هر انسان یک پایگاه دادهپردازی است
یکی، دو هفته پیش در خبرها خواندم که پژوهشگران دانشگاه کمبریج پس از یک دهه تلاش، سرانجام توانستهاند بدون استفاده از تخمک یا اسپرم و فقط با به کار گرفتن سلولهای بنیادی موش جنینهایی تولید کنند که مغز، قلب تپنده و جوانههای اندامهای دیگر بدن را دارند و با این کار راهی نوین برای بازسازی مراحل اولیه زندگی گشودهاند.
یکی، دو هفته پیش در خبرها خواندم که پژوهشگران دانشگاه کمبریج پس از یک دهه تلاش، سرانجام توانستهاند بدون استفاده از تخمک یا اسپرم و فقط با به کار گرفتن سلولهای بنیادی موش جنینهایی تولید کنند که مغز، قلب تپنده و جوانههای اندامهای دیگر بدن را دارند و با این کار راهی نوین برای بازسازی مراحل اولیه زندگی گشودهاند. پس از خواندن این خبر، نخست به یاد رمان معروف «از زمین تا ماه» افتادم که ژول ورن رماننویس فرانسوی در سال ۱۸۶۵ نوشته است و سپس به گسترش این توانایی به انسان و تولید جنین آدمی از سلولهای بنیادی اندیشیدم. در داستانی علمی-تخیلی که در این کتاب روایت شده است، سه مسافر با پرتابهای خود را به ماه میرسانند و سپس با چتر نجات به زمین بازمیگردند. امروزه، به علت رشد و گسترش سریع فناوریها، علاوه بر اینکه موضوع دستکاری در فرایندهای تولیدمثلی آدمی از داستانهای علمی-تخیلی بیرون خزیده و به واقعیت پیوسته است، اکنون علم و ابزارهای لازم برای تغییر آرایش ژنی آدمی را نیز در اختیار داریم.
شاید قانون مور را بشناسید. مطابق این قانون، قدرت پردازش رایانهها تقریبا در هر دو سال دو برابر میشود. همه ما این را کمابیش تجربه کردهایم. به همین علت انتظار داریم که گونههای جدید گوشیهای تلفن همراه، تبلتها و لپتاپها همواره سبکتر و درعینحال کارآمدتر باشند. اکنون میخواهیم بگوییم که قانون مور در زیستشناسی هم صادق است. پیشرفت فناوریهای اطلاعاتی درباره آدمی نیز چنین است.
امروزه، هر انسان را یک پایگاه دادهپردازی در نظر میگیرند که دادههای آن ناپیدا، مرموز و دستنیافتنی نیستند؛ بلکه مدتهاست که کشف شدهاند. به همین علت این رمزها به گونهای فزاینده خواناتر، روشنتر، قابل نوشتن و از همه مهمتر هکشدنیاند.
رخنهپذیری پایگاههای دادههای انسانی بسیار ترسناک به نظر میرسد و باید هم چنین باشد. درعینحال چون امکاناتی باورنکردنی برای تأثیرگذاری بر حیات و تغییر صفات فراهم میکند، ما را به شوق وامیدارد؛ بنابراین به نظر میرسد که انقلاب ژنتیک بسیار زودتر از آنچه پیشبینی کردهایم، فرا خواهد رسید. درحالحاضر آدمی از فناوریهای موجود برای لقاح آزمایشگاهی، انتخاب جنین یا تشخیص بیماریهای ساده ژنی استفاده میکند؛ اما بیگمان، در آینده برای تغییر ژنهای فرزندان به طور گستردهتر آنها را به کار خواهد بست.
بهاینترتیب، بسیاری از والدین نهتنها امکان انتخاب صفات فرزندان خود را خواهند داشت؛ بلکه خواهند توانست ژنهای آنها را تغییر دهند. فناوریهای ویرایش ژن سالهاست که وجود دارند و به کار گرفته میشوند؛ اما توسعه ابزارهای جدیدی مانند کریسپر امکان ویرایش ژنهای همه گونهها ازجمله آدمی را با دقت بیشتر، سرعت بالاتر، انعطافپذیری و مقرون به صرفهتر از گذشته امکانپذیر کرده است. با استفاده از کریسپر و ابزارهایی مانند آن، در نهایت میتوان با درج DNA از دیگر انسانها، حیوانات یا حتی از منابع مصنوعی به ژنوم جنین، صفات و قابلیتهای جدیدی بخشید.
در این زمینه باید به چند سؤال اساسی پاسخ دهیم: آیا ما از این فناوریهای توانمند برای گسترش بشریت استفاده خواهیم کرد یا برای محدودیت آن؟ آیا مزایای این علم فقط به معدود افراد ممتاز جامعه خواهد رسید یا از آن برای کاهش رنج، افزایش تنوع و ارتقای سلامت و رفاه همه مردم جهان استفاده خواهیم کرد؟ چه کسانی حق دارند درباره تغییر خزانه ژنی آدمی تصمیم بگیرند؟ برای گرفتن بهترین تصمیمهای جمعی درباره مسیر تکاملی آینده آدمی به چه فرایندهایی نیازمندیم؟
همه این پرسشها بیپاسخاند؛ اما هر انسانی در برابر آنها مسئول است. هرکدام از ما باید آماده شرکت در بحثها و آگاهیرسانی در این زمینه باشد. پاسخهای جمعی ما که حاصل گفتوگو در سازمانهای مختلف، جنبشهای مدنی، ساختارهای سیاسی و نهادهای جهانی خواهند بود، مشخص خواهند کرد که چه سرنوشتی در انتظار آدمی خواهد بود، چه ارزشهایی برای ما مهمترند و مسیر حرکت ما به کدام سو خواهد بود؛ اما پیش از هر چیز، همه ما نیاز فوری به خودآموزی درباره این مسائل داریم.