خدشه رسانه و ذکاوت مسئولانه
سیر طبیعی اطلاعرسانی بر حسب مناسبات یک ذهن سالم به این شکل است که ابتدا تصمیمی از سوی مسئولان گرفته میشود، سپس خبرش به گوش رسانهها و خبرنگاران میرسد، آنها هم عین جمله خبر را بازتاب میدهند یا با چاشنی یک تحلیل علمی و مستند، خبر را در سکوهای پرتاب خود میگذارند و به ناکجاآباد مغز مخاطب شلیک میکنند.
سیر طبیعی اطلاعرسانی بر حسب مناسبات یک ذهن سالم به این شکل است که ابتدا تصمیمی از سوی مسئولان گرفته میشود، سپس خبرش به گوش رسانهها و خبرنگاران میرسد، آنها هم عین جمله خبر را بازتاب میدهند یا با چاشنی یک تحلیل علمی و مستند، خبر را در سکوهای پرتاب خود میگذارند و به ناکجاآباد مغز مخاطب شلیک میکنند. درواقع حداقل کاری که از یک رسانه یا خبرنگار انتظار میرود، این است که اگر از کلیات موضوع اطلاع ندارید و سواد تخصصی مرتبط با آن خبر را هم ندارید، همانی را که از دهان مبارک مسئول مربوطه خارج شده، عینا به خورد مخاطب بدهید، تحلیل عالمانه پیشکش! اینگونه رسانه تبرئه میشود و مردم میمانند و مسئولی که فلان تصمیم را گرفته و خبرش پخش شده است. اما متأسفانه بارها دیده میشود مسئول باهوش، خبر را زیرکانه به گوش خبرنگار یا رسانهای میرساند و آن رسانه تحلیل که نمیکند هیچ، تازه از اول و آخر خبر هم میزند و آبوتابی به آن میدهد و تمام غرضها و عقدههای کودکی، جوانی و پیری خود را هم ضمیمه میکند و یک جمله کاملا غلط تحویل مخاطب میلیونیاش میدهد. همانگونه که تیر شلیکشده دیگر برنمیگردد، خبر شلیکشده به ناکجاآباد ذهن مخاطب هم هرگز به شکل صحیحش بازنمیگردد؛ حتی با هزاران اصلاحیه. با ذکر یک مثال این موضوع را باز میکنیم. خبر آمد که «مالیات پزشکان ۱۰ درصد تصویب شد». بلافاصله ماشینحسابها به کار افتاد که فلانی اگر ۳۰ مریض روزانه ببیند و ۱۰ عمل روزانه انجام دهد، فلانقدر درآمدش میشود، 10 درصدش هم کم میشود، بهمانقدر دستش را میگیرد که خیلی زیاد است. و بعد هم با این حسابهای فرضی، یک نفرین و شتم نثار جامعه پزشکی میکند. قانونگذار میداند چه کرده، پزشک هم میداند چه خاکی سرش شده، ولی این وسط عوام در دنیای موازی برداشت دیگری کردهاند و راه خود را میروند. بیایید همین مثال بالا را تصحیح کنیم. خبر صحیح این است که 10 درصد از حق عمل پزشکان از این به بعد علیالحساب میرود به خزانه مالیات؛ یعنی پس از کسر مالیات بر حقوق که حولوحوش ۱۰ درصد است و کسر پلکانی کارانه که تا ۵۵ درصد هم میرسد و کسر مالیات بر درآمد مشاغل پزشکی که تا سقف ۳۵ درصد محاسبه و کسر میشود، اگر مرکزی برای جذب پزشکان فراری از طبابت بخواهد حق عملی بدهد تا بیمارستانش نخوابد و پزشک راغب بماند، همان میزان هم شامل 10 درصد مالیات میشود. یعنی منابع دریافت مالیات از پزشکان به حدود چهار منبع رسید و به عبارت دیگر پزشک باید حداقل چهار بار مالیات بدهد! حالا تهرانیها و رفقا و استادان شاید متأثر نشوند، اما یادمان باشد همین الان هم کسی در مراکز بعضی شهرستانها طبابت نمیکند؛ چون برایشان نمیصرفد. پس حواسمان باشد با این قوانین بهظاهر هوشمندانه و مخابره مخدوش آن در بعضی رسانهها، تیر خلاص به پیکره میانهرو پزشکان وارد نشود.