در دیزی و حیای گربه
بارها در همین ستون و سایر ستونها و برنامهها و رسانهها درباره کاهش احتمالی کیفیت آموزش پزشکی در سالهای آتی ابراز نگرانی شده است. دلیلش هم بارها به وضوح بیان شده است.
بارها در همین ستون و سایر ستونها و برنامهها و رسانهها درباره کاهش احتمالی کیفیت آموزش پزشکی در سالهای آتی ابراز نگرانی شده است. دلیلش هم بارها به وضوح بیان شده است. افزایش ظرفیت پذیرش تحت عناوین جدید سهمیه از یک طرف، افزایش تعداد دانشگاههای پذیرنده دانشجو بدون زیرساخت آموزشی از طرف دیگر و ورود رفوزههای کنکور به دانشگاههای پزشکی با میانبر پذیرش موقت در کشورهای شرق اروپا از سوی دیگر، همگی دلایلی مبرهن در کاهش احتمالی کیفیت آموزش پزشکی در سالها و دهههای آتی است؛ یعنی احتمالا جمله «من دکترم!» که زمانی چون ناوک برندهای قلب مستمعان را شرحهشرحه میکرد، دیر یا زود با جمله «عه تو هم دکتر شدی؟!» پاسخ داده میشود. حالا که جوالدوزهایمان پیاپی به سمت تصمیمگیران روانه شده که دارند کیفیت آموزش پزشکی را کم میکنند (البته جوال آنها از سنگ و فولاد هم نفوذناپذیرتر است)، بد نیست چند سوزنی هم به قشر پزشکان بزنیم.
وقتی به اطرافمان نگاه میکنیم، بخش درخور توجهی از همان نخبههای قدیمی که با رتبههای درخشان در دانشگاههای پایتخت تحصیل کرده بودند و روی سرمان حلواحلوایشان کردیم، الان به شکل متمرکز در حوالی جردن و پارکوی و تجریش تا در نهایت یوسفآباد درگیر بالابردن ابرو و پرکردن خط خنده و برداشتن پوست اضافه پلک هستند، طرف حسابشان هم شده بلاگرها و کارچاقکنها برای جمعکردن مشتری از کف بازار.
وقتی با آنها بهعنوان دوست قدیمی صحبت میکنیم و میگوییم فلانی تو که استعدادش را داری، تحصیلاتش را هم داری، پولش را هم داری، چرا در بخش درمان ورود نمیکنی تا در کنار بخش زیبایی برای بیماران واقعی هم سودمند باشی، با نگاهی عاقل اندر سفیه میگوید «مگر مغز فلان حیوان را خوردهام!» و وقتی تأکید میکنیم که «عزیز شما که نیاز مالی ندارید»، صراحتا پاسخ میدهند «مگه نیازه؟ پول مفت رو باید برداشت!».
به عبارت دیگر وقتی پای صحبت بعضی موافقان طرح افزایش ظرفیت پزشکی مینشینیم صحبت مهمشان این است که دکترهای نخبه قبل چه گلی به سر درمان این کشور زدند که الان میترسیم دکترهای جدید نخبه نباشند. تازه شاید این کمتر نخبهها را با زور طرح و تعهد بتوان چند سالی دستشان را جایی بند کرد، نازشان را هم نخرید. اینکه چه کسی و چگونه در عرض چند سال روحیه درمان و پزشکی بقراطی را با روحیه زیبایی و پزشکی بلاگری جایگزین کرد بماند، ولی جامعه پزشکی هم گاهی شوربا را از شدت شوری از دهان میاندازد. در دیزی عملهای زیبایی باز است اما حیای طبیبانه ایجاب میکند حداقل هفتهای یک ساعت هم که شده حرمت روپوش سفیدی که تنمان کردیم و با آن عکس گرفتیم، نگه داریم. به جامعه جوان پزشکی ظلم شد و این موضوع کاملا درست است، اما ظلمی که بعضی پزشکان به بیماران واقعی میکنند، چیزی نیست جز درآمدن از چاله تبعیض و افتادن در چاه فساد.
و بینواتر از همه، بیمارانی هستند که با درد کیسه صفرا و سنگ کلیه و آپاندیسیت از خانه خارج میشوند و با ابروی بالارفته و پوست جوانشده برمیگردند و از خود میپرسند «چرا دردم به درمانم نمیخورد؟!».