روند مطالبات معلمها طی دهههای گذشته
فیش حقوقی در دست و طلب معیشت
کودکی اغلب افراد با رؤیای شغل معلمی سپری شده است و حتی در محتوای درسی مدارس نیز این شغل را مشابه شغل انبیا در نظر میگیرند؛ اما حالا با وجود مطالبات طولانیمدت معلمها که در تجمعاتی آن را فریاد زدند، با بیتوجهی به اعتراضاتشان که از مشکل معیشتی تا انتقاد به پولیشدن آموزش بوده، چیزی عایدشان نشده است.
کودکی اغلب افراد با رؤیای شغل معلمی سپری شده است و حتی در محتوای درسی مدارس نیز این شغل را مشابه شغل انبیا در نظر میگیرند؛ اما حالا با وجود مطالبات طولانیمدت معلمها که در تجمعاتی آن را فریاد زدند، با بیتوجهی به اعتراضاتشان که از مشکل معیشتی تا انتقاد به پولیشدن آموزش بوده، چیزی عایدشان نشده است.
از زمان دولت سازندگی هاشمیرفسنجانی و شروع خصوصیسازیها، موج اعتراضهای معلمها آرامآرام شکل گرفت و پولیشدن آموزش و به سبب آن و در سالها بعد افزایش ترک تحصیلیها در کشور، مشکلات جدیدی را به همراه آورد که هیچکدام از دولتهای مختلف درصدد جبران آن برنیامدند و افزایش تورمهای سرسامآور و مشکلات معیشتی همه اقشار، عرصه را تنگتر کرد.
به گونهای که هرازگاهی شاهد اعتراض اقشار مختلف و بهخصوص معلمها هستیم. افرادی که جزء قشر فرهنگی و فرهیخته یک جامعه محسوب میشوند، حالا باید در گیرودار لقمه نانی دست به اعتراض بزنند؛ حتی چندی پیش کانون صنفی معلمان ایران به وزیر آموزش و پرورش جهت دیدار نامهای ارسال کرده بود که وزیر درخواست را رد کرده و همچنین در دو هفته گذشته و در پی تجمعات، معلمان معترض را تهدید به اخراج کرده است.
در بحبوحه مطالبات معلمان، نامهای از آموزش و پرورش منطقه ۱۷ تهران منتشر شده بود که در آن از مدارس خواسته بود با وجود کمبود نیروی سرایدار، معلمان در صورت تمایل در این بخش کار کنند که این موضوع با انتقادهایی جدی روبهرو شد و حتی امیرمحمود حریرچی، جامعهشناس، در رابطه با این خبر تأکید میکند: الان وضعیت به شکلی است که در یک کلام میتوانم بگویم به اشکال مختلف مردم تحقیر میشوند. این در صورتی است که همه جای دنیا، معلم و نیروهای درمانی و بهداشتی جزء نیروهای مهم یک جامعه هستند که یکی از عوامل جدی توسعه خواهند بود.
با افزایش نگرانیهای معیشتی مردم در سالهای اخیر، اقشار مختلف دست به اعتراض زدند؛ از کارگران و معلمها تا بازنشستگانی با موهای سفید. این جامعهشناس اشاره میکند: افرادی که مطالبهگری دارند، عمدتا با دلیل و برهان است. فرد فیش حقوقی دستش گرفته و طلب معیشت دارد؛ چطور میتوان آن را به ضد انقلاب و دشمنان ربط داد؟
اگر پول خانوادهها نباشد، فعالیت آموزش و پرورش به یک هفته هم نمیرسد
محمدرضا نیکنژاد، معلم، کارشناس آموزشی و عضو کانون صنفی معلمها، از ریشه مطالبات معلمها میگوید: ریشه این اعتراضها تقریبا یک داستان تاریخی دارد. بعد از آمدن دولت سازندگی آقای رفسنجانی و آن اصلاحات اقتصادی به نام تعدیل اقتصادی که میخواستند انجام دهند و اقتصاد را به یک سمتوسویی ببرند که با اصلاحات مدنظر صندوق بینالمللی یکسان شود تا ما هم وارد بازارهای جهانی شویم، بنا بر توصیه صندوق جهانی شروع به خصوصیسازی کردند. حال خصوصیسازی یک اشل جهانی دارد که خصوصیسازی در آموزش و بهداشت جزء اولویتهای آخر یک کشور محسوب میشود؛ اما اینها به دلیل پیچیدگی کار اقتصادی، دیوار کوتاه آموزش و پرورش و بهداشت را گیر آوردند و از آن موقع به بعد دیگر آرامآرام اعتراضات معلمها به شکلهای مختلف و در شرایط مختلف شروع شد؛ یعنی ما اولین اعتراضها را تقریبا در سالهای ۷۹ و ۸۰ داشتیم و آرامآرام سطح و ژرفای آن افزایش پیدا کرد تا آخرین اعتراضها که ۱۱ اردیبهشت ۱۴۰۱ بود و با بازداشتهایی روبهرو شد. همچنان به نظر میرسد با تمام طرحها و لایحهها، اتفاقی نیفتاده است. یکی از مهمترین بخش اعتراض معلمها از این مجموعه مطالبات، خواستههای اقتصادی و معیشتی است که از همان زمان دولت سازندگی آرامآرام گسترش پیدا کرد. الان هم شاید تمام اقشار جامعه تحت فشار باشند و معلمها بین حقوقبگیران دولت از همه ضعیفتر باشند.
این معلم اضافه میکند: خود دولت مصوبهای دارد که نهاد و سازمانهایی که درآمد دارند، مثل وزارت نفت، وزارت مخابرات و وزارت نیرو، میتوانند بنا بر تشخیص سازمان یا رئیس آن وزارتخانه درآمد را برای رفاه حال کارمندان خود صرف کنند؛ این در حالی است که آموزش و پرورش درآمدی ندارد و اگر پول خانوادهها نباشد، فعالیت آموزش و پرورش به یک هفته هم نمیرسد و تعطیل میشود. در هر صورت این اعتراضات خودش را در همان سال ۸۴ تا ۸۵ نشان داد که با بازداشت همراه بود؛ اما آنجا آمدند لایحه خدمات کشوری را تصویب کردند که اتفاقا یکی از مطالبات اصلی معلمها بود که متأسفانه بعد از اینکه دولت جدید آمد و میخواست لایحه را پس بگیرد، با فشار معلمها پا پس کشیدند و پس نگرفتند. اما متأسفانه آن را دور زدند و لایحه محدود شد و چیزی گیر معلمها نیامد. مثلا یکی از بندهای مهم لایحه خدمات کشوری این بود که حقوق معلمها حداقل باید برابر تورم سالانه افزایش پیدا کند که اصلا این موضوع به افسانه تبدیل شد و یادشان رفت؛ حتی دیدیم تورم به ۴۰ تا ۵۰ درصد هم رسیده بود ولی حقوق معلم ۱۰ درصد اضافه شده بود. بعد بحث رتبهبندی مطرح شد. با کشوقوسهای فراوان در دولت آقای روحانی تصویب شد و به دولت آقای رئیسی رسید؛ اما در دولت آقای رئیسی هم همان رفتار زمان آقای احمدینژاد را داشتند که تا سر کار آمد گفتند برنامه دولت قبل بوده برای فشار به دولت جدید و موضوع رفت برای پسگرفتن لایحه که معلمها اعتراض کردند و در یک سال اخیر هرچه اعتراض داریم در واقع برای رتبهبندی بوده است و این رتبهبندی را نتوانستند در حقیقت کنار بگذارند به دلیل فشارهایی که وجود داشت؛ اما آمدند آن را به شکل دیگری دور زدند.
نیکنژاد ادامه میدهد: در رتبهبندی به این شکل است که پایینترین حقوق آموزش و پرورش نباید از ۸۰ درصد حقوقبگیر همدوره خودش در دانشگاه کمتر باشد و باید به اندازه کارمند همپایه خودش باشد که در آموزش عالی حضور دارد و آن را حذف کردند. قرار بود طبق مصوبه خودشان از اول مهر ۱۴۰۰ این را اجرا کنند، ولی میبینیم که میگویند بودجه ندارند. به هر حال اگر این فشار هم نبود، این لایحه دستوپاشکسته اجرا نمیشد و ما میبینیم که از طرف دیگر دورش میزنند. آخرین اعتراض هم یک روز قبل از روز معلم ۱۴۰۱ بود که تا جایی که میدانم ۱۰، ۱۲ نفر از معلمهای سراسر کشور را بازداشت کردند. تا الان هم در این شش ماه ۱۸۰ شهر تجمع داشتند که تقریبا با برخورد مواجه شدند.
وزیر نامه دیدار با کانون صنفی معلمان را جواب نداد
نرگس ملکزاده، عضو کانون صنفی معلمان در رابطه با مطالبات معلمها میگوید: یکی از مهمترین مطالبی که ما درخواست کرده بودیم و شامل بازنشستگان هم میشود، اجرای اصولی قانون مدیریت خدمات کشوری و بحث رتبهبندی است و همسانسازی حقوق بازنشستگان است، در کنار آن هم مواردی مثل امنیت شغلی و استخدام قطعی برای همکارانمان را میخواستیم که جزء نیروهای آزاد مدارس و حقالتدریسی هستند. حالا که با کمبود نیرو مواجه هستیم، امکان دارد تا سالهای طولانی این نیروها مورد استفاده قرار گیرند ولی همیشه این ترس با نیروهای حقالتدریس است که شرایطی پیش بیاید که دیگر نتوانند کار کنند. همچنین موضوع دیگر توقف خصوصیسازی است که درحال نهادینهشدن است و چون بودجه کافی برای آن تخصیص نمیدهند، مثل سرانه مدارس، کیفیت مدارس دولتی پایین میآید و خانوادهها بچههای خود را به مراکز غیرانتفاعی میبرند، همچنین موضوع دیگر که این سالها مطرح بوده، بحث صندوق ذخیره فرهنگیان است و افراد پیگیر هستند تا سرمایه غارتشده به فرهنگیان بازگردانده شود و در این صورت حتی بازماندگان افراد بازنشسته که فوت کردهاند هم از مزایای صندوق بهرهمند میشوند. خواسته دیگری که داریم بازگشت معلمهایی است که به دلیل ایجاد پرونده از کار اخراج شدند؛ چون افرادی که اخراج و بازداشت شدند، همه به دلیل مطالباتی بوده که ما هم مطرح میکنیم.
این فعال صنفی اضافه میکند: در ماههای اخیر هم به ما میگویند چرا مطالبات را به خیابان میآورید، در صورتی که کانون صنفی معلمان ایران نامه دیدار با وزیر نوشت ولی اصلا هیچ دیداری را نپذیرفتند و در دیدار نمادینی هم که داشتند، هیچ نماینده قشری از معلمین معترض دعوت نبودند. در پایان هم باید بگویم اعتراض به خصوصیسازیها کاملا به تحصیل کودکان مربوط است که طبق قانون اساسی باید تحصیل رایگان باشد ولی الان من به عنوان مدیر مدرسه اگر پول والدین نباشد، نمیتوانم مدرسه را سرپا نگه دارم و از کمک خانوادهها استفاده میکنم.
افزایش استعفای معلمها، مخصوصا نیروهای جوانتر
اسماعیل جعفری، یک فعال فرهنگی که در یکی از مناطق محروم استان قزوین مشغول تدریس است، درباره مطالبات معلمها میگوید: مطالبات ما که در دولتهای مختلف مورد بیتوجهی قرار گرفته، مسائلی نیست که به یک تا دو سال اخیر مربوط باشد که البته در چند سال اخیر مطالبات ما پرشورتر و همهگیرتر شده ولی اصل مطالبات از چند دهه قبل است، موضوع اصلی آن هم بحث معیشت است که در دولتهای مختلف مورد بیتوجهی قرار گرفته است. حتی قانون مدیریت خدمات کشوری به این دلیل اجرا شد که بتواند عدالت در پرداخت حقوق بین کارکنان دولت را اجرا کند و بیعدالتیها در نظام پرداخت حقوق از بین برود که ناکارآمد بود و وضعیت را بدتر از قبل کرد که البته دلایل مختلفی داشت. دولتهای مختلف مثل دولت نهم، دهم، یازدهم، دوازدهم و سیزدهم به این موضوع پرداختند و همانطورکه میدانید مطالبات ما چند محور دارد؛ یکی از آنها بحث معیشت و قانون مدیریت خدمات کشوری است که میخواهیم تمام بندها و مادههای این قانون مانند دیگر دستگاهها برای ما معلمها اجرا شود. معتقدم اگر وزارت آموزش وپرورش قانون مدیریت خدمات کشوری را درست اجرا کند و به ما معلمان هم مانند کارکنان دیگر دستگاههای دولتی ماهانه پرداختیهایی تحت عنوان رفاهیات، مناسبتهای ملی و مذهبی، پرداختیهای مستمر و اضافهکار که مبلغ کمی نیست و بعضا بیش از حقوق دریافتی میشود، داشته باشد، بیش از ۸۰ درصد مشکلات معیشتی ما معلمها رفع خواهد شد؛ ولی متأسفانه سالهاست این اتفاق رخ نداده و معلمان فقط یک حداقل حقوق در کنار عیدی آخر سال را دریافت میکنند که تبعیض بزرگی است.
مطالبه دیگر ما صندوق ذخیره فرهنگیان است که از سال ۷۴ با پول خود معلمها شکل گرفت و سرمایهگذاری کردیم و الان به یک مؤسسه تقریبا پولدار و ثروتمند تبدیل شده و برای همین ثروت هم یکسری افراد در دولت و مجلس طرحهای مختلفی مطرح میکنند تا آن را از دست ما بگیرند. ما درخواست داریم تا مطابق اساسنامه قانونیای که در تیرماه ۱۴۰۰ تصویب شد، معلمان افراد مورد نظر و اعتماد خودشان را برای عضویت در هیئت امنای صندوق ذخیره از طریق انتخابات سراسری، انتخاب کنند تا در تصمیم گیریها شرکت کنند و مدیریت صندوق را به دست خودشان بگیرند. موضوع دیگری که در اساسنامه آمده و مطالبه تمام معلمان شاغل و بازنشسته عضو صندوق با جمعیت بیش از یک میلیونو ۶۰۰ هزار نفر است، بحث تخصیص سهام و عرضه در بورس است؛ یعنی کل داراییهای صندوق که چندهزار میلیارد تومان است، در بورس به صورت سهام به اعضا تخصیص داده شود.
همچنین یکی از داغترین بحثهایی که داریم، موضوع رتبهبندی معلمان است که بیش از ۱۰ سال است منتظر آن بودیم و با تأخیر چندساله و طبق لایحه دولت دوازدهم قرار بود از ابتدای سال ۱۴۰۰ اجرا شود ولی بعد از ۱۴ ماه هنوز این اتفاق نیفتاده است و در قانونی که تصویب شد، حتی سیاستهای کلی نظام اداری ابلاغی از سوی مقام معظم رهبری و تبصره ۳ ماده ۲۹ برنامه ششم توسعه را هم نادیده گرفتند و اینها متأسفانه ظلمی است که به معلمها شده و هیچکدام از خواستهها و قوانین موجود را در این مصوبه لحاظ نکردند و متأسفانه میبینیم که هرروز معلمها معترض هستند. بعد از آن به تصویب قانون آییننامه اجرائی رسیدیم که میتوانم به جرئت بگویم بیش از نیمی از انتظارت و اهداف همین قانون نصفهونیمه و ضعیف در آییننامه دیده نشده است؛ یعنی آییننامه به قدری ضعیف نوشته شده بود که هیچکدام از اهداف موردنظر سند تحول بنیادی و مطالبات معلمها در آن وجود نداشت. همچنین مسئولان کارگروه تدوین آییننامه رتبهبندی تمام پیشنهادهای منطقی، علمی و درستی را که معلمان ارائه دادند و میتوانست منجر به رشد کیفی و توسعه آموزشوپرورش و جذب نخبگان شود و همچنین با استفاده حداکثری از همین قانون مصوب سطح معیشت معلمان بهبود یابد، نادیده گرفتند و هیچ توجهی به این مسائل نکردند و در آخر آشی پختند که آنقدر شور است که صدای همه را درآورده است و مسلما با این روش من بارها گفتهام که رتبهبندی نه تنها کمکی به معلمها و آموزش وپرورش نمیکند بلکه یک ضربه بسیار بدی را هم به مجموعه در آینده خواهد زد و اصلا جذب نخبهای صورت نمیگیرد. تشکیل سازمان نظام معلمی جهت مشارکت معلمان در تصمیمگیریهای وزارت آموزشوپرورش و صدور صلاحیتهای معلمی یکی دیگر از خواستههای معلمان است که از سال ۱۳۹۵ این موضوع بلاتکلیف مانده است. این معلم همچنین اضافه میکند: شرایط مهاجرت در حوزه معلمها متفاوت است؛ اما در همین چند ماه اخیر به دلیل برخوردهایی که دولت و مجلس و وزارتخانه با معلمها داشته، میتوانم بگویم شاهد استعفاهای زیادی هستیم و خیلی از معلمها مخصوصا افرادی که تازهکار هستند با موج استعفا روبهرو هستند و خیلی از همکاران ما نه در قالب معلم ولی توانستند رزومه برای مهاجرت تهیه کنند.
همچنین شرایط برای نیروهای خدماتی و سرایداران مدارس در کنار معلمان خرید خدمات و معلمان حقالتدریس واقعا سخت است، با حقوق دو الی سه میلیون تومانی ناچیز زحمت میکشند که همان هم دیر به دیر پرداخت میشود.
در کل معلمها اگر اعتراضی دارند، از زیادهخواهی نیست، فقط میخواهند شرایط آنان مثل دیگر کارمندان دولت باشد و من بشخصه در برابر هرکس که مطالبه بیشتر از قانون و حق خودمان و آنچه اعلام کردیم داشته باشد، میگویم این حق شما نیست؛ ولی از دولت هم میخواهیم چیزی کمتر از حق و قانون به ما ندهد.
به اشکال مختلف مردم نادیده گرفته میشوند
امیرمحمود حریرچی، جامعهشناس، درباره بخشنامه آموزش و پرورش منطقه ۱۷ مبنی بر اینکه «به دلیل کمبود نیروی سرایدار در صورت تمایل، معلمان در بخش سرایداری مدرسه هم کار کنند»، میگوید: الان وضعیت به شکلی است که در یک کلام میتوانم بگویم که به اشکال مختلف مردم نادیده گرفته میشوند، معلمی که بالاترین شأن را باید داشته باشد، به این شکل تخریبش میکنند که اگر پول لازم داری، کار سرایداری انجام بده. در کنارش هم پاسخگوی نیاز معلمها نیستند و مدام از آنها فرار میکنند، الان هم شاهد این بخشنامه مبتذل هستیم که ابلاغ شده؛ درصورتیکه شغل معلمی در دومین رده طبقه شغلی جهان قرار دارد؛ یعنی آنقدر به بحث آموزش و پرورش اهمیت میدهند؛ چون آموزش و پرورش برای کودکانی است که آیندهسازان هر کشور هستند؛ بنابراین یکسری مؤلفهها را به شکل مرتب رعایت میکنند؛ از آموزشهای ضمن خدمت، کلاسهای فوق برنامه که همه رایگان است، همچنین در کنار بحث آموزش برای سلامت هم هزینه میکنند که هدفمند است؛ اما در نظر بگیرید که ما کاملا برعکس آن عمل میکنیم؛ یعنی معلمان ما جزء فقیرترین افراد جامعه هستند؛ بهویژه آنهایی که تازه استخدام شدهاند و جوانتر هستند، در کنار بازنشستگان هم که عمری در این حوزه فعال بودند، مثل بسیاری از اقشار شرایط سختی دارند و میبینیم به این شکل تحقیر میشوند، این افراد با این شرایط چه چیز میخواهند به فرزندان ما یاد دهند؟ دانشآموز کامل از چهره معلم متوجه میشود، دانشآموزی بود که میگفت پول جمع کنیم بدهیم به معلممان تا اینقدر ناراحت نباشد. همه این مسائل نشان میدهد که مسئولان نمیبینند و اصلا برایشان مهم نیست؛ آنهم بخش به این مهمی که میتواند کسانی را بسازد که در آینده در جهت توسعه کشور میتوانند گام بردارند و نقش ایفا کنند؛ اما این اتفاقات نمیافتد؛ چون اصلا برایشان این موضوعات مهم نیست.
این جامعهشناس اضافه میکند: ما خیلی از جوانها و مردم میشنویم که میگویند دولت و مسئولان ما را آدم حساب نمیکنند و ما برای آنها مهم نیستیم. این در حالی است که مسئولان در یک شکاف طبقاتی بالای قله نشستهاند و با تمسخر به ته دره نگاه میکنند؛ درصورتیکه توجه کنید معلم و نیروهای درمانی و بهداشتی جزء نیروهای مهم یک جامعه هستند که یکی از عوامل جدی توسعه خواهند بود. اگر به شناخت مسائل مردم برسند، باید درکش کنند و بعد هم احساس مسئولیت داشته باشند و بعد از آن هم برنامههای قابل اجرا انجام دهند. همین الان باید بررسی کنند، در نقاط مختلف کشور معلمها در چه شرایطی هستند؛ اما فشار روی معلمها یک به یک اضافه میشود.
حریرچی ادامه میدهد: یکی از درخواستهای معلمها بحث آموزش رایگان است که قانون اساسی روی آن تأکید دارد و باید آموزش رایگان انجام شود؛ در واقع باید از کودکان هم حمایت شود که بعد شاهد افزایش کودک کار نباشیم.
این جامعهشناس با اشاره به مطالبات و برخورد با معلمها که بر کلاس درس بچهها اثر خواهد داشت، میگوید: این بچههایی که متوجه شرایط روحی و روانی معلم و مشکلات معیشت مالی او میشوند، طبیعتا خودشان هم گاه از طبقات محروم هستند و عمده آنها این ناامیدی، گلهها و شرایط را در خانه بهاندازه تجربه میکنند و بعد هم سر کلاس با آن مواجه میشوند، ما از گذشته میشنیدیم که میگفتند معلم پدر یا مادر روح دانشآموز است و با احساس شادی، عشق و محبت او حس پرورش به کودک منتقل میشد؛ اما کسی که خودش درگیری شدید در زندگی دارد، نمیتوان توقع این را داشت تا آموزش مهارتهای اجتماعی و زندگیکردن را به کودکان یاد بدهد، آیا معلمی که به این شکل تحقیر شده و وقتی اعتراض میکند، با او برخورد میشود چه چیزی سر کلاس میبرد؟ این افسردگی را با خود سر کلاس هم میبرد، این غم و اندوه به سر کلاس هم منتقل میشود، کودک در این شرایط به این فکر میکند که چقدر میتواند به آینده امیدوار باشد، دقیقا یک زمانی وقتی از کودکان میپرسیدند چهکاره میشوید، میگفتند میخواهم معلم شوم؛ اما آیا واقعا همینطور میماند؟
این جامعهشناس درباره افزایش اعتراضات معیشتی دیگر اقشار جامعه اضافه میکند: سریع برخورد میکنند. این در حالی است که بحث حقوق مردمی است که برای معیشت خود اعتراض میکنند و از سوی مسئولان مربوطه نادیده گرفته میشوند و فساد مدیران یا فامیلهایشان چند وقت یک بار مطرح میشود. الان هم که قرار است، افراد با کارت ملی نان را با قیمت بیشتر دریافت کنند که باید توجه کنیم آنهایی که کمدرآمدتر هستند، بیشتر نان مصرف میکنند، با توجه به همه اینها باید اشاره کرد افرادی که مطالبهگری دارند، عمدتا با دلیل و برهان است، فرد فیش حقوقی دستش گرفته و طلب معیشت دارد، چطور میتوان آن را به ضد انقلاب و دشمنان ربط داد. میگویند مردم مراعات کنند، چرا مسئولان مراعات نکنند؟ درصورتیکه محل سکونت همه آنها بالاتر از میدان ونک است، الان شکاف طبقاتی بین مردم و مسئولان به اندازه کوه شده، البته با وجودی که خود من از قشر دانشگاهی هستم؛ ولی به نظرم با وجود این شرایط قشر دانشگاهی ما خیلی سکوت میکند؛ اما همین هم به جایی خواهد رسید که شاهد صدای قشر دانشگاهی باشیم.