مشکلات حکمرانی و طبیبهای سهگانه اما متعارض وطنی
یکم: بهترین توصیف برای وضعیت حال حاضر ایران، وجود «چالش در روشهای حکمرانی» است. وضعیتی که هم نیاز به اصلاح دارد و هم میتواند در صورت عدم اصلاح در آینده با مشکلات زیادی دستبهگریبان شود. میتوان با همین شبیهسازی نسبت جریانهای مختلف با روشهای فعلی حکمرانی را به این وضعیت تشریح کرد: گروهی خواهان تشدید حال بیمار و قطع دارو و درماناند (براندازان)، گروهی به رغم علاقه به بیمار ولی اصرار عجیبی به کتمان و لاپوشانی بیماری دارند و ضرورت هرگونه دارو و درمان را انکار میکنند (اصولگرایان توجیهگر) و گروه سوم هم بیماری را دیدهاند و هم ضرورت درمان آن را فهمیدهاند و دغدغهای جز علاج آن ندارند (میانهروهای بهبودخواه).
محمدحسین شیخمحمدی-معاون سیاسی حزب ندای ایرانیان: یکم: بهترین توصیف برای وضعیت حال حاضر ایران، وجود «چالش در روشهای حکمرانی» است. وضعیتی که هم نیاز به اصلاح دارد و هم میتواند در صورت عدم اصلاح در آینده با مشکلات زیادی دستبهگریبان شود. میتوان با همین شبیهسازی نسبت جریانهای مختلف با روشهای فعلی حکمرانی را به این وضعیت تشریح کرد: گروهی خواهان تشدید حال بیمار و قطع دارو و درماناند (براندازان)، گروهی به رغم علاقه به بیمار ولی اصرار عجیبی به کتمان و لاپوشانی بیماری دارند و ضرورت هرگونه دارو و درمان را انکار میکنند (اصولگرایان توجیهگر) و گروه سوم هم بیماری را دیدهاند و هم ضرورت درمان آن را فهمیدهاند و دغدغهای جز علاج آن ندارند (میانهروهای بهبودخواه). نکته حائز اهمیت اینجاست که خروجی فعالیتهای گروه اول (هواداران تشدید بیماری) و گروه دوم (منکران بیماری)، با وجود نیات متفاوت، نتیجه مشابهی دارد که همانا گونهای «متاستاز در روشهای حکمرانی» است که در آن بیماری در کل بدنه نظم مدنی منتشر میشود و کشور را به درون یک سیسییوی تاریخی میکشاند. تراژدی کار آنجاست که گروه سوم که دلسوزتر و آگاهتر از بقیه برای این بیمار است، در منگنه اتهام، سوءظن و طردشدن از سوی برخی مسئولان و پایگاه اجتماعی قرار دارد.
دوم: ناکارآمدی و بحرانهای حلنشده در کشور ما بسیار زیاد است. دهههاست که برخی بحرانهای اقتصادی، زیستمحیطی، اجتماعی، سیاسی و... در کشور ما حلنشده رها میشوند. ما بهجای «حل» بحرانها به سمت «جمع»کردن آنها حرکت میکنیم و ابربحران میسازیم. شروع اعتراضهای سالهای اخیر در کشور هم ریشه در همین نارضایتیها و مطالبات متعدد انباشتهشده اقتصادی، اجتماعی، سیاسی و زیستمحیطی دارد که یک روز به بهانه گرانشدن بنزین و یک روز به بهانه گشت ارشاد سر باز میکند. ناآرامیهای ماههای اخیر پایان یافت ولی نباید تصور شود که این پایانیافتن به معنای ریشهکنشدن زمینههای آن و عدم تکرار آن در آینده است. درصورتیکه بحرانهای انباشته حل نشوند، بعید نیست که در آینده موجب بروز اعتراض از سمت و زاویهای دیگر شوند. اگر خواهان پایانیافتن ریشهای ناآرامیها هستیم، باید ابتدا بحرانها را بپذیریم و سپس به سمت حل آنها و ریشهکنی عوامل نارضایتیهای مردم حرکت کنیم.
سوم: جوان معترض امروز، آینده روشنی از دید اقتصادی و معیشتی پیشروی خودش نمیبیند. امروز جوانان با مشکلات عدیده اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی روبهرو هستند، از وضع موجود رضایت مطلوبی ندارند و از آیندهشان مطمئن نیستند. مشکلات اقتصادی و معیشتی، ناکارآمدی، بیعدالتی، تبعیض، تحقیر، فساد، رانت و... آرامش آنها را از میان برده و نتیجهاش افزایش خشم، کاهش آستانه تحمل و حضور در اعتراضهای خیابانی است. نمیشود دلیل همه این مسائل را گردن دولتهای قبلی انداخت. عملکرد دولت سیزدهم تا به امروز تناسبی با شعارها و وعدههای انتخاباتیاش نداشته و درگیر بیبرنامگی، سردرگمی و بینظمی در اداره کشور است. کارنامه دولت سیزدهم تا به امروز مثبت و شایان دفاع نبوده است؛ مذاکرات برجامی به بنبست رسیده، وعدهها به سرانجام نرسیدهاند، نصفشدن تورم محقق نشده است و رکود اقتصادی جولان میدهد. عدم تحقق وعدههای انتخاباتی احساس خشم، سرخوردگی، تحقیر، دلزدگی و رویگردانی به مردم میدهد. در تبلیغات انتخاباتی با بستن و محدودسازی فضای مجازی مخالفت میشود و میگویند فضای مجازی زمینه کسبوکار مردم است، ولی پس از پیروزی در انتخابات اقدام به تعطیلی زمینه کسبوکار مردم میکنند! جمعیتی میلیونی در بستر شبکه اینستاگرام امرار معاش میکردند که امروز معیشت آنها به خطر افتاده است. محدودسازی دسترسی به اینترنت و فیلترینگ شبکههایی مانند اینستاگرام، مردم را عصبی و خشمگین میکند که میتواند در بلندمدت ضد امنیت ملی عمل کند. دولت برای اینکه بتواند وعدههایش را محقق کرده و به آرامش جامعه کمک کند، نیازمند تغییر در سیاستگذاران، سیاستگذاری و بهکارگیری مدیرانی کارآمدتر است. برخی وزرای دولت درک صحیحی از مشکلات کشور ندارند و مسائل کشورداری را بسیار سادهانگارانه نگاه میکنند. بهبود معیشت و سفره مردم با گفتاردرمانی و سخنرانی ممکن نیست.
چهارم: نقش و تحرک نیروهای خارجی، تروریستها، منافقین و تجزیهطلبان در بحرانهای ایران انکارنشدنی است؛ موضوعی که باید بدون لکنت و صریحا آن را محکوم کنیم. بااینحال، فراموش نکنیم آنها عامل اصلی شروع اعتراضهای سالهای اخیر کشور یعنی اعتراض به «جانباختن مهسا امینی»، «گرانی بنزین»، «خشکشدن زایندهرود» و «مالباختگان مؤسسات مالی» نیستند. دشمن خارجی از مجموعه مشکلات و نارضایتی داخلی سوءاستفاده کرده و تلاش میکند تا روی اعتراضها سوار شود و آنها را به سمت اغتشاش پیش ببرد. فعالیت آنها نباید دستاویزی برای نشنیدن مطالبات بهبودخواهی مردم و توقف اصلاح برخی امور بنیادین کشور باشد. اتفاقا شنیدن صدای معترضان به شکست طرح دشمن خارجی منتهی میشود. باید با اصلاح روشهای حکمرانی کشور، اصلاح سیاستها و قوانین از ایجاد بستر و زمینه ظهور ناآرامی جلوگیری بشود. بحرانهای داخلی حل شوند، دشمن خارجی کاری از پیش نخواهد برد. من به عنوان یک شهروند دوستدار ایران و اسلام، نگران ثبات، امنیت و حفظ تمامیت ارضی ایرانم. اما فراموش نکنیم اگر با معترضان گفتوگو شود، اقتصاد و معیشت مردم بهبود یابد، احزاب قدرتمند و گروههای میانجی فرصت فعالیت پیدا کنند، همگی به نفع امنیت، ثبات و آرامش کشور است. درصورتیکه اگر ریشه تمامی اعتراضها را به توطئه خارجی نسبت دهیم، جایی برای حل ضعفهای حکمرانی و سیاستی نگذاشتهایم.
پنجم: آسیبشناسی اعتراضهای اقتصادی-معیشتی، سیاسی و اجتماعی چند دهه گذشته نشان میدهد برخی شیوههای برخورد با بحرانها و اعتراضها در ایران تکراری و ناکارآمد هستند. گفتوگو میتواند شروعی برای حل بحرانها باشد، به شرطی که همراه با اقدام و عمل باشد و خروجی آن به اصلاح شیوههای حکمرانی و سیاستهای غلط منتهی شود. باید بپذیریم «گفتاردرمانی» دیگر راهحل برخورد با مطالبات مردمی نیست. باید به شکلی اصولی و غیرنمایشی باب گفتوگو با قشرها و گروههای مختلف مردمی اعم از سیاستمداران، هنرمندان، معترضان، دانشجویان، نخبگان و استادان دانشگاه باز شود. جریان حکمرانی با رهیافت ملی و عزمی ملی باید تلاش کند کشور از چرخه معیوب «اعتراض و برخورد» به چرخه مطلوب «اعتراض و اصلاح» برسد. از سوی دیگر نباید عمق و گستره نارضایتی را محدود به تعداد معترضان شرکتکننده در اعتراضات خیابانی بدانیم. نادیدهگرفتن معترضان آرامی که در خانه هستند، در آینده میتواند زخمهای دیگری ایجاد میکند. هنر حکمرانی خوب، شنیدن بهنگام اعتراضهای آشکار و خاموش مردم و اصلاح ایرادهاست. بههرحال جامعه با طیفی از رکود اقتصادی، فقر، تبعیض و برخی نابرابریها، بیعدالتیها و نااطمینانی روبهرو است و مردم نسبت به این آنها اعتراض دارند. فراموش نکنیم اکثریت معترضان نه برانداز هستند، نه تروریست و نه جداییطلب، بلکه شهروندانی هستند که به برخی شیوهها و سیاستهایی که زندگی را بر آنها سخت کرده است، اعتراض دارند.
ششم: جامعه ایران برای عبور از مشکلات نیازمند افزایش اعتماد و آرامش است. مسئولان در هر جایگاهی که هستند باید با عملکرد خود به آرامشبخشی و اعتمادسازی در جامعه کمک کنند. بررسی عملکرد مجلس یازدهم در حوادث اخیر نشان میدهد این قوه نهتنها کمکی به افزایش آرامش و بهبود اعتماد عمومی در کشور نکرده است، بلکه گاهی به تشدید فضای دوقطبی و شکلگیری چرخه تبدیل منتقد به معترض و معترض به برانداز دامن زده است. مجلس شورای اسلامی با ابزارهای قانونی که در اختیار دارد میتوانست نقش مهمی در آرامش جامعه ایفا کند، ولی در عمل مواضع و بیانیههای برخی نمایندگان خود عامل ایجاد التهاب برای کشور بودهاند. مجلس میتوانست محلی برای شنیدن صدای اعتراضات و پیگیری مطالبات آنها باشد ولی در عمل کدام مطالبه معترضان به صحن مجلس آورده شد؟ چه گامی برای برگرداندن امید، اعتماد و آرامش به جامعه برداشت؟ خروجی برخی طرحهای نمایندگان مجلس بسیار نگرانکننده است. طرحهایی مانند طرح «صیانت از حقوق کاربران در فضای مجازی» روی اعصاب مردماند و در بلندمدت منجر به خشمی عمومی میشوند. باید توجه داشت که بخشی از جامعه ما از جریانهای سیاسی یعنی اصلاحطلبان و اصولگرایان ناامید هستند و از آنها عبور کردهاند؛ اما اکثریت جامعه ایران هنوز به اصلاح حکمرانی از طریق غیرخشونتآمیز معتقدند و از اصلاحات به عنوان یک مسیر استقبال میکنند؛ یعنی همچنان اصلاحات -نه لزوما اصلاحطلبان– را عقلانیترین و کمهزینهترین راه برای درمان بحرانهای ملی میدانند. حاکمیت نباید اجازه دهد جامعه و نسل جوان از راهحلهای اصلاحطلبانه ناامید شوند. ناامیدکردن جوانان از اصلاحطلبی و بهبودخواهی، تقویت براندازی است.
هفتم: بخش عمدهای از مردم ما این روزها خسته، مردد، نگران و منتظر تغییر و اصلاح سیاستها، شیوههای حکمرانی و بهبود معیشت و رفاهاند. امروز مردم نسبت به کارآمدی برخی مدیران اجرائی در حل بحرانهای کشور بیاعتماد شدهاند، برای همین خیلی سخت به گفتههای آنها اعتماد میکنند. جامعه ایران باید نشانههایی از «تلاش برای اصلاح» را ببیند تا اعتمادش تقویت شود. به محضی که ببیند مسیر به سمت بهبود و اصلاح حکمرانی حرکت میکند، همراهی خود را با مسئولان نشان میدهد. ما امروز راهی جز «قانونگرایی»، «اصلاح سیاستها و شیوههای اجرائی» و «اعتماد به نخبگان و مدیران توانمند فارغ از قومیت و اعتقادات سیاسی» نداریم. «پذیرش اصل مشکلات»، «گفتوگوی غیرنمایشی با معترضان و به رسمیت شناختن مطالبات قانونی آنها»، «درک نگاه نسل امروز به فرهنگ، سیاست و جامعه»، «فراهمکردن بستر قانونی اعتراض و بازگشت به مرّ قانون اساسی»، «تنشزدایی در روابط خارجی»، «تغییر مدیران ناکارآمد و اصلاح سیاستها برای بهبود معیشت و اقتصاد بحرانزده»، «توجه به شایستهسالاری در مدیریت اجرائی کشور» و «برگزاری انتخابات پرشور مجلس با حضور همه جریانهای سیاسی و مشارکت حداکثری مردم»، اضطراریترین گامها برای بالارفتن ضریب کارآمدی و بهبود شرایط کشور هستند. پیشبرد اهداف اصلاحطلبانه و حرکت در جهت بهبود وضع موجود در انحصار آدمها و افراد خاص نیست. صحبت از اصلاحات را نباید لزوما معادل حضور اصلاحطلبان در قدرت بدانیم و زمان را از دست بدهیم؛ باید هرچه سریعتر به سمت اصلاح ساختارها، روندها، قوانین و سیاستها برای تأمین خواستهها و انتظارات اکثریت مردم حرکت کنیم. ابراهیم رئیسی به عنوان رئیسجمهور وقت در ماههای باقیمانده از دولت میتواند مجری بخشی از این اصلاحات باشد. رئیسجمهور در آغاز به کار نهمین دوره مجمع تشخیص مصلحت نظام از موافقت رهبر انقلاب برای اصلاح سیاستهای کلی نظام خبر دادند؛ فرصت خوبی است که سران قوا و مجمع تشخیص مصلحت نظام این مهم را با کمک دانشگاهیان، احزاب و نخبگان جامعه فارغ از گرایش سیاسی آنها پیش ببرند. در هفتههای گذشته شخصیتهای اصولگرایی مانند علی لاریجانی، محمدرضا باهنر و عزتالله ضرغامی، بر ضرورت اصلاح رویه و انجام برخی تغییرات تأکید کردهاند؛ ما باید از این مواضع استقبال و کمک کنیم تا در سطح حرف باقی نمانند. از هرکس دغدغه بهبودخواهانه و اصلاحطلبانه دارد باید استقبال کرد؛ چون حل مشکلات مردم و درمان روشهای اجرائی مهمتر از منافع گروهی و جناحی است.
هشتم: طبق بیانیه رسمی شورای امنیت کشور حدود ۲۰۰ نفر در حوادث اخیر جان خود را از دست دادهاند که در میان آنها بر اساس آمار وزیر کشور 70 شهید امنیت حضور دارد. این حجم از خشونت در ناآرامیهای سالهای اخیر کمسابقه است؛ موضوعی که نیاز به محکومیت و آسیبشناسی دارد. مردم معترض باید بپذیرند که خروج اعتراضها از مدار مسالمتجویانه، باتلاق گفتوگو و اصلاح است. از دل اعتراضهای خشن هرگز اصلاحگری و توسعه خارج نمیشود و هزینههای بسیاری به مردم و کشور تحمیل میشود. مسئولان هم باید بپذیرند که نباید امکان اصلاح مسالمتآمیز قانونی در کشور به اندازهای سخت شود که این تصور در مردم شکل بگیرد که مسیر اصلاح و تغییر تنها از درگیریهای خشن خیابانی میگذرد. اگر معترضان و منتقدان بدانند امکان تغییر و اصلاح روندها و سیاستها از راههای قانونی و با ابزارهای مسالمتآمیز ازجمله انتخابات و تجمعات مجوز دار وجود دارد، اکثریت راهبردهای کمهزینه را پیش میگیرند.