مقبلی» شناخته میشود یا بهتر است بگویم دوست دارند اینطور بشناسند. اگر بخواهیم «یاسمین مقبلی» را در یک جمله معرفی کنیم، چنین است: سرهنگ خلبان نظامی ارتش آمریکا که با سازمان هوانوردی و فضانوردی آمریکا، ناسا، همکاری مؤثر دارد. اما بگذارید کمی بیشتر او را بشناسیم. خانم «مقبلی» زاده 24 ژوئن 1983 برابر با چهاردهم خرداد سال 62 است؛ سالی که پنج سال از رویدادهای سال 57 سپری شده و جنگ ایران و عراق در جریان است. خرمشهر آزاد شده و خلبانان ایرانی، سوار بر جنگندههای آمریکایی ارتش ایران، برگ برنده را در آسمان نبرد در دست دارند . جالب اینکه خلبانان ایرانیِ شرکتکننده در جنگ در همان ارتشی آموزش دیده بودند که امروز «یاسمین مقبلی» 38ساله در آنجا درجه نظامی سرهنگدومی دارد. به روایت ویکیپدیای انگلیسی، پس از رویدادهای سیاسی سال 57 ایران، خانواده «مقبلی» ایران را ترک میکنند. «یاسمین» در شهر باد نوئهایم آلمان، آن زمان آلمان غربی، به دنیا میآید. خانواده به آمریکا مهاجرت میکنند و او بقیه زندگی را در آنجا سپری میکند. در آمریکا به مدرسه میرود، در دانشگاه شناختهشده امآیتی کارشناسی هوافضا میخواند و بعد در نهایت وارد ارتش آمریکا میشود. او درحالحاضر خلبان آزمایشی یا خلبان تست است. جایگاهی که به آسانی به دست نمیآید. هم ورود به ارتش آمریکا و هم درجه سرهنگی داشتن و هم خلبان جنگنده شدن، کاری دشوار است. شاید خلبانشدن از همه سختتر باشد زیرا مراحل دشوار و شرطهای روانی و جسمی فراوان دارد. «مقبلی» بیش از دو هزار ساعت پرواز دارد و در بیش از 150 عملیات ارتشی شرکت کرده است. جالب اینکه او در عملیات نظامی ارتش آمریکا در افغانستان هم حضور داشته است. از سال 2017 میلادی همکاری فشردهاش را با ناسا آغاز کرد. آموزشهای فراوانی را پشتسر گذاشت و درحالحاضر مأموریتی فضایی را برای ایستگاه فضایی بینالمللی بر عهده دارد. این مأموریت جزء برنامهها و مأموریتهای تعریفشده است و گزینش «یاسمین مقبلی» هیچ ربطی به تبار او ندارد. «مقبلی» همچنین خلبان آزمایش بالگرد تهاجمی سوپرکبرا است که نشان از توانمندی بالای او در دانش و عملیات ارتشی دارد. او با فردی با نام «ساموئل مقبلی» (احتمالا فامیلی شوهرش چیز دیگری هم باشد) ازدواج کرده است و دو دختر دارد. به روایت آنچه ویکیپدیای انگلیسی نوشته خانم «مقبلی» چند مدال افتخار هم کسب کرده و در دوره تحصیلی هم ممتاز بوده است. با این مقدمه و گوشههای مهم زندگی «جاسمین مقبلی» آمریکایی و «یاسمین مقبلی» ایرانیتبار به بررسی چند نکته درباره اندرکنش ایرانیها با مأموریت او بپردازیم.
بانویی موفق برای زنان و الگویی نادرست برای ایرانیان
تا اینجا دریافتیم که خانم «جاسمین مقبلی» یا آنگونه که ایرانیها دوست دارند نام او را بخوانند، «یاسمین مقبلی» کیست. آنچه شفاف و بدیهی است، موفقبودن اوست. «مقبلی» که هنوز 40سالگی را تجربه نکرده و برای ایشان آرزوی زندگی دراز و پربار را دارم، در زندگیاش دستاوردهای پررنگی دارد. در عرصه دانشآموختگی در دانشگاههای درجهیک تحصیل کرده است. در عرصه خانوادگی، با وجود فراز و فرودهای بسیاری که به نظر میرسد داشته، دو فرزند دارد که دوقلو هستند و در یکی از بهترین ایالتهای آمریکا زندگی میکند. از سوی دیگر در شغلش هم بسیار موفق بوده و پیشتاز است. او توانسته در ارتش آمریکا استخدام شود. نه اینکه استخدام در ارتش آمریکا مزیت خاصی داشته باشد، نه، بلکه توانسته در پیشرفتهترین نیروی هوایی-دریایی مجهزترین ارتش دنیا شغلی ردهبالا داشته باشد. او خلبان است. یک خلبان نظامی که تجربه پرواز با جنگندههای آزمایش و دیگر پرندههای بالگردی را دارد. از سوی دیگر چند سالی است با پیشروترین سازمان هوانوردی و فضانوردی دنیا، ناسا کار میکند. تمام اینها را بگذارید کنار هم. نتیجهاش زنی بسیار موفق است. زنی که هر دختر جوانی آرزو دارد مانند او باشد. اما اجازه دهید از زاویهای دیگر به داستان نگاه کنیم. در ایران موجی به راه افتاد و خانم «یاسمین مقبلی» را هم ایرانی و بهعبارت پرسونتر «دختری از ایران» معرفی کردند و هم او را به الگویی برای دختران ایرانی تبدیل کردند. الگوسازی از شخصیتهای شاخص، در کشورمان روندی متعارف شده که آسیبهای بسیاری هم دارد. پیش از این هم به ناگاه پس از درگذشت «مریم میرزاخانی»، آن بانوی ریاضیدان فقید را الگوسازی کردند که کاری نادرست بود. شمار اندکی و بهتر است بگوییم بسیار نادری از دختران استعداد ریاضیِ همپای «مریم میرزاخانی» را دارند و شمار اندکتری اقبال کار پژوهشی در 10 دانشگاه نخست جهان را مانند «مریم میرزاخانی» به دست میآورند. بنابراین اگر دختران ما به امید اینکه «مریم میرزاخانی» بعدی شوند، ریاضی بخوانند، ممکن است در پی دستنیافتن به آن توان بالای دانشی و جایگاه دانشگاهی، سرخورده شوند. چه تعداد از دختران ایران امروز این بخت را دارند که «انوشه انصاری» شوند و به فضا بروند؟ درباره خانم «مقبلی» هم داستان چنین است. اینکه بانوانی مانند «میرزاخانی» فقید، «انصاری» کارآفرین و «مقبلی» فضانورد شایسته تحسین هستند و باید از کارهای دانشی و اجرائی آنها نکات زیادی آموخت، نکتهای روشن است اما اینکه آنها را الگو کنیم، نادرست است. در کشور ما دختران امکان ورود به نیروی هوایی ارتش را در جایگاه خلبان جنگنده ندارند. ایران از کشورهای پیشتاز در فضانوردی نیست و امکان اینکه دختری بتواند از ایران خود را به جایگاه خلبان جنگنده شدن و فضانورد شدن در ناسا برساند، اندک است. همیشه اینگونه است که موارد موفق را میبینیم و گمان میکنیم کاری آسان است اما موارد ناموفق بسیار است و افراد موفق هم دشواریهای بسیاری را به جان خریدهاند. خوشاقبالیهایی را که روزگار برای آدمها رقم میزند نیز از یاد نبریم. جان کلام اینکه «یاسمین مقبلی» بانویی با تبار ایرانی است که فردی موفق است و آرزو داریم موفقیتهایش روزافزون شود اما الگوی خوبی برای دختران ایرانی بهشمار نمیرود.
مأموریتهای فضایی و حضور زنان
میتوان به مأموریت فضایی یاسمین مقبلی از دو زاویه نگاه کرد. نگاه نخست از زاویه بزرگمقیاس و جهانی است. نگاه دوم از دریچه درسهایی است که ایرانیها، هم مردم و هم حکومت، میتوانند بیاموزند. در مقیاس کلان، اینکه خانم «مقبلی» فرمانده مأموریت فضایی شده، نویدبخش این است که زنان در حال بازکردن جای پای خود در دانش فضایی هستند. درواقع کشورهای پیشرفته و توسعهیافته دریافتهاند زنان بازوی توانمند کشورها در هر سه مرحله رشد، پیشرفت و توسعه هستند. پیش از این نویسنده همین مقاله در روزنامه «شرق» در یادداشتی اشاره کرده بود که در عصر کنونی، سربازی به معنای پادگان و رژه نیست، بلکه فراروندی راهبردی است. دختران میتوانند در پژوهشکدهها، اندیشکدهها و آزمایشگاهها، بدون اینکه حتی یک روز رژه بروند و با تفنگ شلیک کنند، سربازی را بگذرانند. معنای این حرف، چنین نیست که دختران به سربازی بروند، بلکه به این معناست که اگر روزی چنین قانونی تصویب شد، میتوان از توانایی و دانایی دختران در قالب سربازی در راستای فناوری استفاده کرد. این موضوع حتی برای پسران هم درست است که وارد بحث نمیشویم. جان کلام این است که اگر زمانی دختران را در دانشهای هوانوردی و فضانوردی راه نمیدادند، امروزه آنها پا به پای مردان به پیش میروند. اما درس مهمی که برای ایران دارد، به توسعه بازمیگردد. توسعه امری است که پس از رشد و پیشرفت رخ میدهد و بهطور کامل امری مبتنی و متکی بر وجود انسان است. متکی بر شهروندان مهارتدار و آموزشدیده. زنان در ایران امروز، انکارناپذیر هستند. آنها در آموزش عالی و در کارآفرینی موفق عمل کردهاند. حتی میتوان گفت زنان ایرانی با آهنگ شتابان برخی مراحل حضور در جامعه را طی کردهاند. شتابی بیش از آنچه در غرب رخ داد. ناگفته پیداست که محدودیتها بسیار است، اما توانمندی هم کم نیست. با این تعداد زنان دانشآموخته و آگاه، آینده ایران به حضور زنان گره خورده است. در حقیقت توسعه ایران در دستان زنان است. بدون حضور زنان، در این دنیای پررقابت، ایران توسعه نخواهد یافت. در ایران دخترانی که بیش از «یاسمین مقبلی» هم توانمند باشند، کم نیستند. همانطور که سازمانهای دانشی بزرگی همچون ناسا، سازمان فضایی اروپا، سرن و دیگر موارد، درها را به روی دختران جوان باانگیزه گشودند، ایران هم میتواند با تصمیمهای هوشمندانه درهای صنعت هوانوردی و فضانوردی را در تمام گونههای آن به روی دختران باز کند. حضور دختران امری زینتی نیست، بلکه ضروری و اجتنابناپذیر است. با وجود مشکلات زیادی که در کشور وجود دارد، دختران ایرانی نشان دادند بسیار پرشهامت و توسعهخواهاند. آنها نشان دادند موتور محرک جامعه هستند و بدون آنها از قرارگرفتن در ریل توسعه خبری نخواهد بود. ایران میتواند با گشودن درهای هوانوردی و فضانوردی به روی دختران، در آینده چندین و چند «یاسمین مقبلی» داشته باشد که هم در سطح ملی افتخارافرین باشند و هم در صورت زدودهشدن مشکلات، در عرصههای بینالمللی حضوری پررنگ داشته باشند.
چه کسی ایرانی است؟
اجازه دهید پایانبخش این مقاله کوتاه را به این پرسش اختصاص دهیم که چه کسی ایرانی است؟
شاید برای خوانندگان عجیب باشد که چرا این زیرعنوان را برگزیدهام. داستان به مقاله دیگری در روزنامه «شرق» بازمیگردد که نویسنده این مقاله و سه نفر دیگر نقدی بر سخنرانی پرمخاطب «محسن رنانی»، استاد اقتصاد دانشگاه اصفهان نوشتند. «محسن رنانی» سخنرانی خوبی را درباره مهاجرت ایرانیها ارائه داد که بازتاب زیادی داشت. ما نیز در صفحه علم روزنامه «شرق» مقالهای در نقد آن چاپ کردیم. در آن مقاله به این موضوع پرداخته بودیم که ایران کجاست و چه کسی ایرانی است. واژهای که روی آن تأکید کرده بودیم، «ایرانشهر» بود. تعریف پرسونی هم ارائه داده بودیم که منظورمان چه است و چه نیست. واژه ایرانشهر برای برخی همچون دشنام بود. بسیاری از کسانی که با آنچه ایران بزرگ فرهنگی مینامیم، سر ستیز داشتند. کسانی که ایران امروز را امری جدا از ایران تاریخی میدانستند و بسیاری از کسانی که در دل باورهای بدسگالانه جداییطلبی و تجزیهطلبی دارند، بر ما شوریدند و زبان به چرکینترین دشنامها گشودند که ایرانی کسی است که شناسنامه ایرانی دارد و بس. این مملکت هم آش دهنسوزی نیست و ایرانشهر و تمدن ایرانی خیال خام است. ما در مقاله خود اشاره کرده بودیم ایرانی کسی است که به سنتها، آیینها، فرهنگ و تمدن ایران عشق میورزد، آن را گرامی میدارد و در حفظ آن کوشاست و به تمام اقوام ایرانی احترام میگذارد و همگی را بخشی از پیکر ایران میداند. تمام زبانهای محلی اقوام را ارج مینهد و حقوق همه را در چارچوب ایران بزرگ فرهنگی پاس میدارد. همچنین در کنار تمام زبانها، زبان فارسی را زبان ملی ایران میداند. قصد ما این نبود که بگوییم آن که اختلاس میکند ایرانی نیست و آن پژوهشگری که برای اعتلای ایران، در آن سوی دنیا میکوشد، ایرانی است. در واقع هدف ما این بود که بگوییم ایرانیبودن را به واسطه پیشینه بلند این سرزمین صرفا به داشتن کد ملی نبینید. کمی ژرف ببینید در این گردوخاک روزگار. دلآزارترین حرفها نثار ما شد و جان کلام این بود که در عصر حاضر ایرانی فقط و فقط کسی است که شناسنامه ایرانی دارد و برایش کارت ملی و کد ملی صادر شده است. حال برخی از همان دشنامگویان که از قضا از ردههای تحصیلاتی بالا هم برخوردارند، خانم «یاسمین مقبلی» را ایرانی میدانند و او را بانوی فضانورد ایرانی میخوانند. شگفتا که همزمان ایران بزرگ فرهنگی را که به دور از نژاد بوده، انکار میکنند و «یاسمین مقبلی» را ایرانی میدانند؛ درحالیکه با متر و معیار آنها، ایشان نه زاده ایران است و نه ایران آمده و نه با یک ایرانیِ با تعریف صاحب کد ملی ازدواج کرده است. این دوگانگی باید حل شود. نمیتوان سلیقهای عمل کرد. نمیتوان بر موج سوار شد و هر وقت کسی با تبار ایرانی یا حتی زاده ایران اما رشدیافته غرب، دستاوردی داشت، او را ایرانی شناخت و در بقیه موارد تعریف و معیار را عوض کرد. آسیب این دوگانگی آنجاست که در نهایت کشور نمیتواند از توانمندیها و ظرفیتهای ایرانیها و ایرانیتبارها بهره جوید و این در حالی است که با موج مهاجرتها، هر روز بر تعداد ایرانیتبارها افزوده خواهد شد که غالبا هم در رده افراد موفق قرار میگیرند. جان کلام اینکه به ایرانیبودن از دریچه «توسعه» بنگریم و اجازه دهیم نگاه توسعهخواه ایران و ایرانی را ارج نهد و مهر بورزد.