54 درصد معلمان زیر خط فقر هستند
چند روز پیش تجارتنیوز در گفتوگویی با وحید محمودی، اقتصاددان و استاد دانشگاه تهران، خبر از تحلیل جدید او داد که طبق آن خط فقر برای یک خانواده دونفره یعنی یک زن و یک مرد حدود 32 میلیون تومان است؛ اما نکتههای دیگری نیز در این گفتوگو بود.
سوسن یحییپور: چند روز پیش تجارتنیوز در گفتوگویی با وحید محمودی، اقتصاددان و استاد دانشگاه تهران، خبر از تحلیل جدید او داد که طبق آن خط فقر برای یک خانواده دونفره یعنی یک زن و یک مرد حدود 32 میلیون تومان است؛ اما نکتههای دیگری نیز در این گفتوگو بود. در واقع «فقر چیست و خط فقر چقدر است؟» به موضوعی بحثبرانگیز در این روزهای اقتصاد ایران بدل شده است. وحید محمودی، اقتصاددان و استاد دانشگاه تهران، معتقد است: «خط فقر نمیتواند واقعیات را بهخوبی به نمایش بگذارد؛ چون این شاخص برای خانوار به لحاظ ترکیب، بُعد و مناطق جغرافیایی متفاوت است». هرچند محمودی در کتاب «اندازهگیری فقر و توزیع درآمد در ایران»، سالهای 1368 تا 1373 را بررسی کرده است که آخرین بهروزرسانی این مطالعات (آبان ماه 1401) نشان میدهد خط فقر مطلق برای یک خانوار دونفره ساکن شهر تهران، 32 میلیون تومان است. برای خانوار روستایی در استان تهران نیز 15میلیونو 700 هزار تومان تخمین زده میشود. در ادامه چند سؤال را که به نظر برای شرایط کنونی نمیتوان بهراحتی از کنارشان گذشت، مرور میکنیم.
جدیدترین برآورد شما از خط فقر مطلق شهری و روستایی چه رقمی را نشان میدهد؟
در کتاب «اندازهگیری فقر و توزیع درآمد در ایران»، سالهای 1368 تا 1373 را بررسی کردهام. آخرین بهروزرسانی مربوط به آبان ماه سال جاری است. براساس این مطالعات، خط فقر مطلق برای یک خانوار دونفره ساکن شهر تهران، 32 میلیون تومان است. برای خانوار روستایی در استان تهران نیز 15میلیونو 700 هزار تومان تخمین زده میشود. در ضمن، محاسبات ما نشان میدهد که در سال 1400، خط فقر مطلق برای یک خانوار شهری ساکن شهر تهران 22میلیونو 220 هزار تومان بود. برای خانوار روستایی ساکن استان تهران نیز 10میلیونو 800 هزار تومان بوده است؛ اما الان، بر مبنای تورم سالانه حدود 45درصدی امسال، خط فقر در شهر تهران به 32 میلیون تومان رسیده است.
آیا میتوان گفت فقر فراگیر شده است؟
وقتی سیاستهای تعدیل در سال 1368 به اجرا درآمد، یک موج تورمی در کشور به راه افتاد. در واقع، در آن برهه زمانی سیاست «اجماع واشنگتنی» یا سیاست تعدیل اقتصادی که ریشه آن در تفکر «ریگانیسم» و «تاچریسم» در آمریکا و بریتانیا بود، از سوی بانک جهانی و صندوق بینالمللی پول به کشورهای دیگر ازجمله ایران توصیه شد. بعد از اجرای این سیاستها با موجی از تورم و افزایش فقر و نابرابری مواجه شدیم. روش شوکدرمانی هم پاسخ مناسبی برای اوضاع پیشآمده نبود و من در کتابم اشاره کردم که چقدر اثر سیاستهای تعدیل بر فقر و نابرابری منفی بوده است.
در آن مقطع زمانی، نرخ تورم به حدود 50 درصد رسید، الان هم تورم حدود 50 درصد است. با وجود اینکه دولت فعلی مدعی است که تفکری متفاوت از تفکر دولت هاشمی دارد؛ اما باز با همان روش شوکدرمانی، ارز چهارهزارو 200تومانی را حذف کرد؛ یعنی سیاست غلط دولت روحانی را با روش غلط اصلاح کرد.
در خردادماه سال 1397 با روزنامه «شرق» گفتوگویی داشتم و در آنجا بهشدت این تصمیم ارز چهارهزارو 200تومانی را زیر سؤال بردم که اساسا تصمیمگیری غلطی است و آثار نامیمون فراوانی به دنبال خواهد داشت. یک تصمیم اشتباه از سوی دولت روحانی گرفته شد، بعد هم دولت رئیسی با یک تصمیم اشتباه دیگر اوضاع را بدتر کرد. ریشه اصلی بخش درخورتوجه اعتراضات امروز همین افزایش فقر، محرومیت و گرانیهای فزایندهای است که به جامعه تحمیل شده است.
قیمت برخی کالاها تا 80 درصد و کالایی مثل روغن بیش از 320 درصد در سال جاری نسبت به سال گذشته افزایش داشته است. وقتی شاخص CPI محاسبه میشود، مبنای تورمی حدود 360 کالاست؛ ولی اگر 10، 15 قلم کالای اساسی را که مبنای محاسبه فقر مطلق خوراکی است، مبنا قرار دهیم، تورم سبد به مراتب از تورم شاخص قیمت مصرفکننده بالاتر است. بههمیندلیل افرادی که در دهکهای پایین درآمدی قرار دارند؛ چون نیاز مصرفیشان به این کالاها زیاد است، اغلب در مناطق دورافتاده هستند و هزینههای دیگری به آنها تحمیل میشود و تا کالا به دستشان برسد، تورم بیشتری را تجربه میکنند.
دراینبین، وضعیت طبقه متوسط بهویژه استادان دانشگاه و معلمان چگونه است؟
اکثر کارمندان و کارگران در طبقه متوسط قرار میگیرند و بخشی از صاحبان بنگاههای کوچک و متوسطی هم هستند که در نتیجه تحریمها و بالابودن هزینه مبادله وضعیت درآمدی درخورتوجهی ندارند. همه این بارها بر طبقه متوسط سوار میشود و این طبقه را به سمت پایین هل میدهد. الان، دریافتی یک استاد تمام پایه 32 دانشگاه تهران 26 میلیون تومان است که عملا زیر خطر فقر قرار میگیرد. این در حالی است که حدود 10 سال قبل، استادانی که جزء طبقه نخبه و متوسط جامعه هستند، زیر خط فقر قرار نداشتند و جزء افراد متوسط به بالا قرار میگرفتند.
براساس مطالعاتی که بنده و دانشجویانم انجام دادهایم، 54 درصد از معلمان شهر تهران زیر خط فقر درآمدی و زمانی قرار دارند؛ البته این آمار برای دو سال قبل است و الان تعمیق یافته است. ساختار اداری ما فربه است؛ حدود پنج میلیون کارمند داریم که جزء طبقه متوسط هستند و بهشدت تحت فشارند.
آیا اعطای یارانه، کمکهای معیشتی و سبد کالا پاسخگوی نیازهای طبقه متوسط و فقیر هست؟
خیر، بهگونهای که امروز آمارها نشان میدهد حدود 70 درصد جمعیت کشور نیازمند حمایت هستند یا اینکه وقتی گفته میشود به 90 درصد یارانه تعلق میگیرد؛ یعنی طبقه متوسط نابود شده است. الان، چیزی به نام طبقه متوسط دیگر باقی نمانده و جامعه کاملا دوقطبی شده است. در این جامعه دوقطبی، دو دهک درآمدی وجود دارند که وضعیت آنها در نتیجه تورم بهتر و بهتر میشود و وضعیت مابقی یعنی 80 درصد جامعه بدتر و بدتر میشود. بدیهی است که نابودی طبقه متوسط هم آثار سیاسی، اقتصادی و اجتماعی متعددی را به دنبال دارد.