وقتی مسئولان از ماکارونی جا ماندند
در روزهای اخیر موضوع گندم و فراوردههای آن به بزرگترین دغدغه ذهنی مردم و دولتمردان و صنعتگران این حوزه تبدیل شده است. موضوع از چند روز قبل آغاز شد؛ جایی که در رسانههای اجتماعی خبر از کمبود روغن در مغازهها داده شد. سیل مراجعه برای خرید روغن خوراکی منجر به اتمام باقیمانده موجودی فروشگاهها شد اما هیچ صدایی از مسئولان برنیامد.
در روزهای اخیر موضوع گندم و فراوردههای آن به بزرگترین دغدغه ذهنی مردم و دولتمردان و صنعتگران این حوزه تبدیل شده است.
موضوع از چند روز قبل آغاز شد؛ جایی که در رسانههای اجتماعی خبر از کمبود روغن در مغازهها داده شد. سیل مراجعه برای خرید روغن خوراکی منجر به اتمام باقیمانده موجودی فروشگاهها شد اما هیچ صدایی از مسئولان برنیامد.
در ادامه نیز موجودی ماکارونی مغازهها کاهش یافت و نبود ماکارونی شهر را فراگرفت. ماکارونی ارزش غذایی خاصی ندارد اما شکمپرکن است و نیازی نیست که حتما همراه آن گوشت مصرف شود؛ بنابراین در سالهای اخیر تبدیل به یکی از اقلام پرمصرف مردم عادی شده بود و خبر کمبود یا گرانی آن واقعا برای خیلی از اقشار کشور نگرانکننده بود.
اما بازهم در روزهای اولیه، مقامات سکوت کرده بودند و این وظیفه را بر دوش برخی کارشناسان همسوی دولت انداختند تا در رسانههای اجتماعی از این اقدام حمایت کنند. کارشاسان مذکور فهرستی از دلایل (از قاچاق آرد و یارانه آن گرفته تا جنگ روسیه و اوکراین) ارائه کردند. این اظهارنظرات بهسرعت از سوی کارشناسان مستقل زیر سؤال رفت.
در روزهای اولیه (متأثر از تعطیلات عید فطر و تقارن آخر هفته) این شکاف اطلاعرسانی همچنان باقی بود.
اکنون که چنین تصمیمی با این حجم از آثار نتوانسته بود کارشناسان اقتصادی و اجتماعی و همچنین مردم عادی را اقناع کند، چارهای جز حضور مقامات مربوطه نبود. اما مقامات نیز حرف تازهای غیر از آنچه کارشناسان همسوی دولت گفته بودند، نداشتند.
نکته مورد توجه نیز همین است. در غیاب اطلاعرسانی دقیق از سوی مراجع دولتی، امکان هرگونه مستندسازی واقغی یا غیرواقعی وجود دارد. ذکر دو نمونه راهگشاست.
مورد اول رئیس اتحادیه نان فانتزی است که گفته قیمت آرد واحدهای نان فانتزی یکباره در هر کیسه نزدیک به ۱۰ برابر افزایش یافته است. نامبرده این افزایش را در توضیح دلیل قیمت 10هزار تومانی نان باگت ارائه کرده و اظهار کره که نرخنامهای که در فضای مجازی دستبهدست میشود، واقعی نیست.
او سپس نتیجه موردنظر خود را گرفته ناظر بر اینکه نان فانتزی دیگر نرخ مصوب ندارد و بهصورت عرضه و تقاضا و رقابتی است. معنای این حرف این است که هر قطعه نان باگت بیشتر از 10هزار تومان قیمت خواهد داشت.
مورد دوم مشاور انجمن کارفرمایان کارخانجات ماکارونی است. وی در یک موضع عجیب، اظهار کرده کارخانههایی که ماکارونی را با آرد یارانهای تولید کردهاند، نمیتوانند به قیمت گرانتری بفروشند و کسانی که یکشبه قیمتها را تغییر دادهاند، مشمول تعزیرات میشوند.
واقعیت آن است که در غیاب یک «ناظر»، «مطلع» یا «سخنگو» که فعالیتها و تحولات این صنعت را رصد کرده و حسب مورد اظهارنظر یا موضعگیری کند، امثال نامبرده این جسارت را پیدا میکند که چنین جملاتی را خطاب به دیگر اشخاص بیان کند.
وی با بیان اینکه صنعت ماکارونی تنها صنفی بود که اصرار داشت برای جلوگیری از رانت و فساد، گندم یارانهای نمیخواهد، گفت: «با وجود افزایش هزینهها هم هیچوقت قیمتها را افزایش ندادیم و در سال 1400 هم ما ماکارونی را به قیمت سال 98 عرضه کردیم». این در حالی است که رئیس کانون انجمنهای صنایع غذایی معتقد است کارخانههای ماکارونی سالانه 300 هزار تن ماکارونی صادر میکنند که همه از همین آردهای یارانهای درست شده است.
مردم عادی اطلاعی از تحولات دقیق صنایع ماکارونی نداشته و علاقهای هم به دانستن آن ندارند. این از جمله وظایف مقامات دولتی است که چنین تحولاتی را دنبال کرده و در مواقع مقتضی تلاش کنند افکار عمومی را اقناع کرده و با تصمیمات خود همسو کنند. ولی در چند روزی که از این وقایع میگذرد، عملا رسانهها عرصه تاختوتاز کارشناسان و صنعتگران موافق و مخالف دولت بود و شاکله اطلاعرسانی و تبلیغات دولتی نیازی ندید که مردم را قانع سازد.
اغلب هدف اقناع آن است که افراد کاری را انجام دهند که در صورت عدم اقناع انجام نمیدهند. از منظر شخصی که اقناع شده است، فرایند اقناع متضمن حدی از فشار روانی است و پیوستاری دارد که یک قطب آن «نفوذ» و قطب دیگر «جبر» است.
در قطب نفوذ، فشار مبنایی استدلالی و منطقی داشته و در قطب مقابل نیز فشار میتواند مبنای تهدیدکننده و تنبیهی داشته باشد. اقناع جایی میان این دو قطب است که هم از استدلال منطقی بهره میگیرد و هم به هیجانها متوسل میشود.
در قضیهای به این سطح از اهمیت و در غیاب تیمهای واکنش سریع اطلاعرسانی و سخنگویی، امکان ایجاد اقناع از بین رفت.
اینبار نیز کاسبان و منتفعان این تصمیم بودند که موفق شدند فضای رسانهای را در دست بگیرند و بازهم مسئولان و تصمیمگیران و روابطعمومیهای مربوطه را جا بگذارند.