اقتصاد آفرینشبنیان
در سالهای اخیر بارها ترکیبهایی نظیر «اقتصاد دانشبنیان»، «اقتصاد دیجیتال»، «اقتصاد مبتنی بر فناوری»، «اقتصاد استارتآپی» «اقتصاد نوآوری»، «اقتصاد کسبوکارهای نو» و «اقتصاد خلاق» را شنیدهایم اما شاید کمتر به میزان انطباق آنها، تفاوت آنها و جایگاه کشورمان در هر یک از آنها توجه کردهایم. احتمال دارد بسیاری از ما تفاوت اینها و کارکرد هر کدام را برای کشور ندانیم. اما اکنون که به ابتکار رهبر معظم انقلاب اسلامی نخستین سال قرن پانزدهم «سال تولید، دانشبنیان و اشتغالآفرینی» نام گرفته، بهتر است تفاوت این مفاهیم، کارکردها و ظرفیتهای آنها را بشناسیم. بعید نیست ما هم در گستره یکی از این نوع مفاهیم جا بگیریم و با نوآوری مشغول کسبوکار شویم.
در سالهای اخیر بارها ترکیبهایی نظیر «اقتصاد دانشبنیان»، «اقتصاد دیجیتال»، «اقتصاد مبتنی بر فناوری»، «اقتصاد استارتآپی» «اقتصاد نوآوری»، «اقتصاد کسبوکارهای نو» و «اقتصاد خلاق» را شنیدهایم اما شاید کمتر به میزان انطباق آنها، تفاوت آنها و جایگاه کشورمان در هر یک از آنها توجه کردهایم. احتمال دارد بسیاری از ما تفاوت اینها و کارکرد هر کدام را برای کشور ندانیم. اما اکنون که به ابتکار رهبر معظم انقلاب اسلامی نخستین سال قرن پانزدهم «سال تولید، دانشبنیان و اشتغالآفرینی» نام گرفته، بهتر است تفاوت این مفاهیم، کارکردها و ظرفیتهای آنها را بشناسیم. بعید نیست ما هم در گستره یکی از این نوع مفاهیم جا بگیریم و با نوآوری مشغول کسبوکار شویم.
اصطلاح اقتصاد دانشبنیان را پیتر دراکر در کتاب «عصر ناپیوستگی» در ۱۹۶۹ میلادی مطرح کرد که منشأ آن ایده مدیریت علمی است که پیش از آن با نظریه فردریک وینسلو تایلور توسعه یافته بود. اقتصاد دانشبنیان اقتصادی است که برخلاف مشاغل روتین خدماتی و تولیدی، مبتنی بر دانش، فن یا هنر است و با بهرهگیری از خلاقیت تولید ثروت میکند. ماهیت این نوع اقتصاد با اقتصاد کشاورزی و اقتصاد صنعتی متفاوت است. در اقتصاد کشاورزی فعالیت اصلی معیشتی و نیاز اصلی آن کار و مهارت دستی است و در اقتصاد صنعتی هدف تولید انبوه است و اغلب کارگردان حاضر در آن غیرماهر هستند. اقتصاد دانشبنیان بر اهمیت دانش توأم با مهارت در تولید و خدمات تأکید دارد و مرحله سوم توسعه اقتصادی است که به آن اقتصاد پساصنعتی نیز گفته میشود. این نوع اقتصاد بر اهمیت اطلاعات بهعنوان سرمایه غیرفیزیکی تأکید میکند و به واسطه دانش و مهارت از ایدههای نو بهره میگیرد. از این منظر اقتصاد دانشبنیان ذیل اقتصاد خلاق قرار دارد. در کشور ما معمولا اقتصاد دانشبنیان را معادل اقتصاد دیجیتال، اقتصاد مبتنی بر فناوری اطلاعات یا اقتصاد استارتآپی به شمار میآورند و سنجش درصد این نوع اقتصاد از تولید ناخالص ملی را نیز بر همین مبنا محاسبه میکنند.
اما عبارت «اقتصاد خلاق» را جان هاوکینز، عضو کمیته مشاوره برنامه توسعه سازمان ملل متحد (UNDP) در سال ۲۰۰۱ میلادی مطرح کرد. وی اقتصاد خلاق را به ۱۵ صنعت، از هنر گرفته تا علم و فناوری تعمیم داد. به عبارتی اقتصاد خلاق یعنی فعالیتهای اقتصادی که متضمن بهکارگیری خلاقیت برای اهداف تجاری هستند. این مفهوم از گستردگی زیادی برخوردار است؛ چراکه نه تنها کالاها و خدمات فرهنگی، بلکه بازیها، اسباببازیها، کالاهای مبتنی بر آفرینشهای کارکردی و کل حوزه تحقیق و توسعه را دربر میگیرد؛ بنابراین، این مفهوم علاوه بر اینکه فعالیتها و فرایندهای فرهنگی و هنری را هسته اقتصاد قدرتمند قلمداد میکند، با نمودهای خلاقیت در حوزههایی که معمولا فرهنگی تلقی نمیشوند نیز سروکار دارد. صنایع خلاق و به تبع آن اقتصاد خلاق از عوامل رشد اقتصادی و اجتماعی بهشمار میآید و دارای دو ویژگی است: اول اینکه ارزشافزوده آن ناشی از ذهن خلاق و پردازش فکر است. دوم اینکه این نوع اقتصاد با طبیعت سازگاری بیشتری دارد، کمتر از طبیعت و محیط زیست برداشت میکند و آلودگی کمتری تولید میکند. صنعت خودروسازی را در نظر آورید؛ به خودی خود نه دانشبنیان است و نه صنایع خلاق اما وقتی به طراحی و تحقیق و توسعه در خودروسازی و خلق خودروهای سازگار با طبیعت میرسیم، جزء صنایع خلاق قرار میگیرد، همان بخشی که بیشترین تأثیر را روی بازار و مخاطبپسندی دارد.
طبق تعریف آنکتاد، صنایع خلاق که در چارچوب اقتصاد خلاق جای میگیرند، به چهار دسته: میراث فرهنگی، محصولات هنری، محصولات رسانهای و محصولات مبتنی بر آفرینشهای کارکردی تقسیم میشوند. به عبارتی صنایع خلاق به چرخههایی از خلق، تولید و توزیع کالاها و خدمات اطلاق میشود که خلاقیت و سرمایه فکری را به عنوان ماده خام به کار میگیرند و از این منظر متناظر با کسبوکارهای دانشبنیان و حتی محیط بر آن هستند. به عبارت دیگر صنایع خلاق متشکل از مجموعهای از فعالیتهای دانشبنیان هستند که دانش به معنای موسع از جمله دانش ضمنی و فناوریهای مبتنی بر حوزه فرهنگ و هنر، و نه محدود به آن را در خدمت تولید ارزشافزوده اقتصادی قرار میدهند و بنابراین واجد ظرفیت درآمدزایی از تجارت و نیز مشمول حمایت حقوق مالکیت فکری هستند.
از این منظر شرکت خلاق به شرکتی گفته میشود که جوهره آن خلاقیت و نوآوری برای ارائه محصولات و خدمات جدید و مدلهای نوین کسبوکار در بازار هدف است. از آنجایی که ماده خام چنین کسبوکارهایی، خلاقیت و سرمایه فکری است بیش از هر صنعت دیگری درونزا و در مقابل عوامل بیرونی تابآورند. محتواهای فرهنگی و هنری، میراث فرهنگی و صنایع دستی، اسباببازی، موسیقی، گردشگری و موزهداری هم زیرمجموعه صنایع خلاق هستند. تمامی این شرکتها به نحوی از فناوری اطلاعات و فضای مجازی برای توسعه کارشان بهره میگیرند و ممکن است از فناوریهای نوینی چون بیگدیتا، تحلیل دادهها، اینترنت اشیا، متاورس و زنجیره بلوکی هم استفاده کنند. آنچه مسلم است فناوری اطلاعات و فضای مجازی ابزار توسعه کسبوکارهای خلاق و دانشبنیان است و به گسترش ابعاد تجاریسازی، فراگیری، سرعت عمل، بهبود کمیت و کیفیت کالاها و خدمات کمک میکند. صنایع خلاق معمولا متکی بر توانایی و فرهنگ بومی است و میتواند با هزینههای نازل در قیاس با صنایع دیگر اشتغال ایجاد کند و محصولات دانشبنیان با ارزشافزوده قابل توجه عرضه کند. از ویژگیهای شرکتهای خلاق نسبت به حوزههای دیگر سرعت راهاندازی با حداقل هزینه و حاشیه سود بالاست.
امروز صنایع خلاق به یکی از ارکان اصلی پیشــرفت اقتصادی کشــورها تبدیل شده و در برخی کشورها سهم درآمدهای حاصل از صنایع خلاق در اقتصاد ملی بسیار پررنگ است؛ اما در کشور ما با توجه به وجود منابع طبیعی همچون نفت و گاز، ظرفیتهای اقتصاد خلاق تاکنون چندان که باید مورد توجه قرار نگرفته است.
سهم اقتصاد ایران از اقتصاد جهانی کمتر از یک درصد و سهم اقتصاد دیجیتال در ایران نیز کمتر از پنج درصد است اما هنوز آمار دقیقی از سهم کل اقتصاد خلاق ایران در تولید ناخالص ملی نداریم. هرچند سهم صنایع خلاق حوزه فرهنگ و هنر در مقایسه با اقتصاد دیجیتال خیلی کوچک است اما با توجه به ظرفیتهای بومی و پشتوانههای تاریخی و ملی میتواند در مجموع اقتصاد آفرینشبنیان سهم قابل ملاحظهای داشته باشد. نتیجه اینکه اقتصادی که با تکیه بر دانش، فن یا هنر با بهرهگیری از خلاقیت تولید ثروت میکند، اقتصاد خلاق نام دارد. از این منظر اقتصاد دانشبنیان ذیل اقتصاد خلاق قرار دارد و نگارنده برای مجموعه آنچه در گستره کسبوکارهای دیجیتال و مبتنی بر فناوری اطلاعات و آنچه در صنایع فرهنگی اعم از کسبوکارهای دیجیتال و دانشبنیان، صنایع فرهنگی چون سینما، موسیقی، طراحی و هنرهای تجسمی، بازیهای رایانهای، گردشگری و صنایع دستی خلاقانه قرار دارد، عنوان واحد «اقتصاد آفرینشبنیان» را پیشنهاد میکند. به عبارتی حالا که سال ۱۴۰۱ به ابتکار رهبر معظم انقلاب اسلامی به نام دانشبنیان مزین شده است و بر اساس این مفهوم باید شاهد افزایش تولید و اشتغالزایی باشیم، چه خوب است که این تعریف را به «اقتصاد آفرینشبنیان» تعمیم دهیم و تمامی کسبوکارهای خلاقانه مبتنی بر دانش، هنر، فن و مهارت را ذیل آن در نظر آوریم و چتر حمایت، هدایت و نظارت را بر کل این مجموعه بگسترانیم. تردید نکنید که در این مجموعه از کسبوکارها داشتن ایده و خلاقیت یا همان آفرینشگری اصل و فناوری اطلاعات ابزار اجرا و تسهیل است.