|

400 نیرو

درست در همان زمانی که احساسات عمومی به‌شدت به دلیل انتساب یک فعل غیراخلاقی (که در نگاه بسیاری از مردم مذهبی و غیرمذهبی، سنتی و مدرن، بسیار منزجرکننده است) به یکی از مسئولان «ارشاد» به‌شدت جریحه‌دار شده و جامعه در حیرت و در انتظار جواب به سر می‌برد، مسئول برگماشتن این فرد اعلام کرده‌اند به‌زودی ٤٠٠ نفر نیروی حزب‌اللهی تازه‌نفس در این وزارت مشغول به کار خواهند شد.

درست در همان زمانی که احساسات عمومی به‌شدت به دلیل انتساب یک فعل غیراخلاقی (که در نگاه بسیاری از مردم مذهبی و غیرمذهبی، سنتی و مدرن، بسیار منزجرکننده است) به یکی از مسئولان «ارشاد» به‌شدت جریحه‌دار شده و جامعه در حیرت و در انتظار جواب به سر می‌برد، مسئول برگماشتن این فرد اعلام کرده‌اند به‌زودی ٤٠٠ نفر نیروی حزب‌اللهی تازه‌نفس در این وزارت مشغول به کار خواهند شد. این در حالی است که در یک کشور ثالث ممکن بود به گمان‌هایی بسیار کمتر از این، عالی‌ترین مسئول تا اثبات یا رد این اتهام استعفا بدهد؛ چون ادعا «ارشاد» بوده است نه تخلیه چاه! بنابراین هر رفتاری نمادین است و الگو! میزان مسئولیت‌ناپذیری، مسئولیت‌گریزی و بی‌اعتنایی به افکار عمومی در این تصمیم باورنکردنی است، اما موضوع این یادداشت نیست. نگارنده به عنوان کسی که سال‌هاست به واسطه پرداختن به آلام مغز مجبور بوده آن را بشناسد و اطلاعاتی اندک اما علمی‌ درباره پایه‌ای‌ترین علل رفتار آدمی داشته باشد، می‌خواهم چند سؤال ساده مطرح کنم؛ به‌خصوص که ده‌ها سال است بخش مهمی از مشغله روزانه‌ام را شنیدن عمیق‌ترین احساسات و عواطف بیماران تشکیل می‌دهد. سنگ صبور بسیاری از مردم فقیر و غنی، بزرگ و کوچک، مسئول و زیردست بوده‌ام و بنا بر وظیفه اجتماعی‌ای که برای آن هم سوگند خورده‌ام، نباید و نمی‌توانم بی‌تفاوت باشم یا به رفتار اجتنابی که بسیاری از مردم پیشه می‌کنند و یکی از ریشه‌های چنین ناهنجاری‌هایی در کشور ماست، اکتفا کنم.

می‌خواهم بپرسم روند انتخاب این ٤٠٠ نفر چگونه بوده و ٤٠٠ حزب‌اللهی که وظیفه اصلی‌شان ارشاد مردم است، خود چه پروسه ارشاد و تنویری را گذرانده‌اند و بر مبنای کدام ملاک و ضابطه تربیت شده‌اند؟ و چگونه مورد نظارت قرار خواهند گرفت و در صورت خطا، خود وزارت ارشاد آیا اعلام خواهد کرد؟

ریشه‌های رفتار در مغز آن‌قدر پیچیده‌اند که به‌سادگی در هر فرد نه می‌توان آنها را شناخت و نه بر آنها تأثیر گذاشت. به‌علاوه توانایی‌های بالای مغز در تطابق با هر شرایط خاص و توانایی تنظیم ظاهر، حتی درست در نقطه مقابل باطن (توانایی بالایی که برای حفظ جان و منافع هر ارگانیسمی ضرورت حیاتی دارد) این سؤال را پیچیده‌تر می‌کند.

واقعیت آن است که بسیاری از رفتارهای ما تحت تأثیر خصوصیات شخصیتی‌ای هستند که بخشی از آن را به ارث می‌بریم، اما شکل نهایی آن با تمام خصوصیات و رگه‌هایش (trait) حاصل تعامل آن خمیرمایه با تجارب آگاه و ناخودآگاه ما در طول سالیان با عوامل محیطی است. به عبارت دیگر، اراده آگاهانه ما را هم این عوامل تعیین می‌کنند. بنابراین نوع ارشادی هم که وجهه همت خود را تنها و تنها اراده «فرد» می‌بیند و آن را مطلق می‌کند، پاداش می‌دهد، مجازات می‌کند و عبرت نشان می‌دهد، نگاهی واپس‌نگر نسبت به موضوع است. او هیچ‌گاه قادر به ادراک کنه وجود افراد نمی‌شود و جز فریب ظاهر راه به جایی ندارد. رفتار افراد نتیجه شرایط است و نه برعکس! بنابراین پروسه انتخاب افراد برای کارهایی بسیار حساس مثل ادعای ارشاد، می‌باید بسیار سخت و دقیق و بر اساس معیارهای علمی بین‌المللی و نه سلایق شخصی و گروهی باشد و مکانیسم‌های نظارتی دقیقی هم باید برای نظارت مداوم بر ایشان وجود داشته باشد. اما مهم‌ترین نکته آن است که موضوع ارشاد هم باید بر اساس معیارهایی مدرن و علمی باشد.

تمایلات جنسی افراد، خواه با موازین قانونی و عرفی در تضاد باشند خواه نباشند، از عمیق‌ترین خصوصیات شخصیتی افراد محسوب می‌شوند. حتی در جوامعی که انکار یا غیرقانونی می‌شوند و در نگاه اخلاق متعارف بسیاری را منزجر می‌کنند نیز این تمایلات به حیات خود ادامه می‌دهند و این مورد اخیر هم این موضوع را به اثبات می‌رساند. خطر افشای چنین رابطه‌ای برای یک مسئول ارشاد در سطح استان کم نبوده است. اگر انگیزه‌های قوی درونی وجود نداشت، قطعا به سراغ آن نمی‌رفت. در تاریخ کم نبوده‌اند مشاهیری که در انزجار از تمایلات جنسی خود دست به خودکشی زده‌اند.

بنابراین هیچ دور از انتظار نیست که انسان حقیر و مفلوکی برای منافع شخصی خود هر ظاهر مطلوبی را اختیار کند و در عین حال تمایلات ذاتی خود را برای زمانی مناسب در صندوق‌خانه ذهن انبار کند. تنها چیزی که در شخصیت خود کم خواهد داشت تا به درجه گیلان‌گیت ارتقا یابد، رگه‌هایی از رذالت است که می‌توان شخصیت ضد‌اجتماع خواند.

باید پرسید آقای وزیر این ٤٠٠ نفر را از کدام غربال عبور داده‌اند؟ کدام مجموعه علمی روان‌شناسی این کار را یاری داده است؟ آیا جریانات غالبی که اخیرا معلوم شد دانش روان‌شناسی را تنها یک ابزار سیاسی می‌بینند، در این کار دخالت داشته‌اند؟ این گردان تازه‌نفس بر اساس چه معیارهایی قرار است مردم را ارشاد کند؛ معیارهایی همراه با عرف جامعه ما یا امیال یکی از اقلیت‌های فکری جامعه؟ در این حالت اخیر بی‌تردید امکان تظاهر بیشتر شده، تظاهر بر همه چیز حاکم شده و خلوت مناسبی برای این‌گونه رفتار پدید  خواهد آمد.

اگر هدف از ارشاد استفاده از امکانات دولتی برای عمومیت‌بخشیدن به سلایق گروهی از مردم است، استخدام ٤٠٠ نیروی جدیدی که حتی معلوم نیست تا چه حد عمیقا دل در گرو آن سلایق دارند و بالقوه ممکن است هریک انبانی از تمایلات نهفته در سر داشته باشند نیز راه به جایی نخواهد برد و بنا بر تجربه، تیشه‌ای دیگر بر ریشه‌های همان سلایق خواهد بود. اما این تیشه فرهنگ و احساسات عمومی را هم بی‌نصیب نخواهد گذاشت.