اقتصاد نمیدانم، اما...
با تغییر رئیس کل بانک مرکزی، آقای دکتر صالحآبادی و انتخاب دکتر فرزین به ریاست بانک مرکزی، نمیدانم در عالم واقع چه اتفاقی خواهد افتاد؛ آیا تغییری در سفره مردم روی خواهد داد؟ من اقتصاد را مانند خیلی از مسائل و مصائب امروزه که گریبان همه را گرفته نمیدانم، اما اثرات برنامههای اقتصادی را درک میکنم.
با تغییر رئیس کل بانک مرکزی، آقای دکتر صالحآبادی و انتخاب دکتر فرزین به ریاست بانک مرکزی، نمیدانم در عالم واقع چه اتفاقی خواهد افتاد؛ آیا تغییری در سفره مردم روی خواهد داد؟ من اقتصاد را مانند خیلی از مسائل و مصائب امروزه که گریبان همه را گرفته نمیدانم، اما اثرات برنامههای اقتصادی را درک میکنم. وقتی به گفته یکی از بزرگان، افراد میخواهند برای نوه و نتیجههایشان اشکنه درست کنند که با شنیدن قیمت تخممرغ، روغن، زردچوبه و پیاز اشکشان درمیآید. تعریف اقتصاد ما به زبان ساده همین چرخه تولید اشکنه مادربزرگ است که با چند قلم جنس ساده مثل تخممرغ، روغن، پیاز و زردچوبه درست میشود. اما قیمتها از سبد افراد زیر خط فقر هم پیشی گرفته است. افزایش قیمتها دیگر پنهانکردنی نیست و به گفته فروشنده لوازم یدکی تراکتور، سود فروشنده امروز در نفروختن است. من این جنس را به شما به فلان مبلغ میفروشم، وقتی زنگ میزنم به کارخانه که دوباره خرید کنم، قیمتی به من گفته میشود که آرزو میکنم کاش چند دقیقه پیش کالایم را به شما نفروخته بودم. جناب فرزین شما را با توجه به سوابق عضویت و مدیریتی که در شورای پول و اعتبار، ریاست هیئتمدیره بانک کارآفرین، عضو هیئتمدیره بانک کشاورزی، دبیر کارگروه طرح تحول بانکی و دبیر کارگروه ارزشگذاری پول ملی و ریاست بانک ملی داشتید، قسم میدهم که مانند بعضی از مدیران اقتصادی که با معدل 19.5 دکترا گرفتهاند و رساله دکتری آنها پول است و به گفته قدیمیها خطوط مدرج دور سکههای پول را هم شماره کردهاند یا کسانی که مدعی بودند سهروزه قصه پرغصه بورس را به سامان میرسانند، حال که صادقانه از دلار چهارهزارو 200 تومانی جهانگیری به دلار 28هزارو 500 تومانی نیمایی رسیدید، ترمز را همینجا نگه دارید. بگذارید فروشندهها نگویند سود در نفروختن است. جناب آقای دکتر فرزین، شما با این همه سوابق اجرائی و دانشگاهی در حوزه پول و بانک بیایید به حرف من اقتصادندان توجه کنید و یک روز کاری را ناشناس مانند شاهعباس صفوی که با لباس مبدل به بازار میرفت، از چند محل و مکان دیدن کنید. نمیگویم به خزانه بانکها که انباشته از سکههایی است که در زمان عرضه سکه از موقعیت استفاده کردند و سکه ارزان خریدند، سر بزنید که سالها عضو هیئتمدیره و رئیس همین بانکها بودید؛ از کارآفرین و کشاورزی و بانک ملی ایران. نمیگویم سری به مؤسسات مالی وابسته به بانکها بزنید که به بزرگترین بنگاهداران اقتصادی تبدیل شدهاند و نیازی نیست به بخش ساختمان و املاک بانکها مراجعه کنید که بزرگترین صاحبان املاک از زمین و مزرعه و ساختمان یا کارخانجات هستند که باید مال بخش خصوصی باشد و با کمک بانکها فعالیت کنند و بخش خصوصی را مانند دیگر کشورها تقویت کنند. شما میدانید بانکهای ما تبدیل به ماشین آخرالزمانی شدهاند که هرچه پول هست را میبلعند و هر روز پروارتر میشوند، به جای اینکه خیل جوانان تحصیلکرده و متخصص بیکار را تقویت کنند که گوشهای از فعالیتهای با تأسف امروزه انحصاریشده بانکها را خود در اختیار بگیرند و بهزودی به عنوان کارآفرین مولد درآیند نه کارآفرین از نوع بانکها که بر سرمایههایی که باید در چرخه اقتصادی کشور به گردش درآید، چنبره زدهاند و ناله ورشکستگی هم سر میدهند. هرچند اگر به همین قانون تجارتی که برابر آن به ثبت رسیدهاند استناد کنیم، میشود اکثر این بانکها را به علت زیان انباشته و معوقات لاوصول و وامهای پرداختی به ازمابهتران که قصد بازگرداندن هم ندارند، به دادگاه تقدیم کرد. نه، یک روز ناشناس از سوپری محل زندگیتان مثل هر مشتری دیگری خرید کنید. به چند خیابان و فروشگاه سر بزنید. قیمتها از پیچ و مهره اتومبیل تا لاستیک و روغن ماشین را به عنوان خریدار بپرسید. سری هم به میدان ترهبار بزنید و نگاهی هم به قیمت گوشت مرغ، ماهی و گوشت قرمز بیندازید. سری به مصالحفروشیها بزنید؛ هرچند رکودی که حاکم بر بازار ساختوساز است، خیل کارگران فصلی را به بیکاری تمام فصول سال رسانده است، اما قیمت آجر، آهن، آهک و سنگ را بدانید. ممکن است بگویید چه لزومی دارد رئیس کل بانک مرکزی قیمت مثلا تخممرغ و پیاز را که اشک همه را درآورده است، از فروشنده بپرسد؟ پشت کامپیوتر خود مینشیند و فهرست همه اقلام با ذکر قیمت را پرینت میگیرد و به صندلی ریاست تکیه میدهد و قیمتها را مرور میکند. نه جناب فرزین، شاید در همان دید و بازدید رسیدید به پشت صندوق فروشگاه و متوجه شدید وقتی خریدار کارت بانکی خود را به فروشنده تحویل میدهد و با شرمندگی منتظر میماند تا فروشنده بگوید کسر موجودی دارید، به دستان خریدار نگاه کنید که اقلام به ظاهر غیرضرور را از سبد خرید خود برمیدارد. قصد نالهکردن ندارم، اما امروزه هر خریدی اشک و آه خریدار را درمیآورد. جناب فرزین، وقتی سخنان آقای رئیسجمهور را در معارفه شما خواندم، با خود گفتم چرا راجع به مسئولیت رئیس بانک مرکزی بنویسم، وقتی گوینده خبر میگوید رئیسجمهور با اشاره به تلاشهای همهجانبه دشمن در ایجاد بیثباتی در کشور خاطرنشان کرد «... سیاستهای هماهنگ و اقدامات منسجم دولت با همراهی همه دستگاهها، کمک نخبگان و همراهی مردم فهیم کشورمان همچون گذشته به ناکامی توطئههای دشمن منجر خواهد شد...». اراده کردم که بنویسم تا نقشه دشمنان را خنثی کنم.
جناب فرزین، قیمتها سر بر آسمان میساید. راه صادرات حداقل به اروپا آنچنان سخت شده که درخواست نمیکنم یک روز در قالب صادرکننده جزء محصولات وطنی مانند پسته، زعفران و خرما که فرزند و داماد من مدتهاست به صورت خرد به آن مشغولاند، وارد شوید که «یکی داستانی است پر آب چشم».
جناب فرزین، طاقت مردم به مویی بند است. شما که مرد اجرا و دانشگاهی هستید و به رمز و راز بانکداری کشور اشراف دارید و میدانید انتظار خانهدارشدن قشر متوسط نه قشر فقیر زیر خط فقر به دو، سه نسل میرسد، کاری کنید این مو پاره نشود که ضرباهنگ قابلمههای خالی، گوشنواز نیست.