|

آیا جهان در آستانه نبرد هسته‌ای است؟

انگار که نه روسیه کوتاه می‌آید و نه غرب؛ هیچ‌‌کدام آماده دادن امتیاز به دیگری نیستند تا این پرسش مطرح شود که آیا جهان در آستانه یک جنگ هسته‌ای است و ما از پایان دنیا سخن می‌گوییم؟

احمد وخشیته: انگار که نه روسیه کوتاه می‌آید و نه غرب؛ هیچ‌‌کدام آماده دادن امتیاز به دیگری نیستند تا این پرسش مطرح شود که آیا جهان در آستانه یک جنگ هسته‌ای است و ما از پایان دنیا سخن می‌گوییم؟

اگر برای پاسخ به این پرسش بر نگاه کرملین معطوف شویم، اظهارات مسکو درمورد تهدید فزاینده رویارویی نظامی در اوکراین که منجر به شکل‌گیری یک درگیری مستقیم بین دو قدرت هسته‌ای یعنی روسیه و ایالات متحده شده است نیز ما را بار دیگر به همین پرسش می‌رساند که آیا ممکن است بحران اوکراین سلاح‌های هسته‌ای را که میان همه این سال‌ها نماد بازدارندگی به شمار می‌آمد، به وضعیت شلیک درآورد و ما نقطه‌ای بی‌بازگشت را تجربه کنیم؟

• کرملین  چه  زمانی  دکمه  هسته‌ای  را  فشار  می‌دهد؟

چندی پیش بود که پوتین گفت: «وقتی تمامیت ارضی کشور ما در معرض تهدید قرار بگیرد، یقینا از تمام ابزارهایی که در اختیار داریم برای محافظت از روسیه و مردم خود استفاده می‌کنیم و این یک بلوف نیست». البته تحلیل این گفته در شرایط فعلی با ابهاماتی روبه‌رو است؛ اینکه آیا سرزمین‌هایی که به‌تازگی روسیه در آنجا همه‌پرسی انجام داده و به خاک خودش الحاق کرده است [این اقدام مورد شناسایی دیگر کشورها و سازمان ملل قرار نگرفته] هم جزئی از تمامیت ارضی روسیه به شمار می‌آیند و دیگر اینکه آیا اقدامات غیرمستقیم ناتو و مشخصا آمریکا مانند ارسال بسته‌های نظامی و مشخصا سامانه موشکی هیمارس به اوکراین در چه سطحی از مفهوم تهدید در نگاه مسکو تعریف می‌شود. طبیعتا اگر این دو موضوع مشخص شود، ما با قطعیت می‌توانیم بگوییم که چه زمانی کرملین دکمه فرمان هسته‌ای را فشار می‌دهد. آنچه مشخص است، روسیه نیز تصریح می‌کند که در جنگ هسته‌ای هیچ برنده‌ای وجود ندارد؛ اما از سوی دیگر سفیر این کشور در واشنگنتن بسته‌ جدید کمک‌های نظامی آمریکا به کی‌یف را از‌جمله اقداماتی برمی‌شمارد که در نگاه مسکو، ایالات متحده به‌عنوان یک شرکت‌کننده مستقیم در منازعه وارد شده است؛ بنابراین مطابق این خوانش ما می‌توانیم انتظار افزایش تنش‌ها را داشته باشیم.

• آیا  نبرد هسته‌ای  اولویت  کرملین  است؟

در‌عین‌حال باید توجه داشته باشیم که دو هفته پیش بود که پوتین فرمان بسیج عمومی را امضا کرد؛ فرمانی که پس از جنگ جهانی اول و دوم، حالا برای سومین بار در تاریخ روسیه تکرار شده است؛ اما در این سپهر تاریک، این می‌تواند یک سیگنال روشن نیز باشد؛ چرا‌که اگر روسیه تصمیم داشت در این زمان از سلاح‌ هسته‌ای بهره بگیرد، فرمان بسیج عمومی را صادر نمی‌کرد؛ یعنی اگر گزینه تشدید هسته‌ای در اولویت بود، چه ضرورتی وجود داشت که این کشور نیروهای بیشتری به اوکراین اعزام کند.

در واقع مسکو امیدوار است که از بسیج عمومی نه‌تنها برای تثبیت قلمرو الحاق‌شده بهره بگیرد؛ بلکه با نمایش تعداد بالای نیروهای خود آن را به نقطه عطفی برای فشار به اوکراین و آتش‌بس تبدیل کند؛ پیامی که در صحبت‌های پوتین در مراسم امضای پیوستن این مناطق نیز احساس می‌شد. باوجود‌این همچنان این پرسش وجود دارد که مسکو چه سطح و قالبی از حمایت غرب از اوکراین را به‌عنوان عبور از خط قرمز در نظر می‌گیرد؛ این وضعیت همان تفاوت جدی وضعیت کنونی با جنگ سرد است که از ابتدای بحران اوکراین وجود دارد و در شماره‌های گذشته به آن پرداختم که مهم‌ترین مشخصه آن همین موضوع است که انگار خطوط قرمز میان کاخ سفید و کرملین، رنگ مشخصی ندارد و طرفین مرز میان بلوف، سیاست اعلانی بازدارندگی یا عملیاتی‌شدن آن را به‌درستی فهم نمی‌کنند و از خطوط قرمز طرف مقابل آگاهی دقیقی ندارند.

اما اگر سؤال ابتدایی را عطف به دکترین هسته‌ای روسیه بخواهیم پاسخ دهیم، آنجا آورده شده که اگر این روسیه با استفاده از سلاح‌های متعارف مورد تهاجم قرار بگیرد که موجودیت کشور را تهدید می‌کند، می‌تواند اولین کشوری باشد که از سلاح هسته‌ای استفاده می‌کند. در اینجا این پرسش مطرح می‌شود که آیا ضدحمله‌های اوکراین به مناطقی که در آن همه‌پرسی انجام شده است، در خوانش کرملین به معنای تهدیدی در مقابل موجودیت روسیه تفسیر می‌شود؟ آنچه تا این لحظه به نظر می‌رسد، مسکو رویکرد تشدید تهدید استفاده از سلاح هسته‌ای برای کاهش تنش را دنبال می‌کند؛ اما آنچه خطرناک است فضاسازی‌های بایدن است که در سیاست ‌خارجی تاکنون مانند سیاست‌ داخلی دستاورد روشنی نداشته است.

*استاد دانشگاه دوستی ملل روسیه