پزشکان، تعرفه و سلامت جامعه
وقتی شرایط برای ادامه یک حرفه غیرممکن میشود، فکر تجمع پیش میآید و وقتی این حرفه به کیفیت سلامت مردم ارتباط پیدا کند، امتناع از انجام آن یک وظیفه اخلاقی هم به شمار میرود. مثل زمانی که یک خلبان از پرواز با یک هواپیمای معیوب سر باز میزند. در بسیاری موارد ممکن است خلبان بتواند با تلاش بسیار با به پرواز درآوردن و نشاندن سالم یک هواپیمای معیوب منافع خود و سفر سرنشینان را تأمین کند؛ اما آشکار است که رفتاری غیراخلاقی است.
وقتی شرایط برای ادامه یک حرفه غیرممکن میشود، فکر تجمع پیش میآید و وقتی این حرفه به کیفیت سلامت مردم ارتباط پیدا کند، امتناع از انجام آن یک وظیفه اخلاقی هم به شمار میرود. مثل زمانی که یک خلبان از پرواز با یک هواپیمای معیوب سر باز میزند. در بسیاری موارد ممکن است خلبان بتواند با تلاش بسیار با به پرواز درآوردن و نشاندن سالم یک هواپیمای معیوب منافع خود و سفر سرنشینان را تأمین کند؛ اما آشکار است که رفتاری غیراخلاقی است. در همه جای دنیا پزشکان طبق قوانین و در چارچوب خاصی که تنها برخی کارهای پزشکی را شامل میشود و اورژانسها به خطر نمیافتد، حق اعتصاب دارند. دولتها بهعنوان ناظر مبادله سلامت در جامعه (و نهفقط تأمینکننده آن) از این حق دفاع میکنند تا اطمینان از کیفیت سلامت حاصل شود. بهتازگی زمزمههای تجمع از میان پزشکان، بهخصوص پزشکان جوان گاه شنیده میشود. بهاینترتیب ممکن است برای یک ناظر بیرونی این سؤال پیش بیاید که اگر همه این حرفها درست است، پس چرا پزشکان ایران تجمع نمیکنند؟ چون:
- در کشور ما قانونی برای این منظور وجود ندارد؛ یعنی قانون، حق خلبان برای پروازنکردن را در این زمینه به رسمیت نمیشناسد. اعتصاب فعالیتی غیرقانونی است که تجربهای هم در آن وجود ندارد و وقتی رخ داد، ممکن است همگانی شده، واکنش جامعه و حکومت را باعث شود و مهمتر از همه سلامت مردم را به خطر بیندازد.
- نبود سازوکار مناسب برای ارزیابی کیفیت و نتایج کارهای پزشکی (که خود حاصل نبود منابع مالی کافی است) باعث شده کاهش تعرفه تنها کیفیت خدمات را پایین بیاورد، نه لزوما درآمد بسیاری از پزشکان را! و مهمتر از آن باعث شده مسئولان اطلاع پیدا نکنند که با اصرار بر تقلیل تعرفهها چه به روز کیفیت کار پزشکی آوردهاند. برای حفظ درآمد تنها کافی است پزشکان وسواس رعایت اصول را کنار بگذارند و این چیزی است که سیاستهای رسمی القا میکند. بیتوجهی به اصول، به درجات مختلف رایج شده، به شکل عرف درآمده، درآمد پزشکان باسابقه را حفظ و کار را برای جوانان دشوارتر میکند.
- تنها تجربه اعتصاب پزشکان که در سال 13۶۵ به شکلی همگانی و بسیار ناشیانه، البته با صداقت فراوان به انجام رسید و به واکنش شدید منجر شد، چنان تجارب تلخی بر جای گذاشت که کلمه اعتصاب چونان یک تابو تا دهها سال و تا همین امروز حتی، بر زبان هم آورده نمیشود.
- فقر سیاسی که یکی از خصوصیات ملی ماست، شامل پزشکان هم هست. درحالحاضر پزشکان نهتنها قادر به تجمع به شکل مدرن و علمی نیستند؛ بلکه توانایی هیچگونه کنش اجتماعی هماهنگ با یکدیگر و توافق عملی روی برخی حداقلها را هم ندارند (تجربه عدم مقابله با نسخه الکترونیک که با راهحلهای کاملا قانونی امکانپذیر بود، این نکته را بهروشنی نشان داد). البته در گفتار و در ادبیاتی که تنها بین خود آنها جریان دارد، تندی بسیار دارند که البته راه به جایی نمیبرد.
- سازمانها و مجامع پزشکی به دلیل یکهتازی گفتمان دولتی در کشور، همواره از زاویه دید مسئولان به وقایع مینگرند و دائما در حال نشاندادن راهحل به آنها هستند و با بزرگواری! خود را هم بخشی از مسئولان (بخوانید مقصران) به حساب میآورند. مثلا میگویند «ما نباید باعث دلسردی جوانان بشویم...» و نظایر آن. اینکه بسیاری از مسئولان این مجامع در گذشته مسئولیت دولتی هم داشتهاند، خود مانعی است در فاصلهگرفتن از این دیدگاه. مخاطب قراردادن توده پزشکان و توصیه به نحوه برخورد با مشکلات، هنوز جای خود را باز نکرده، چه برسد به هدایت یک کنش اجتماعی!
- و دلیل آخر آنکه همین حالا هم وقتی پزشکان موضوع تعرفه را مطرح میکنند، مردم آن را تنها از زاویه درآمد میبینند و تصور میکنند پزشکان نسبت به وضع اقتصادی مردم بیتفاوت و در نتیجه طماع هستند. حال معلوم نیست در صورت اعتصاب چگونه خواهند اندیشید. این اتهامی بزرگ و تصوراتی ناپاک است. پزشکان مطلعترین و حساسترین افراد نسبت به اوضاع اقتصادی مردم هستند و اساسا بحث تعرفه را به معنای گرفتن سهم مردم از حکومت درک میکنند (مگر نه اینکه پرداخت دولت به بیمارستانها را میزان تعرفه تعیین میکند؟)؛ اما تحمل چنین نگاه و تلقیای از جانب کسانی که برای منافع ایشان تلاش میکنیم، توانی بالاتر از توان پزشکان میطلبد.