فوتبالی به شدت شخصی
چه انتظار که در این فوتبال کذابصفت، هر آنچه جاعلانش نغمهسرایی میکنند، جعل نباشد تا تو ندانی و من ندانم که واقعیتهای فوتبال در کجا و در کلام کدامین مدیرانش گم شده است. فوتبالی بهشدت شخصی با منافع شخصی در دل زیادهخواهیهای مستدام تا چنین که رفته و میرود هنوز گمگشتهاش بر سر خوان یغمایش ننشسته، مدام یقهگیر هم و یقهدران سهمخواهی از هم باشند!
شهرام وزیری: چه انتظار که در این فوتبال کذابصفت، هر آنچه جاعلانش نغمهسرایی میکنند، جعل نباشد تا تو ندانی و من ندانم که واقعیتهای فوتبال در کجا و در کلام کدامین مدیرانش گم شده است. فوتبالی بهشدت شخصی با منافع شخصی در دل زیادهخواهیهای مستدام تا چنین که رفته و میرود هنوز گمگشتهاش بر سر خوان یغمایش ننشسته، مدام یقهگیر هم و یقهدران سهمخواهی از هم باشند!
فوتبالی پاگرفته از دل مجمعی بلهقربانگو تا جابهجا از دل صندوقهای چیدهشده و آرای از قبل دیدهشدهشان، سریالی از چنین نوغنچهها گل بکنند و پشت هم دستهگل به هرزآب این فوتبال بدهند!
چنانچه هنوز نیامده، یقهگیری، تهمت و افترا در دل همین -شرکت سهامی خاص هیئترئیسه!– مهمترین اقدامشان بود و سپس بهانه و پیلهکردن به نبود شفافیت بر سر سهم و سهمخواهیها و اتهام و تهدید به عزل رئیسی که به گمان همین شرکا آمده بود فقط خودش بخورد لاغیر!
چنین رفت که بهانهها بر سر عدم شفافیت، حرف روز فوتبالی شود که یک پا در جام جهانی دارد و دهها سر گیجومنگ در جایجای ساختارش و از آنجایی که تا بوده غم فوتبال در دل مجلسنشینان در بزنگاههای خاص برای مقبولیت بیشتر همچنان جایگاهی ویژه داشته و دارد، چنین رفت که گستره واژه نبود شفافیت در فوتبال، بهمثابه غم نان و آب مردم، سرریز زبان یکییکی نمایندگان مردم در کانال به کانالهای تلویزیونی شود؛ درحالیکه در بستر همین فوتبال بیاساس و فعلا بیاساسنامه، البته یادم تو را فراموش همچنان پرونده آن ویلموتس حقهباز و شرکایش در ادعای همین عدم شفافیتها در دل فراموشخانه فوتبال دارد خاک میخورد!
در پس عزل موقت آن رئیس و همچنان در خواب ناز مجمعنشینان، انتظار میرفت برای شفافیت، روشنگری و روشنشدن گوشه و کنار تیره و تار این فوتبال، چراغهای حقیقتیاب بیشتر بتابند که آن که احتمالا خورده تا کجا خورده و آنانی که نخوردهاند چه شد که همچنان نخورده، گرسنه ماندهاند!؟ و از آنجایی که تا بوده مال مردم بیبروبرگرد خوردن دارد... وقتی چشم نامبارکمان افتاد به فهرستهای متمم در متمم بخوربخورهای یکییکی مدیران، دیدیم ای دل غافل تو گویی مدیریت باسمهای این فوتبال در یک نگارخانه نقش خورده و هر آن که را میگفتند به ناپاکی خورده و هر آن که را در بوق میکردند به پاکدستی نخورده، پنداری نعل به نعل همه مثل هم در چرخه این فوتبال بیپدرمانده، نقش و رسالتی جز خوردن از جیب این ملت ندارند!
فوتبالی لنگدرهوا که هوای جام جهانی دارد، اما مدیرانش به جای برنامهریزیهای مدون برای برگزاری اردوهای تدارکاتی و انتخاب حریفان تمرینی و آمادهسازی تیم ملی و...، آقایان عالیجاه عالیمالشده، به عوض روزشماری تا شروع جام جهانی، بیخیال عالم و آدم به قرار بیشتر روزشان به یورو و دلار شماریهای مکتسبه میگذرد!
البته از آنجایی که هر معلولی بیعلت نیست، با نگاهی به اهلیت سؤالبرانگیز مجمعنشینانی خوشنشین میتوان علتالعلل را از رأس هرم تا کف قاعده در انتخاب فرمایشی در دل فرمایشی مجمعنشینان و هیئترئیسه و ایضا رئیس و اعوان و انصارشان دانست!
برای مثال اگر به عقب برگردید، در هر مقطع نتیجه سحر چنین آرای فرمایشی را میتوان دید. چنانچه از آن سکوت فرمایشی مجمعنشینان در برابر قدرتنماییهای علیآبادیها برای عزل دادکانها در بحبوحه جام جهانی 2006 بگیرید تا در فرایند چنین آرای فرمایشی، تو برو اون بیادهای آمرانه، برسد نوبت انتخاب پرحرفوحدیث کفاشیانهای بیرقیب! و سپس انتخاب تاجها و آن سونامی ویلموتسها تا در ادامه برسد نوبت عزیزیخادمها و همین هیئترئیسه پرحرفوحدیث و خاصهخرجیها و ریختوپاشهای بدون حساب و کتاب و... تا همچنان جیببری پشت جیببری از جیب ملت در قاموس این فوتبال مستدام باشد!