آزارگری، ابزاری برای برتریطلبی
کمشدن تابآوری، خشم و تندی را در زندگی روزمره از کف کوچه و خیابان تا خانه و خویشاوندان میبینید. این روزها کار به جایی رسیده که گوشه و کنایه، نیش زبان، متلک و تندگویی و کوچککردن دیگران در سخنان کسانی خبری و پخش میشود که جاهای گوناگون مدیر شدهاند.
![آزارگری، ابزاری برای برتریطلبی](https://cdn.sharghdaily.com/thumbnail/AZsg0FLEBGeI/f3RIJfgnyU4T0Uu3o7ve-VbT9FKRjpcKI1vgfm4pfv__5FnUbUVuHI1x6a9YMGSvC-4UOxG1c-sX_Np2WV4AG9c54qCsllJjWoO2vfSlzgh7Zk5lGDR61FKfZAWRG6vKvREzLRqMIWxW99hy7h4rwg,,/download.jpg)
![روزنامه شرق](/images/Logo-newspaper.jpg)
کمشدن تابآوری، خشم و تندی را در زندگی روزمره از کف کوچه و خیابان تا خانه و خویشاوندان میبینید. این روزها کار به جایی رسیده که گوشه و کنایه، نیش زبان، متلک و تندگویی و کوچککردن دیگران در سخنان کسانی خبری و پخش میشود که جاهای گوناگون مدیر شدهاند. بداندیشی، دستکاری، وارونهنمایی، بازیدادن، انگولککردن، زهرچشمگرفتن، تهمتزدن، نیرنگ، شایعهساختن، گیرانداختن و سرککشیدن سرخود به زندگی دیگران همه نمودهایی از آزارگری بهویژه آزار روانی است. این شیوههای آزار به آشفتگی، ازدستدادن تمرکز، افزایش تنش و هیجانهای بزرگ از جنس خشم، هراس و اندوه میانجامند. آزارگری همه جا و از سوی هر کسی میتواند انجام شود: همسر و همخانه، پدر و مادر، خویشاوندان، همسایه، همکار یا مدیر در موقعیتهای گوناگون. جایی مسئله چشمگیرتر است که آزارگری از سوی بالادستیها، توانمندترها و برتریجوها رخ میدهد و ابزاری برای آسیب و مهار دیگران و ماندن در قدرت میشود. از این روشهای آزارگرانه با واژه «دام»های روانی برای گیرانداختن، آلودهساختن و پسزدن دیگران یاد میشود. ما در چنین وضعیتی که زشتترین واژهها و برداشتها برای فروکاستن دیگران و آزار از سوی کسانی که باید رویکردی فراگیر و روادار به همگان داشته باشند، به کار میرود، چه باید بکنیم؟
«آزار روانی: خشونت ایذایی در زندگی روزمره» نوشتهای از ماری-فرانس ایریگوین است که با برگردان کیان فروزش از سوی نشر دانژه سالها پیش چاپ شد. ردهبندی موضوعی این نوشته رنج و خشونت است که این روزها چالش برجسته زندگی ما به شمار میرود.
نویسنده این نوشته روانپزشک و رواندرمانگری است که چیزی به نام «قربانیشناسی» را بازشناسی کرده، به آموزش و پژوهش در این زمینه پرداخته و پژوهشهای خود را بر خشونت روانی، آزار روانی و خشونت ویرانگر در زندگی کانونمند کرده است.
در پیشگفتار اشاره شده که «واژهها میتوانند آدم را بکشند، کوچک کنند، بیآنکه دستها آلوده شوند...». اینجا با یادکرد از تجربههای همه ما از آزار و آسیبهای روانی در خانواده، کار و زندگی سیاسی-اجتماعی به راهبردهای گوناگون ازجمله وانمودکردن به نشنیدن و ندیدن، با توجیه رواداری و بردباری، پرداخته شده است. به باور نویسنده این راهبرد در بیشتر جاها به بیپرواترشدن آزارگر و میداندادن به آزار میانجامد. اینجا نمونههایی از همدستی دانسته یا ندانسته خودمان در آزارهای روانی که دیگران انجام میدهند، بازگو شده است. برای نمونه بهروشنی میگوید که بیشتر مردم در برابر فریبها و دستکاریهای فرادستان و قدرتمندان زیاد چشمپوشی میکنند. این در حالی است که رواداری و همزیستی مرزها و چارچوبهای روشن دارد و به معنای چشمپوشی همیشگی نیست. آزار همانا پاگذاشتن در مرزهای روانی دیگری/دیگران است.
این نوشته روان در سه گفتار که هرکدام زیربخشهایی دارند، سازماندهی شده است. گفتار نخست «خشونت ایذایی در زندگی روزمره» در دو بخش خشونت خصوصی و آزار روانی در کار بازگو میشود. ما برای آنکه در برابر آزار روانی کنشگران توانمندی باشیم نخست باید بدانیم آزار روانی چیست و چگونه و کجاها رخ میدهد. گفتار با نکته ارزندهای آغاز میشود: اینکه گویی بسیاری از آزارهای روانی و گفتاری در زندگی روزمره هنجار و فراگیر شدهاند. در اینجا با بازگوکردن نمونههایی از زندگی زناشویی و تعاملهای درونخانواده مسئله روشنتر میشود. در بخش دو این گفتار معنای آزار روانی در سازمان کاری، فرد هدف آزار، چیستی و چگونگی آزارها و یورشهای آزارگرانه و سپره سازمانهای کاری که به آزارگران میدان میدهند بازگو شده است.
گفتار دو در پنج بخش فریب آزارگرانه، تعامل آزارگرانه، خشونت آزارگرانه، آزارگر و آزاردیده به رابطهها و تعاملهای آزارگرانه میپردازد. راهبردهای تعاملی مانند زبان دگرگونشده، فریب و نیرنگ، متلک و ریشخند و فروکاستن، بهرهجویی از تناقضها، بیصلاحیتکردن دیگران، تفرقهانداختن و بهرهجویی از زور بالادستی با نمونههایی روزمره و کلان بازگو شدهاند. نکته برجسته این است که با چگونگی نفرتپراکنی و اثرگذاری آزارگر و کنارنشستن آزاردیده (قربانی) آشناتر میشویم و ویژگیهای آزارگر ازجمله خودشیفتگی آسیبرسان، خودبرتربینی، خونآشامی، بیمسئولیتی، بدبینی بیمارگونه و فرایند آزارگری را بهتر میشناسیم. همچنین درباره آزاردیده، خودسرزنشیها و خودآزاریهای پیامد آزار روانی، توان زندگی و بازسازی و آسیبپذیریهای او آگاهتر خواهیم شد. گفتار سه هم در پنج بخش به پیامدهای آزار روانی پرداخته و هم گامگاهها (مرحلهها)ی چیرگی آزارگر و گرفتارشدن آزاردیده (قربانی) در درازمدت و کوتاهمدت بازگو شده و هم راهبردها و روشهایی برای بازشناسی، انجام دگرگونی، ایستادگی روانی و پسزدن زورگو و آزارگر در خانواده و در سازمانها و هم گستره جامعه نوشته شدهاند. با خواندن این نوشته درمییابیم که روند آزارگری روانی فرایندی دارد که دربردارنده واپسروی، آشفتگی، دودلی، تنش، ترش و کنارهجویی آزاردیدگان است و در درازمدت فرد یا گروه یا جامعه را دچار ایستایی، نارسایی کارکردی، جدایی و چارکندگی و پوسیدگی خواهد کرد.
در وضعیتی که جامعه دچار چالشهای گوناگون است اثر آزارگری روانی بیشتر به چشم میآید؛ چون تابآوری مردم کاهش یافته و خشمگین هستند. یک مسئولیت برجسته کنشگران حرفهای و مردمی این است که در گام نخست با آگاهی بیشتر بکوشند از آسیب بیشتر به جامعه و کشور پیشگیری شود و سپس با روشهای سازنده و درست توانافزایی، روبهروشدن و ایستادگی آزاردیدگان و پسزدن آزارگران را به پیش ببرند. ما باید همهنگام با سازماندهی پیشگیری از آزارهای روانی به بازداری از پیشروی آزارگران فرادست بپردازیم. این کار شدنی است، اگر به این روند بهمثابه درمان بایسته و چارهساز فردی و اجتماعی بیندیشیم و برایش کار فراتر از کنارهجویی، خاموشی یا افتادن به ورطه رفتارها و واژههای زشت و آزارگرانه آنها انجام دهیم.