گفتوگو با محمدحسین لطیفی به بهانه اکران فیلم غریب؛ رونوشتی از زندگی شهید ماندگار، محمد بروجردی
غریب را در دل سختیها ساختیم و بر دل مردم نشست
«غریب» نخستین بار در جشنواره چهلویکم فیلم فجر نمایش داده شد؛ جشنوارهای که حال و هوای متفاوتی نسبت به قبل داشت و بسیاری از فیلمسازان در این جشنواره از زمان محدود برای آمادهکردن آثارشان برای حضور در جشنواره گله داشتند. محمدحسین لطیفی، کارگردان فیلم «غریب» نیز ازجمله همین فیلمسازان بود.
«غریب» نخستین بار در جشنواره چهلویکم فیلم فجر نمایش داده شد؛ جشنوارهای که حال و هوای متفاوتی نسبت به قبل داشت و بسیاری از فیلمسازان در این جشنواره از زمان محدود برای آمادهکردن آثارشان برای حضور در جشنواره گله داشتند. محمدحسین لطیفی، کارگردان فیلم «غریب» نیز ازجمله همین فیلمسازان بود. با این همه، «غریب» در جشنواره چهلویکم فیلم فجر دیده شد و مورد توجه هیئت داوران قرار گرفت. به فاصله کوتاهی از نمایشهای جشنوارهای فیلم، اکران عمومی آن همزمان با نوروز آغاز شد. در این مدت نظرات متفاوتی نسبت به فیلم مطرح شده؛ فیلمی که بخشی از زندگی شهید محمد بروجردی را به تصویر کشده است. به بهانه اکران این فیلم با محمدحسین لطیفی صحبت کردیم. او معتقد است شرایط در زمان ساخت این فیلم از هر جهت فشار مضاعفی را متوجه عوامل سازنده این کار کرد؛ ازجمله شرایط عمومی کشور که تأثیرش را روی فیلم گذاشته است.
تصور میکنم پیش از اینکه درباره وجوه مختلف کارگردانی فیلم «غریب» صحبت کنیم، باید پرسش اولم را شخصیتر در مورد خود شما مطرح کنم. ساخت فیلم درباره شهدا و سرداران بزرگ جنگ بدون شک باید دغدغه کارگردانش باشد. آشناشدن با ابعاد وجودی آنها و تأثیرگذاریای که در تاریخ ما داشتند، چیزی نیست که بتوان تنها به شکل انجام وظیفه به آن نگاه کرد و همین موضوع تعهد بیشتری برای سازنده چنین پروژههایی ایجاد میکند. به نظرم ساخت فیلم «غریب» هم بدون وجود چنین دغدغهای ممکن نیست. از چه زمانی به ساخت فیلم فکر کردید و چرا؟
سالها پیش چند بار به دیدن منوچهر آذر رفتم و در ارتباط با ساخت آثار تاریخی صحبت کردیم. دوست نداشت کار تاریخی انجام بدهد. دلیلش هم این بود که صحبتکردن درباره تمام شخصیتهای تاریخی که البته جایگاهی دارند، کار آسانی نیست؛ چراکه حرفزدن درباره آنها، حقالناس است. معتقد بود اگر کمی از حقیقت دور شود، شاید آن دنیا یقهاش را بگیرند و بگویند ما این نبودیم. بر همین مبناست که درباره ساخت چنین فیلمهایی ابتدا باید مواضعمان را مشخص کنیم. وقتی در مورد یک شخصیت تاریخی صحبت میکنیم، همه چیز متفاوتتر میشود. مثلا وقتی سراغ ساخت «روز سوم» رفتم، درباره شخص صحبت نمیکردم، بلکه در مورد یکسری آدم در یک موقعیت خاص فیلم ساختم و در نهایت مشخص شد فیلم بر اساس قصهای واقعی ساخته شده است، نه اینکه نعل به نعل این قصه اتفاق افتاده باشد. اما وقتی فیلم بیوگرافی میسازیم، مشخص است فیلم در ارتباط با شخصیتی است که امروز بهعنوان شهید از او نام میبریم و فقط همین نکته همه چیز را سخت میکند. معتقدم مهمترین چیزی که یک کارگردان، نویسنده یا تهیهکننده را بیشتر از هر چیزی به فکر فرو میبرد، این است که مدام از خودش میپرسد آیا کاری که انجام میدهم درست است؟ در آن دنیا حرفی برای گفتن دارم و شرمنده نمیشوم؟ سختیهای ساخت یک پروژه در مقابل چیزی که به آن اشاره کردم، چیزی نیست. همه ما بهعنوان کارگردان با سختیهای کارمان آشنا هستیم و بالاخره از پس آن برمیآییم. تردید نکنید بیشترین چیزی که ذهنم را قبل از ساخت «غریب» مشغول کرده بود، فقط همین بود که بتوانم شخصیت را به شکل یک فیلم سینمایی درست به مخاطب معرفی کنم و وقتی همسر، دختر و خانواده شهید بروجردی محبت کردند و منت گذاشتند و تشکر کردند، یعنی اینکه ما به بیراهه نرفتهایم.
خاطرم هست وقتی برای اولین بار فیلم در جشنواره چهلویکم نمایش داده شد، موضوعات زیادی باعث دلخوری شما شده بود؛ اینکه زمان زیادی برای آمادهکردن فیلم نداشتید و موضوعاتی از این دست. اما در همان نشست اشاره شد که بعد از ساخت این فیلم، تازه متوجه شدید چرا 30 سال در مورد شهید بروجردی فیلمی ساخته نشده بود. کنجکاوم بیشتر دراینباره بدانم.
فکر میکنم بیشترین فشار در این بخش را حامد عنقا تحمل کرد. موضوع این است که هرکسی دوست دارد شهیدی را که از نظر او درست است و با حرفهای او مصداق دارد معرفی و آنطور که دوست دارد هزینه کند. بهاصطلاح میخواهد روی کار تولید سوار شود. از این جهت، دست فیلمساز بسته میشود. خوشبختانه حامد عنقا پیگیر بود و روی هدفش ایستادگی کرد و به چیزی که در نظر داشت رسید و بعد من در کنارش ایستادم. یقین داشتم درباره این فیلم فشار روی حامد بیشتر از من است. سر صحنه کمتر از او فشار را تحمل کردم. به نظرم دلیل اینکه در تمام این سالها در مورد این شهید جدی کار نشده و علیرغم اینکه کارگردانهای بسیاری برای ساخت فیلم درباره شهید بروجردی خیز برداشتند، اما تلاششان ممکن نشد، به این دلیل بود که دچار بیمهریهای شدند یا برخی ضعیف عمل کردند.
از چه سمتی دچار بیمهری شدند؟ مقاومتی در ساخت چنین فیلمی وجود داشت یا موضوع دیگری مطرح بود؟
موضوع این است که وقتی سراغ چنین شخصیتی میروید، به شما نمیگویند نمیخواهیم فیلمی ساخته شود. اتفاقا تعداد افرادی که تظاهر میکنند دوست دارند فیلم ساخته شود، زیاد هستند. اما وقتی سراغ کار میرویم، به عناوین مختلف نشان داده میشود که علاقهای نداریم فیلم ساخته شود.
طبیعی است که ساخت فیلمی با چنین ابعادی در بخش خصوصی تعریف نمیشود. تعامل درباره چگونگی ساخت این فیلم در سازمان اوج چطور پیش رفت؟
به نظرم ماحصل کار نشان میدهد همه چیز با همدلی اتفاق افتاد. میتوان متوجه شد که عوامل پیشت دوربین از ته دل صادق بودند. سازمان اوج هم به دنبال خلق اثری ماندگار بود. آنها هم مثل تهیهکننده، پای کار ایستادند.
ابتدای صحبتمان تأکید داشتید وقتی سراغ تصویرکردن چنین پروژهای رفتید، دوست داشتید حق مطلب را طوری ادا کنید که بعد شرمنده نشوید. با تمام مشکلاتی که در طول ساخت فیلم داشتید و بارها به آنها اشاره کردید که میتوانستید فیلم بهتری بسازید، الان از نظر دلی از کار راضی هستید؟
بله بارها اشاره کردم شرایط سختی داشتیم. هرچه دربارهاش حرف بزنم کم است. اگر شرایط ویژهای که در شش ماه دوم سال گذشته تجربه کردیم، در کشور نبود و حال و هوایی که در آن روزها همه را آزرده بود وجود نداشت، قاعدتا نتیجه کار هم متفاوت میشد. در کل از نتیجه راضیام. معتقدم حتما حکمتی بوده که زمان ساخت فیلم ما با اتفاقات ملتهب کشور همزمان شود. بالاخره بسیاری از ما ایدئالگرا هستیم و دوست داریم همه چیز برای ساخت فیلم به بهترین شکل فراهم باشد. در بسیاری از اوقات شاهد بودیم همه امکانات برای ساخت فیلم فراهم بوده و به قول معروف آب در دل کارگردان تکان نخورده، درعینحال اثر دیدنی نبوده و مردم به آن اقبال نشان ندادهاند. شاید حکمتی بود که در دل سختیها این فیلم ساخته شود و درنهایت به دل مردم بنشیند.
به ساخت فیلم در شرایط ملتهب کشور اشاره کردید. گویا در آن زمان امکانات استفاده از تجهیزات نظامی بر سر صحنه را نداشتید.
شاید باورکردنی نباشد؛ اما وقتی در داخل پادگان لویزان تهران کار میکردیم، اجازه شلیک یک تیر هوایی و مشقی را به ما نمیدادند. از این بالاتر؟ از این مشکلات فراوان بود و تصور کنید چه چیزهایی را از سر گذراندیم.
سالهاست که درباره لزوم ساخت فیلمهایی صحبت میشود که الگوی قهرمانانهای به مردم معرفی کند یا قهرمانمحور باشد و فکر میکنم در« غریب» تا حد زیادی به این موضوع نزدیک شدید. ایده اولیه شما چه بود؟
وقتی زندگی شهید بروجردی را مطالعه میکنید، رفتار و نوع زندگیکردنش تأملبرانگیز است. جایی در فیلم هم میبینیم که اشاره میشود که تبحر زیادی در استفاده از اسلحه داشته؛ بااینهمه اشاره میکند که جنگ آخرین راهش است و جایی میبینیم که بهوضوح درمورد این حرف میزند که ترسی از مرگ ندارد. شهید بروجردی سلطان دلها لقب گرفته بود و در آن مقطع از تاریخ کشورمان شهید بروجردی مرهمی بر زخمهای مردم داغدیده و دردکشیده کردستان بود. فیلم در مقطعی روایت میشود که تازه اوایل انقلاب است و هنوز هیچ اتفاقی نیفتاده و در همان زمان میبینیم چطور نیروهای مخالف به کشور هجمه میآورند و سالها منتظر این موقعیت بودند و بلافاصله بعد از آن شاهد حمله عراق به کشورمان بودیم. شهید بروجردی در آن مقطع نقش مهم و مؤثری ایفا کرد و نشان داد وقتی به مردم اعتماد میکنیم، نتیجه درخشانی حاصل میشود. به نظرم این یک الگوی رفتاری درجه یک است. معتقدم «غریب» باید در همین روزگار ساخته میشد که باور کنیم باید به مردم اعتماد کرد و با آنها خوب رفتار کنیم.
اتفاقا خاطرم هست که بعد از نمایش فیلم در جشنواره برخی معتقد بودند برخی اشارههای فیلم با توجه به مسائل سیاسی روز نوشته شده است.
صادقانه میگویم که فیلمنامه قبل از این اتفاقات نوشته شده بود. این نبود که بر حسب شرایط فیلمنامه را تغییر دهیم. فیلمنامه همین بود و ساخته شد.
البته افرادی که زندگی شهید بروجردی را مطالعه کردهاند، معتقدند که بسیاری از حرفهایی که در فیلم مستقیم به آن اشاره شده، مانیفست او بوده و شعاری نیست.
بله، مثل وقتی که ساعتها با زندانیها و بازداشتیها صحبت میکرده و حتی اگر میتوانسته یک نفر را از مسیرش برگرداند، تلاشش را میکرده. قبل از فیلمبرداری با شخصیتی که رحیم نوروزی نقشش را ایفا میکرد، قرار گذاشتیم که سه نفر از اعدامیهایی را که به دست شهید بروجردی از مرگ نجات پیدا کردند، ببینیم. افرادی که امروز خانوادههای بزرگی دارند و با بچهها و نوهها زندگی میکنند. ببینید این حیات چطور ادامه پیدا کرد. من در طول ساخت فیلم چیزهایی شنیدم و دیدم که حیرت کردم. پلان آخر فیلم را به خاطر بیاورید. جایی که شهید اشاره میکند این بچه شما را حفظ میکند. آن بچه کیست؟ او به بچه آدمی که یک روز مخالفش بوده، اشاره میکند و به او احترام میگذارد و اعتماد میکند. این مواردی است که من و حامد عنقا تلاش کردیم به این مفاهیم بپردازیم. باید باور کنیم ما امروز نیاز به اتحاد داریم. کردستان واقعا کردستان ما است. ما به معنای ایران. باید باور کنیم اینها ارزشهای ماست.
فکر میکنم درباره فیلم «غریب» این اشتراک نظر وجود دارد که بابک حمیدیان بهترین انتخاب ممکن برای بازی در نقش شهید بروجردی بود. هم به لحاظ شباهت ظاهری و هم توانایی اجرای این نقش. به نظرم به درک کاملا درستی از شخصیت رسیده و بهدرستی آن را ایفا کرد. اجرای این شخصیت با راهنماییهای شما از اشراف به شخصیت شهید بروجردی به نقطه مطلوب رسید یا تلاش شما و بابک حمیدیان بود؟
بیشتر زحمت این نقش روی دوش بابک بود. من همه چیز را به خودش واگذار کردم. همه میدانیم که او بازیگر قدرتمندی است و به لحاظ تجربه و توانایی میتوان کاملا به او اعتماد کرد. ایدههایی برای اجرای نقش داشت که ممکن بود گاهی مورد تأیید من نباشد؛ اما اکثر ایدههایش چیزی بود که خیلی دقیق به آنها رسیده بود و اجرا میکرد. تنها کاری که شاید من چهار، پنج بار در طول کار انجام دادم، تأکیدم روی این موضوع بود که تو شخصیت علیاصغر وصالی فیلم «چ» نیستی. تو شهید بروجردی را بازی میکنی. وقتی این اشاره را میکردم، نیاز نبود راهنمایی دیگری انجام بدهم. بلافاصله به مسیر برمیگشت.
بعد از «روز سوم» بار دیگر ساخت فیلم جنگی را تجربه کردید. بازخوردی که در این مدت از مردم گرفتید، چطور بود؟
خدا را شکر تا به امروز این را نشنیدم که بگویند: «لطیفی باز روز سومت» به نظرم الان «غریب» و «روز سوم» کنار هم قرار میگیرند. برخی محبت دارند و «غریب» را جلوتر از آن میبینند. همان بازخوردهایی که آن زمان از «روز سوم» میگرفتم، امروز از «غریب» میگیرم. این واکنشها از سوی نزدیکان، دوستان و اقوام نیست. حضورم در سینماها و دیدن فیلم از صنوف مختلف برای من ملاک است. در این مدت منتقدان با انصاف هم این محبت را داشتند و از فیلم تقدیر کردند. این برای من نقطه امیدی است که تا حدود زیادی به هدفم رسیدهام.
آیا محمدحسین لطیفی باز به سراغ ساخت فیلم جنگی خواهد رفت؟
بعید است. این را از زمان ساخت «روز سوم» گفتم که اگر اتفاقی که در این 16 سال منتظرش بودم، عملی شود، من یک سریال 40 قسمتی میسازم. دوستان و مدیران فرهنگی ما باید باور کنند ارزش ساختن این سریال 40 قسمتی کمتر از سریال «موسی» یا «خواجه نصیر» نیست. در تمام سالهای گذشته مدام تأکید کردم 34 روز مقاومت مردم خرمشهر هر قسمت یک روز نیاز و افتخار ما است. جالب است که بسیاری آن را تأیید میکنند؛ اما تا امروز حاضر نبودند پای کار حاضر شوند. باید باور کنیم اگر قرار است این سریال ساخته شود، نیاز به سرمایه داریم. سریال با پول ساخته میشود. خیلی تلاش کنم نصف یک کار تاریخی مثل «موسی» هزینه کنم. دوستان زیر بار چنین هزینهای نمیروند و آن را شوخی میگیرند. احساس میکنند ساخت چهار تا دکور و دوخت چند دست لباس آنچنانی و درشکه و... برای ما افتخار بیشتری دارد. باور ندارند ساختهشدن یک «ارتش سری» چقدر در داخل و خارج مرزهای کشورمان تأثیرگذار است. اگر چنین اتفاقی بیفتد، حاضرم وارد سختترین کار زندگیام شوم.