«شرق» امتیازدهی تأهل و فرزندآوری را در ارائه تسهیلات و فعالیتهای دولتی بررسی میکند
بایکوت مجردها
بهسادگی همین تیتر، اینجا جایی برای مجردها نیست؛ سالهای سال بود که بار نگاههای فرهنگی به تجرد، در برخی اقشار جامعه، بر دوش دختران و پسران مجرد سنگینی میکرد و بهتازگی در راستای تجرد آگاهیبخشی شده بود. همچنین، در سالهای اخیر بهتازگی عموم جامعه بر این امر واقف شده بودند که مسائل اقتصادی و معضلات معیشتی چالش بزرگی بر سر راه ازدواج است
الهه باقریسنجرئی: بهسادگی همین تیتر، اینجا جایی برای مجردها نیست؛ سالهای سال بود که بار نگاههای فرهنگی به تجرد، در برخی اقشار جامعه، بر دوش دختران و پسران مجرد سنگینی میکرد و بهتازگی در راستای تجرد آگاهیبخشی شده بود. همچنین، در سالهای اخیر بهتازگی عموم جامعه بر این امر واقف شده بودند که مسائل اقتصادی و معضلات معیشتی چالش بزرگی بر سر راه ازدواج است . در این شرایط، تجرد که انگار هنجارشکنی خودخواسته جوانان است، بار دیگر زیر فشار قانونگذاریها قرار گرفت و دختر و پسر مجرد، طردشدگان حقوق شهروندی شدند. در واقع بار دیگر پررنگتر از گذشته، انزوای افراد مجرد به بهانه تحقق افزایش جمعیت رقم خورد. پس از آنکه امتیاز تأهل و فرزندآوری در عضویت هیئت علمی دانشگاهها مطرح و خبرساز شده بود، این برنامه به آزمون استخدامی آموزش و پرورش نیز رسید. آنطور که در خبرها گفته شده، به استناد قانون حمایت از خانواده و جوانی جمعیت و براساس مندرجات صفحه ۵ دفترچه راهنمای ثبتنام نهمین دوره آزمون استخدامی و به تبع آن آزمون استخدامی اردیبهشت ۱۴۰۱ وزارت آموزش و پرورش، مقرر شده است به ازای تأهل و نیز هر فرزند دو درصد و مجموعا حداکثر تا ۱۰ درصد به امتیاز مکتسبه آزمون کتبی داوطلب اضافه شود. اختصاص این امتیاز مشروط به این مسئله است که نرخ باروری شهرستان محل زادگاه داوطلب یا فرزند او بالای 2.5 درصد نباشد.
خرداد 93 بود که در راستای تحقق افزایش جمعیت، طرحها و برنامههای متفاوتی ارائه شد و در آنها توجهی به مجردها نشده بود. در آن زمان گفته شد کمیسیون فرهنگی مجلس شورای اسلامی طرحی تهیه کرده که در صورت تصویب نهایی آن در صحن مجلس، سازوکارهایی برای تأمین مسکن متأهلان اندیشیده شده و دولت، مکلف به تأمین حداقل ۵۰ درصد هزینه ازدواج جوانان میشود؛ همچنین استخدام افراد مجرد در هیئت علمی دانشگاهها و در آموزش و پرورش بهعنوان معلم ممنوع میشود. شاید زمزمههای ابلاغ شرط تأهل در امور استخدامی و سایر فعالیتهای دولتی، در آن زمان به طور جدی شنیده شده؛ اما پیشازآن نیز برخی فعالیتها به شرط تأهل امکانپذیر بود.
«حدود سال 81 بود؛ بیست سال پیش. تازه فارغالتحصیل شده بودم. رفتم دنبال مجوز برای مؤسسه فرهنگی. تمام مدارکم کامل بود غیر از یه مسئله: اونم این بود که متأهل نبودم. اون موقع هم طبق دستور دفتر ریاستجمهوری مجوز مؤسسات فرهنگی-هنری فقط به افراد متأهل داده میشد. حداقل در اون زمان اینطوری بود. یادمه اون موقع اعتراض کرده بودم که خب یه فرد مجرد باید بتونه برای خودش یه کسبوکاری داشته باشه که بعدش متأهل باشه؛ ولی خب به نتیجهای نرسیدم چون متأهل نبودم!».
این قوانین و امتیازهایی که بیشتر به اهرمی برای ایجاد نابرابری اجتماعی شبیه هستند، در حالی تدوین میشود که نقش و اهمیت نیروی انسانی متخصص در فرایند تولید و ارائه خدمات در تمام جهان ثابت شده است. این موضوع هم پوشیده نیست که ایران، کشوری با جمعیت غالب جوان است؛ جوانهایی که امروز، بیشتر از سایر اقشار جامعه با بحرانهای اقتصادی و مشکلات معیشتی دستوپنجه نرم میکنند. آنطور که در بسیاری از گزارشها دیده شده، حدود پنج میلیون مجرد در کشور وجود دارد و دهه شصتیها رکورددار تجرد قطعی هستند. در دانش جمعیتشناسی، واژه تجرد قطعی برای جمعیتی به کار گرفته میشود که بدون حتی یک بار ازدواج، وارد سن ۴۰سالگی شدهاند و از آنجا که احتمال مجردماندن این افراد بسیار بیشتر از ازدواج است، در محاسبه شاخص تجرد قطعی از آمار این بخش از جامعه بهره میبرند و ورود به سن ۵۰سالگی احتمال ازدواج را تقریبا به صفر نزدیک میکند. همان گروهی که امروز 40سالگی را تجربه میکنند، همان نسلی هستند که کودکی و دوران تحصیل ابتداییشان، با هشت سال دفاع مقدس و فشارها و تنشهای آن دوران همراه بود. بعد از آن، در بحرانهای پس از جنگ رشد کردند و به دانشگاهها که وارد شدند، روزبهروز زیر سایه فشارهای اقتصادی و تحریمها، با افزایش قیمت و دورشدن از رؤیاهایشان مواجه بودند. همان قشری که به هر سختی و تلاشی که بود، شغلی پیدا کردند و اماواگرها برای استخدام و امنیت شغلیشان آغاز شد. دقیقا همان نسل که رکورددار تجرد قطعی هستند، امروز با امتیازدهیهایی برای افراد متأهل و فرزندآوری روبهرو شدهاند؛ یعنی انگار که خود مسبب این شرایط بودند و ناچارند تاوان آن را بدهند یا اینکه به اجبار و با دست خالی، بدون مسکن و هیچ امکاناتی ازدواج کنند.
باید خودمون تاوان نبود شرایط ازدواج رو هم بدیم
«بابام کارمند بود. مستأجر بودیم. یادمه که با کلی وام و قرض و بدهی تونستیم خونه بخریم. منم سربازیم تموم شده بود، تازه رفته بودم دانشگاه. کلی خوشحال بودم که بعدش میرم کار پیدا میکنم و یکم به بابام حال میدم. مثلا فازم این بود که دیگه من نونبیار خونه بشم. دانشگاه که تموم شد، رفتم دنبال کار. کار پیدا کردم اما نهایتش کفاف خرج خودم رو میداد. اون موقع با ماشین بابام توی آژانس هم کار میکردم. دیگه آرومآروم توی کار خودم جا افتادم. عاشق بچه و زندگی مشترک بودم. تصمیم گرفتم پسانداز کنم خونه بخرم و ازدواج کنم. پسانداز هم کردم اما انگار خونهخریدن مثل سایه شده بود. هرچی میدویدم اون هم دورتر میشد. از واحد صدمتری توی محله خودمون (ما خیابون کارگر میشینیم. نزدیک میدون انقلاب) همینطوری سال به سال، محله به محله رفتم پایینتر. نشد که نشد. تا میومد معامله جور شه، یه داستانی میشد یا یه خرجی میومد روی دستمون که واجب بود. اینا توی حرف راحته، شما فک کن دارم از 20 سال زندگی حرف میزنم. من ورودی 80 بودم دانشگاه. اگه همون 22، 23سالگی میتونستم زن بگیرم، الان بچهام 16، 17ساله بود. الان اما بدون بچه، بدون زن و زندگی خودم 39ساله شدم. هنوز هم استخدام رسمی نیستم، قراردادیام. نه اینکه ناراحت باشم که رفیق متأهل امتیاز برای رسمیشدن دارهها اما خب زور داره دیگه. اینجا هم باز باید تاوان اینکه شرایط نداشتم ازدواج کنم رو خودم بدم».
اینها صحبتهای مجتبی است. 39 سال دارد و کارمند منابع انسانی یک اداره دولتی است. او عاشق تشکیل خانواده است و هنوز در این سن شرایط ازدواج برایش فراهم نشده و امروز شاهد نابرابریای است که امتیاز تأهل بین او و همکارش ایجاد کرده است.
«امیرمحمود حریرچی»، جامعهشناس و استاد دانشگاه، پیش از این در گفتوگویی درباره چرایی مجردماندن میگوید: «طبیعتا همه انسانها به دلیل ویژگیهای طبیعی، اجتماعی و غریزی دلشان میخواهد تشکیل خانواده بدهند و از زندگی کنار همسرشان لذت ببرند؛ اینطور نیست که بگوییم جوانان ما تمایلی به ازدواج ندارند، اما وقتی به شرایط اقتصادی و اجتماعی جامعه نگاه کنیم، متوجه میشویم چرا آنها از ازدواج گریزان هستند».
امروزه در جهان، جوانی جمعیت بهعنوان یکی از شاخصهای مهم و اساسی توسعه به شمار میرود و کاهش رشد جمعیت و روند پیری، تهدیدی برای جوامع قلمداد میشود. این نگاه در ایران با دو معضل جدی روبهرو است؛ یکی جمعیت جوانان مجرد که با توجه به اوضاع نابسامان اقتصادی ازدواج نکردهاند و در حال عبور از سنین جوانی و فرزندآوری هستند و دیگری، خانوادههایی که باز هم به دلیل مسائل اقتصادی، یا فرزندی ندارند یا تکفرزندی را انتخاب کردهاند. این دو مورد در آیندهای نهچندان دور رشد جمعیت را منفی خواهد کرد. در این میان، طرحهای بسیاری ارائه شده که بهظاهر برای تسهیل ازدواج جوانان است، اما عملا شرایط جوانها برای استفاده از آن تسهیلات نادیده گرفته شده است.
بدون حمایت چگونه ازدواج کنم؟
«واقعا چرا وام ازدواج داریم وام تجرد نداریم؟ یعنی میخوام بگم من اول باید بتونم وام بگیرم یکسری امکانات اولیه داشته باشم که بتونم ازدواج کنم دیگه. خب حالا شما فکر کن یکی اومده خواستگاری من و خیلی خوشبختم و اون طرف مشکل خونه نداره، من که نمیتونم بهش بگم اول بیا ازدواج کنیم، با کلی دردسر وام بگیریم بعدش من برم جهیزیه بگیرم. تازه اگر از لحظهای که برای وام ازدواج اقدام کردم تا وقتی که میخوام برم خرید قیمتها جوری نباشه که هیچی نتونم بخرم. حالا من دخترم، هیچی. برادرم با اینکه پسر علاف و بیکاری نیست اما حتی اگه بخواد یه دستهگل بگیره بره خواستگاری باید برنامهریزی کنه که حقوقش برسه برای خرید دستهگل. واقعا این پسر نباید شرایطی براش فراهم شه که بتونه مثلا وام پیش از ازدواج بگیره؟».
مینا، دانشجو است و یک برادر دارد که تحصیلش تمام شده و شاغل است و در سن ازدواج. به باور او، تمام تسهیلاتی که برای ازدواج فراهم کردهاند، به درد قبل از ازدواج نمیخورد و باز هم نیاز است یک جوان پشتوانه مالی محکمی داشته باشد تا بتواند ازدواج کند.
مسکن مهر و در ادامه آن طرح مسکن ملی، از دیگر اقداماتی بود که در راستای تسهیل خانهدارشدن افراد شکل گرفت؛ اما افرادی که ازدواج کردهاند و باز هم هیچ نشانهای از حمایت جوانان مجرد نبود. نه اینکه نباشد، بود، اما به شرط تعهد برای متأهلشدن؛ «بر اساس اعلام وزارت راه و شهرسازی مردان مجرد بالای ۲۳ سال که در سامانه نهضت ملی مسکن ثبتنام میکنند، باید تعهد محضری برای متأهلشدن بدهند».
منیره، 34ساله و مجرد است. در واقع بهنوعی سرپرست خانوار است؛ با مادرش و برادر کوچکترش زندگی میکند که تأمین هزینهها و معاش خانواده بر عهده او است. «الان دوستام مسکن مهر ثبتنام کردن. کلی با بدبختی پولش رو هم جور کردن. اما تعهد دادن متأهل بشن تا خونه به نامشون بشه. خب اومد و نتونستن متأهل بشن. اصلا منِ دختر مگه میتونم برم کسی رو مجبور کنم بیاد با من ازدواج کنه؟ واقعا به نظر من این توهینه که منِ مجرد رو کسی آدم حساب نمیکنه. یعنی چی تعهد بدم که تا فلان تاریخ ازدواج میکنم؟ بعدش مگه من آدم نیستم که دارم کرایهخونه و خرج زندگی مادرم و برادر کوچیکم رو میدم؟ یعنی نباید بهعنوان سرپرست خانواده حق استفاده از تسهیلات رو داشته باشم؟ حتما باید ازدواج کنم تا حساب بشم؟ باورت نمیشه که مدام نگرانم نکنه دوستم بهخاطر تعهدش یه ازدواج اشتباه بکنه. خب آدمیزاده دیگه. یهو میبینه کلی پولش مونده رو هوا، میگه بذار سریع یه تصمیمی بگیرم. واقعا باورم نمیشه این مدل شرطها رو برای آدمها گذاشتن! انگار شخصیت نداریم».
رؤیا نیز شهروندی 25ساله و مجرد است که پس از تحصیلش در دانشگاه تهران، در همین شهر شاغل و ساکن شده است. به گفته خودش، بیش از پنج سال است که خودش بهتنهایی مخارج زندگیاش را تأمین میکند. او پارسال برای کمک به حل مشکل خانوادهاش، به دنبال دریافت وام بانکی بود. «رفتم بانک میگم وام میخوام. ضامن، معرفینامه، کسر از حقوق، همهچی داشتم. همه مدارکم آماده بود. به من گفت سرپرست خانوادهای؟ گفتم نه. گفت متأهلی؟ گفتم نه. میگه پس برای چی وام میخوام. نمیتونستم باور کنم که بهعنوان یه آدم مجرد هیچ حقی ندارم. اصلا به چشم نمیام. واقعا احساس میکردم یه بار ناقصم توی جامعه که باید ازدواج کنم و خودم رو کامل کنم. نمیگم ازدواج بدهها، اما خب واقعا چرا منِ مجرد نباید داخل آدم حساب شم؟ حتما باید ازدواج کنم تا منو بهعنوان یه آدم بالغ به شمار بیارن؟».
حتما ایرادی داره که تا الان ازدواج نکرده!
گرچه مجردماندن دختران مانند مجردماندن پسران به دلایل بسیاری ازجمله دلایل اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی بستگی دارد و زنان مانند مردان ممکن است فردی همسطح خود پیدا نکنند اما جامعه بیشتر به زنان انگ میزند. این زنان مجرد هستند که از سنی به بعد با عنوانهای ناخوشایندی مواجه هستند و حتی بسیاری از خانوادهها برای فرار از همین انگ، دخترانشان را به هر نوع ازدواجی مجبور میکنند. معمولا زنان هرگز ازدواجنکرده با این انگ مواجه هستند که «اگر ایرادی نداشت حتما باید ازدواج میکرد».
«به نظرم بیشتر از فضاهای اداری، مجردبودن از نظر فرهنگی و توی فضاهای خانوادگی مشکلسازه. یا بهتره اینطوری بگم، چیزی که الان اومدن دست گذاشتن روش، پیش از این توی بحث فرهنگی مورد آسیب بود. معمولا افراد مجرد به رسمیت شناخته نمیشن. یعنی یه دختر یا پسر مجرد 40ساله هنوز مستقل و بالغ حساب نمیشه. انگار که هنوز اطرافیانش اونو بچه میبینن. ولی یه خانم یا آقای 28ساله متأهل، کاملا یه شخصیت مستقل حساب میشه. نمیگم مجردبودن خوبه یا بدهها، اما انگار اصلا مجردها توی خانوادهها فرد بالغ حساب نمیشن، چه برسه به اینکه بخوان درمورد شهروندبودنشون حرفی بزنن. الان وقتی میان میگن مسکن ملی رو به مجردها نمیدیم، انگار اون پسر یا دختر مجرد آدم نیست یا مثلا جرم کرده که مجرد مونده و باید تا زمانی که ازدواج نکرده تاوان مجردبودنش رو برای استفاده از تسهیلات دولتی بده».
این صحبتهای استاد دانشگاهی است که به گفته خودش، در میان دانشجویانش افراد بسیاری هستند که قابلیتهای بالای علمی و عملی دارند اما در نگاه خانواده یا اطرافیانش، به دلیل مجردبودن مورد تأیید نیستند.
وقتی صحبت از تبعیض و نابرابری شرایط به میان میآید، مصادیق آن از تصورمان فراتر میرود. الناز، فوقلیسانس گرافیک، کارمند یک شرکت خصوصی است و باور دارد که امتیازدهی برای استخدام متأهلان، تنها بخش کوچکی از تبعیضی است که در عرصه اجتماعی علیه مجردها دیده میشود. «بحث امتیاز، خیلی گستردهتر از این حرفاست. من و همکارم تقریبا یه کار انجام میدیم. تازه توی خیلی موارد من زمان بیشتری برای تحویل پروژه میذارم. اون همکارم آقاست، سنش از من کمتره و فوق دیپلم داره و من کارشناسی ارشدم. اون فقط بهخاطر اینکه متأهله، حقوقش خیلی از من بیشتره. تازه به بهانه اینکه بچهش تازه به دنیا اومده، مدام مرخصی میگیره. وقتی هم که رفتم با اداری صحبت کردم، دیدم حق مسکن و حق اولاد و از این چیزا به اون تعلق میگیره که برای من اونها صفر رد میشه. خب واسه چی یه متأهل هم اینطوری حق مسکن میگیره هم امکان ثبتنام برای مسکن ملی داره؟ واقعا چه فرقی بین ما هست؟ من یعنی توانم چقدر بیشتره که با حقوق کمتر، باید بیشتر از اون همکارم که تقریبا یه سِمت داریم کار کنم؟ حالا این وسط یهموقع تسهیلات داخلی محل کارمون باشه، باز هم اون بیشتر میگیره. نوش جونش اما به خدا انصاف نیست که اینقدر به خاطر مجردبودن حق ما خورده بشه».
جرمی به نام مجردبودن
ماجرا به محیط کار ختم نمیشود. سعید، فارغالتحصیل ادبیات دانشگاه تهران و معلم یک دبیرستان غیرانتفاعی است. او نشانههای نادیدهگرفتن مجردها را فراتر از محیط کار میبیند. «مدرسه که هیچی، انگار منم قاطی اون بچهمدرسهایها اومدم بازی. یعنی میخوام بگم اصلا جدی نمیگیرن منو. چون باقی همکارام مجرد نیستن و بچه دارن. حتی نمیان بگن آفرین، این پسر نصف سن ما رو داره کنار ما حتی گاهی بهتر از ما داره کار میکنه، بذار هواش رو داشته باشیم. از این ور بعد از سالها زندگی توی تهران و حضور در اجتماع بهعنوان یه آدم موجه، هر سال برای اجاره خونه مصیبت دارم. همین که میفهمن مجردم فکر میکنن جذام دارم. اصلا نگاه نمیکنن ببینن چه آدمی با چه شخصیتی داره باهاشون حرف میزنه. کلا مجرد براشون یه تعریف داره: یه فرد شرور که مدام خلاف میکنه و به ناموس بقیه چشم داره و هیچ حد و مرزی هم نداره. واقعا اغراق نمیکنما. دید خیلیها توی جامعه به پسر مجرد اینه. درمورد دختر مجرد هم که هیچی دیگه... بدتر از این حرفاست. یادمه دو سال پیش یه واحد اجاره کرده بودم که نسبتا محله خوبی بود توی تهران. نمیگم خیلی جای گرونی بود اما به لحاظ فرهنگی جای خوبی بود. یه همسایه داشتیم که سه تا پسر دبیرستانی داشت. یعنی از صبح تا شب انگار خونه اینها زلزله میاد. هر هفته هم از چهارشنبه تا جمعه مهمون بود خونهشون. اینقدر که کفشهای مهمونهاشون تا توی راهپلهها میرسید. هیچوقت یادم نمیره یه بار یکی از دوستام که با همسرش از شهرستان اومده بود تهران، خواست دو شب خونه من بمونه که نرن مسافرخونه یا هتل. منم استقبال کردم ازشون. بالاخره دوستام بودن و میدونستم دارم کی رو به خونهم راه میدم. دزد و قاچاقچی که نیاورده بود. شب اول اینا اومدن، یکم نشستیم به خاطره تعریف کردن و خندیدن، شاید هنوز ساعت 11 شب نشده بود که دیدم در خونه رو زدن.
همین همسایههه بود، با این جمله که اینجا خانواده زندگی میکنه. اگه میخوای رفیقبازی کنی که نمیتونی اینجا بمونی و بعد با صدای بلند داد میزد من گفته بودم خونه رو به مجرد ندن اینطوری دردسر درست میکنه. من نمیتونستم باور کنم که این آدم با این حجم مزاحمت داره به من این حرفها رو میزنه. هفته بعد هم صاحبخونه بهم زنگ زد که همسایه ازت شاکیه، باید بلند شی. بهش گفتم که خود اون همسایه خیلی مزاحمت داره و صداشون زیاده، گفت که بالاخره خانواده داره و رفت و آمدشون زیاده. و من هنوز باورم نمیشه که یه ازدواج، چقدر میتونه توی درجه شهروندی آدم تأثیر بذاره. یهو از قاتل و دزد و قاچاقچی میاد به معتمد ساختمون تبدیلت میکنه!».
این تصمیمها و نابرابریها، برای امروز نیست و سر بلندی دارد. آذر 92، نمایندگان مجلس شورای اسلامی، طرحی را ارائه دادند که واکنشهای بسیاری به دنبال داشت. طرحی که براساس دو ماده 9 و 10 طرح تعالی خانواده و جمعیت ارائه شده و براساس ماده 9 طرح جمعیت و تعالی خانواده، در تمامی بخشهای دولتی و غیردولتی، اولویت استخدام به ترتیب مردان دارای فرزند، مردان متأهل فاقد فرزند و سپس زنان دارای فرزند است. بهکارگیری یا استخدام افراد مجرد واجد شرایط در صورت نبود متقاضیان متأهل واجد شرایط بلامانع است. همچنین در ماده 10 آمده است پنج سال پس از تاریخ لازمالاجراشدن این قانون جذب افراد مجرد به عضویت هیئت علمی در تمامی دانشگاهها و مؤسسات آموزش عالی و پژوهشی دولتی و غیردولتی و معلمان مدارس در تمام مقاطع تحصیلی ممنوع است و تنها در صورت نبودن متقاضی متأهل واجد شرایط با تأیید بالاترین مقام دستگاه جذب افراد مجرد بلامانع خواهد بود. از سویی دیگر، در ادامه این طرح آمده است که در ماده 9 بر برداشتن حق استخدام مجردها ابتدا برای زنان و سپس مردان تأکید شده است که این موضوع با هدف اصلی طرح تعالی خانواده در تناقض است و باید بررسیهای بیشتری درباره آن انجام شود. در آن سال، فعالان حوزه زن پس از مطالعه طرح تعالی خانواده و جمعیت، نسبت به این دو ماده و علت گنجاندن آن در این طرح اعتراض کرده و خواستار حذف کامل آن در صحن علنی مجلس شدند.
«اون سال من شاغل بودم. توی یه شرکت داروسازی نیمهدولتی کار میکردم. شرایط کارم هم بد نبود. یادمه وقتی که زمزمههای این طرح اومده بود، اولش فکر میکردیم شوخیه. اما بعدش دیدیم که نه واقعا مطرح شده و حتی یادمه یه فعال حوزه زنان بود که موافق این طرح بود و گفته بود که به خاطر اشتغاله که ازدواج دخترها به تأخیر افتاده. خیلی دلم میخواست پیداش کنم بگم شما یه پسر که بتونه توی این اوضاع از پس مخارج یه زندگی ساده بربیاد برای من پیدا کن، نهتنها ازدواج میکنم که حتی دیگه به اشتغال هم فکر نمیکنم. درسته مستقلبودن خیلی لذتبخشه اما چرا بعضی از قانونگذارها فکر میکنن که ما از روی خوشگذرونی و علافبودن میآییم سر کار؟ اصلا من مجردم، تنهام، سرپرست خانوار هم نیستم. آیا نباید غذا بخورم؟ آیا نباید یه سقف بالای سرم باشه؟ آیا نباید خریدهای اولیه داشته باشم؟ یادمه اون سال واقعا شبها از فکر و خیال خوابم نمیبرد. نزدیکای عید هم بود. مدام زمزمه این بود که قراره مجردها رو بیرون کنن. همهش فکر میکردم کی رو پیدا کنم که باهاش ازدواج کنم. خب سنم هم کمتر بود. واقعا عقلم نمیرسید که هیچ قدرتی نمیتونه مجبورت کنه که چنین اقدامی کنی».
مژگان، 39 ساله، حدود 18 سال سابقه کار دارد. خانوادهاش در یکی از روستاهای گیلان زندگی میکنند و او برای کار و تحصیل، به قزوین نقلمکان کرده و در همین شهر، ماندگار شده است. این روایت، تجربه او از روزهایی است که طرح تعالی خانواده و جمعیت ارائه شده بود.
تبعیضی زیر پوشش امتیاز
همانطور که در ابتدای این گزارش اشاره شد، پیش از آنکه طرح امتیازدهی تأهل و فرزندآوری در آزمون استخدامی آموزش و پرورش مطرح شود، این موضوع در پذیرش هیئت علمی دانشگاهها ارائه شده بود. براساس اخبار منتشرشده، در این مصوبه گفته شده:
«هیئت عالی جذب هیئت علمی دانشگاهها و مراکز آموزش عالی و پژوهشی در دویستونودودومین جلسه مورخ 19/02/1401 با توجه به ابلاغیه مورخ 19/08/1400 رئیس محترم جمهور به شرح ذیل مصوب شد:
در بررسی صلاحیت عمومی متقاضیان عضویت هیئت علمی دانشگاهها و مراکز آموزش عالی در صورت تأهل پنج امتیاز و در صورت داشتن هر فرزند سه امتیاز به امتیازات صلاحیت عمومی متقاضی افزوده میشود و در صورت تساوی امتیازات طبق فرم بررسی صلاحیت عمومی، اولویت با فرد متأهل است».
هرچند در ظاهر این موضوع بهعنوان امتیاز و نه شرط، مطرح شده اما مهران، فارغالتحصیل مقطع دکترای دانشگاه تهران که دو سال است درصدد است عضو هیئت علمی این دانشگاه شود، نظر دیگری دارد. او میگوید: «ظاهرا میگن کاری نداریم مجردی یا متأهل و فقط این طرح در شرایط برابر پذیرش برای متأهل، امتیاز داره اما در عمل اینطور نیست. یعنی هزار و یک بهانه میارن که یه فرد مجرد رو نپذیرن. واقعا نمیفهمم اگر من یه سطح علمی خوب داشته باشم و بتونم دانشجوهای خوبی تربیت کنم، متأهل بودن و نبودنم چه اهمیتی داره؟ مگه فقط صلاحیت علمی نباید مهم باشه توی دانشگاهها؟».
همانطور که گفته شد، در یک دهه اخیر بارها طرحها و مصوبات گوناگونی در راستای تشویق ازدواج ارائه شد که هیچکدام نتیجه مطلوبی در جهت افزایش آمار ازدواج و تشکیل خانواده نداشته و عملا تأهل و فرزندآوری به تبعیضی برای ارائه امکانات و تسهیلات تبدیل شده است. بیشک در این شرایط به این نتیجه خواهیم رسید که بررسی دقیق و اصولی پشت این طرحها و مصوبات نیست؛ چراکه اگر اندکی تأمل میشد، سیاستگذاران متوجه ناکارآمدی چنین اهرمهای فشاری میشدند. اهرمی که در سالهای گذشته هم خودنمایی کرده و نتیجهبخش نبود.