کوکنار ممنوع ؟!
در هفتههای گذشته به دلیل بستهشدن باب مذاکرات در وین و گشودهترشدن باب جنگ در اوکراین، فرصت استراحتی دست داد و ناچار به سوژههای حول و حوش خانه پرداختم. این بار قرار شد از هرمزان خارج شوم، هنگام خروج در روزنامهفروشی تقاطع هرمزان و دادمان چشمم به مطلب یکی از روزنامهها افتاد با عنوان «طالبان کشت کوکنار را ممنوع کرد»، با عکسی زیبا از مزرعهای آباد با گلهای زیبا و گرزهای تیغخورده کوکنار که همان خشخاش خودمان باشد. به یاد نوجوانی خودمان افتادم که کشت تریاک در انحصار شرکتی دولتی و از منابع کسب ارز خارجی برای خزانه بود.
فریدون مجلسی: در هفتههای گذشته به دلیل بستهشدن باب مذاکرات در وین و گشودهترشدن باب جنگ در اوکراین، فرصت استراحتی دست داد و ناچار به سوژههای حول و حوش خانه پرداختم. این بار قرار شد از هرمزان خارج شوم، هنگام خروج در روزنامهفروشی تقاطع هرمزان و دادمان چشمم به مطلب یکی از روزنامهها افتاد با عنوان «طالبان کشت کوکنار را ممنوع کرد»، با عکسی زیبا از مزرعهای آباد با گلهای زیبا و گرزهای تیغخورده کوکنار که همان خشخاش خودمان باشد. به یاد نوجوانی خودمان افتادم که کشت تریاک در انحصار شرکتی دولتی و از منابع کسب ارز خارجی برای خزانه بود. اشانتیونهایی به نام سناتوری و انواع رایج دیگری هم به مصارف داخلی میرسید. خیری هم نصیب ما میشد و آن درواقع دانههای خشخاش بود که هرچه تازهتر بهتر بود. فروشندگان فصلیِ زالزالک و زغالاخته در فصل خشخاش گرزهای تیغخورده را بار چرخ میکردند و میفروختند. بچههای آن زمانها که تلفن همراه و بازی کامپیوتری نداشتند، گرزها را تکان میدادند و از صدای برخورد دانهها با پوسته گرز لذت میبردند. با شکستن گرزها و تخلیه دانهها و افزودن قدری شکر نوعی قائوت خوشمزه به دست میآمد که با قاشق چایخوری میخوردیم که فکر میکنم نام آن تغییر شکل یافته همان قُوَتوی کرمانی باشد که به مسائل خشخاشی واردتر بودند. همانطورکه اکنون نانواییها با افزودن یکی، دو گرم دانه کنجد یا سیاهدانه قیمت نان را دوبرابر میکنند و هنوز به آن نان خشخاشی میگویند، نانواییهای قدیم هم روی نان سنگک خشخاش واقعی میپاشیدند و خشخاشی میشد.
بعد از 28 مرداد، در زمان دولت علا کشت خشخاش و استعمال مواد افیونی و داشتن ابزار و... ممنوع شد. اما تا چندین سال بعد گرزها به دستمان میرسید. اما تدریجا فراموش کردیم و در کمال حیرت شاهدانه جای آن را گرفت. شاهدانه بوداده در آجیلفروشیها بسیار و قلم پرفروشی هم بود، زیرا آن را مشتمشت میخوردیم و نمیدانستیم که همانا تخم حشیش یا به اصطلاح مدرنتر کانابیس بود! باری با تأثیرگذاری قانون ممنوعیت، تدریجا خشخاش و شاهدانه بوداده از فهرست تنقلات حذف شد. اما اتفاقی بعدها به آن ممنوعیت قدری رنگ سیاسی دادند. یعنی چند سال بعد از منع کشت خشخاش در ایران، جلال بایار، رئیسجمهور ترکیه که سفرش را به ایران به یاد دارم، با کودتای نظامی سرنگون و همراه با نخستوزیرش عدنان مندرس در سال 1340 به اتهام خیانت به دادگاه نظامی سپرده شد. دادستان چنانکه رسم اینگونه دادگاههاست، برای هر دو تقاضای اعدام کرد. در آن دادگاه جلال بایار گفت چگونه کسی را که با ترغیب ایران به منع کشت خشخاش در جهت منافع ترکیه خدمت کرده است، خائن مینامید. در آن زمان ترکیه کشوری فقیر بود و ایران نفتی داشت و غنی محسوب میشد. عدنان مندرس اعدام شد در عوض سالها بعد، پس از اعاده حیثیت آنان، فرودگاه ازمیر را به نام او کردند. جلال بایار از اعدام نجات یافت و در عوض دانشگاهی در ازمیر به نام او شد و 103 سال عمر کرد. اما منافع مجوز کشت خشخاش و تولید مورفین برای شهر افیون در ترکیه باقی ماند. اکنون طالبان که بزرگترین منبع درآمد آن از تولید و تبدیل و قاچاق تریاک و مبادله آن با طلای ایران بوده و هست، مدعی است که کشت کوکنار را ممنوع کرده است! درحالیکه در کنار آن حشیش هم مقام شامخی دارد، خصوصا گُل آن که گویا در قدیم بنگ نامیده میشد، حامیان و بازاری دارد. در کنار روزنامهفروشی هرمزان به این فکر میکردم که سه کشور ترکیه و هند و انگلستان که رسما به کشت کوکنار و صنایع جانبی مشغولاند، چگونه سالانه فقط از تولید و صدور مورفین برای مصارف پزشکی سودی کلان میبرند و ایران چه در بازار رسمی واردات دارویی و چه خصوصا در بازار معروف به قاچرات که صنعتی است میان صادرات و واردات، چه زیان نقدی سنگینی تقدیم طالبان میکند و آنوقت بر سر سهمیه آب هیرمند که به اندازه مصرف برادران افغان مقیم ایران هم نمیرسد، چانهزنی میکند. در شرایطی که کشت «کانابیس» در بسیاری از کشورهای اروپایی و آمریکایی مجاز است و داروها و پمادهای ضددرد و ضدسرطانی آن بهخصوص برای درمان سرطانِ رایج پروستات مصرف جهانی دارد و نیز واردات دارویی مورفین و کدئین و پاپاورین میلیونها دلار هزینه دارد، چرا نباید ما مانند انگلیس و ترکیه به کشت کنترلشده آن بپردازیم؟ خصوصا اکنون که ترکیه پولدار شده است. خصوصا کشت گلخانهای کانابیس و حتی کوکنار که با مصرف کم آب و تولید ارزشمند، آموزشی هم برای توسعه کشت گلخانهای باشد؟ ممکن است بگویند ممکن است مقادیری از آن به بیرون درز کند و به مصارف دیگر برسد. البته باید دقت کرد اما مگر هماکنون به مقادیر برآورنده نیاز میلیونی نشتی ندارد؟ تازه اگر هم قدری نشتی داشته باشد، تازه بهتر از شیشه و مواد شیمیاییِ کُشنده بسیار رایج است، ثانیا تا مصرفکننده متقاضی هست، قاچاقچی درنمیماند. این پیشنهادی قابل بررسیِ مسئولان است. شاید محصولات جانبی آنهم بهصورت قاووت خشخاش و شاهدانه بوداده نصیب مصرفکنندگان سنتی مانند نگارنده بشود. توضیح آنکه تولیدکنندگان فرنگی هماکنون از الیاف شاهدانه پارچههای ارزنده هم تولید میکنند. البته میدانم همین مختصر هم مورد اعتراض برادران تولیدکننده آن سوی مرز و شریکان توزیعکننده و منتفع این سوی مرز قرار خواهد گرفت اما این پیشنهادی جدی و حسابشده و حتی بهداشتی است؛ تولید کار و خودکفایی هم میکند.