رونالدو و بنزما، گلهای اصلیشان را خارج از زمین فوتبال زدهاند
- اگر همین چند ماه پیش به شما میگفتند صداوسیمای ایران یک مسابقه فوتبال از لیگ عربستان را بهصورت مستقیم پخش خواهد کرد، چه میگفتید؟ - اگر به شما میگفتند که در تمام نقاط جهان شبکههای تلویزیونی معتبری هستند که این بازی را بهصورت مستقیم پخش خواهند کرد (بهطور خاص در استرالیا، چین، هند، فرانسه، آلمان، ایتالیا، اسپانیا، پرتغال و برزیل) واقعا هنگ نمیکردید؟
- اگر همین چند ماه پیش به شما میگفتند صداوسیمای ایران یک مسابقه فوتبال از لیگ عربستان را بهصورت مستقیم پخش خواهد کرد، چه میگفتید؟
- اگر به شما میگفتند که در تمام نقاط جهان شبکههای تلویزیونی معتبری هستند که این بازی را بهصورت مستقیم پخش خواهند کرد (بهطور خاص در استرالیا، چین، هند، فرانسه، آلمان، ایتالیا، اسپانیا، پرتغال و برزیل) واقعا هنگ نمیکردید؟
- اگر به شما میگفتند در این بازی کریم بنزما، انگولو کانته، فابینیو در یک تیم و یاسین بونو، کولیدو کولیبالی، روبن نوس، مالکوم، سرگئی میلینکوویج ساویچ و الکساندر میترویچ در تیم دیگر حاضر خواهند بود و تازه بدشانسی نمیگذارد نیمار هم به زمین برود، فکر نمیکردید اشتباه شنیدهاید؟
حالا و فقط در مدت چند ماه همه این اتفاقات افتاده است و باید همه آنها را باور کنیم، زندگی مدرن عجایب خودش را دارد و ما گاهی فقط میتوانیم سرگیجه گرفتنمان را با لبگزیدن به حیرت آشکار کنیم.
پایان دوره تخاصم و رودروییهای پیدا و پنهان با یکی از اصلیترین قدرتهای امروز دنیای عرب، اصلا و ابدا بد نیست. حضور ستارهها و فوقستارههایی که لیگ عربستان را به مورد توجهترین لیگ آسیا در جهان بدل کنند هم نیک که بنگری برای فوتبال ایران بد نیست؛ چراکه شاید سطح بالای رقابت، مدیران ناکارآمد پرمدعای باشگاهی و فدراسیونی را یک بار برای همیشه از صندلیهای همیشگیشان پایین بکشد و باعث شود اتفاقی در همه سطوح مدیریتی و نظارتی فوتبال ایران اتفاق بیفتد.
اما آنچه بد است، این است که عین خیالمان نباشد که در رقابت منطقهای ممکن است بد ببازیم.
ایران، بهواسطه قرارداشتن در نقطه کلیدی شاهراههای شرق به غرب و شمال به جنوب، به دلیل تنگه هرمز و خلیج فارس و دریای خزر، به دلیل جایگاه تاریخیاش، بهواسطه تمدنش، بهواسطه منابع طبیعی و نوع خاص فرهنگ مردمانش، بهواسطه جایگاه رفیع مهاجرانش در کشورهای مقصد و به هزارو یک دلیل دیگر، همیشه قلب تپنده خاورمیانه و مغز اندیشمندی این ناحیه بوده؛ اما آیا این جایگاه ابدی - ازلی خواهد بود؟ در جهان پر از رقابت و سیاست، تکیه بر گذشته به درد حال و آینده خواهد خورد؟
همین چند دهه پیش بود که واژههایی نامناسب برای تمسخر مردم کشورهایی که در رقابت توسعهای از ایران عقب مانده بودند، استفاده میشد. تا همین چند ماه پیش هم «گاو شیرده» کلیدواژه رسانههایی بود که کشورهای جنوبی را بادکنکهایی پرزرق و برق میدانستند که تنها جیب غربیها را پر پول میکنند و از خویش هیچ ندارند. شاید حالا هم همینطور باشد و تمام امپراتوری اقتصادی همسایههای جنوبی به باد که نه؛ اما به توفانی فروبریزد؛ اما حواسمان هست که (اینجا بگذارید تنها به مثل آنها را به همان واژگان بیادبانه برخی اهل رسانه بنامیم) گاوهای شیرده دیروز، حالا در فکر تأسیس گاوداری و کارخانه لبنیات و حتی فروشگاههای زنجیرهای و شرکتهای حملونقل برای فروش محصولات خود در سرتاسر جهان هستند؟ حواسمان هست که آنها دارند برای موفقیت در اقتصاد در جهانی که اصلا نیازی به شیر هم نداشته باشد، برنامهریزی میکنند؟
در حوزه سیاسی آنها چرخش به شرق مشهود است؛ اما غرب هم از معادله حذف نشده و با اصلیترین رقبای منطقهای هم شرایط پرتنش به شرایط تنشزدایی تغییر کرده است. این سیاست همه را با هم داشتن قطعا تضعیفکننده نیست.
اصلاحات اجتماعی – حتی در ظاهر – در حال انجام است (و سرعتش گاه ترسناک است)؛ اما اصلاحات اقتصادی اصلا و ابدا ظاهری نیست. بزرگترین صادرکننده نفت جهان همین حالا سالانه حدود 70 میلیارد دلار درآمد غیرنفتی دارد و سرمایهگذاریهای کلان روی پروژههای مختلف، نهفقط در بخش نفت و گاز و پتروشیمی بلکه در همه صنایع زیرساختی حتی انرژیهای تجدیدپذیر آب و باد و خورشیدی و توریسم و حملونقل و اصلا هر حوزهای که فکرش را بکنید، انجام شده و بهطور توأمان با طرفهای چینی، روسی، آمریکایی و اروپایی، انجام شده است که نتایجش بالاترین رشد اقتصادی در میان 20 کشور صنعتی بوده است.
یادمان باشد نقشه راه همسایهها مشارکت (یا حتی دراختیارگرفتن کامل) بنادر (و شهرها و مناطق استراتژیکی) از شرق آسیا و آسیای میانه تا شمال و جنوب آفریقا، برای شکلدادن کریدورهای اختصاصی دریایی و ریلی از شرق دور تا آفریقا است.
برنامههای کلان شکلدادن ابرشهرهای مدرن آینده (فقط این را داشته باشید که عربستان میزبانی المپیک زمستانی 2029 یا 2033 را در یکی از همین شهرها میخواهد!) و رساندن طول عمر مردم کشور از 74 فعلی به 80 در مدت تنها یک دهه و شکلدادن بزرگترین صندوق ذخیره ارزی جهان و تاریخ (یا ذخیره دوهزارو 500 میلیارد دلاری) تنها برخی اهدافی هستند که همین حالا کلید خوردهاند و دهها طرح دیگر اقتصادی – فرهنگی – اجتماعی دیگر هم در راه هستند.
شاید فکر کنید آوردن اینهمه ستاره فوتبال به یک لیگ درجه دو یا سه، صرفا هوسبازی مردانی است که حوصله شمردن پولهایشان را ندارند؛ اما اشتباه نکنید، این ولخرجیها بخش مهمی از پروژه «جهان باید ما را به چشم دیگری ببیند» است؛ پروژهای بلندپروازانه که با راهاندازی مدرنترین خطوط هوایی جهان کلید خورد، با خرید یا سهیمشدن در برخی از ابررسانههای جهان امروز ادامه یافت و با شکلدادن انواع و اقسام توریسم درحال تعالی است و به یک بمب خبری برای ارتقای سطح جلب توجه نیاز داشت که فوتبال و ستارگانش و رسانههای متمرکز بر آنها، آن را به بهترین شکل ممکن در اختیارشان قرار داد.
خیلی مهم نیست پرسپولیس، سپاهان و نساجی چند به چند از لشکر ستارگان ریز و درشت ببازند (یا حتی آنها را ببرند). یک مسابقه فوتبال فقط یک مسابقه فوتبال است و نتیجه آن فقط در حد یک مسابقه مهم است؛ اما مهم این است که فوتبال ما عملا هیچ نقش مهمی در برنامههای توسعهای آیندهنگرانه کشور ندارد (تازه اگر آسیبرسان نباشد)؛ اما برای آنها قطعهای از یک پازل بزرگ است.
یادمان باشد که وظیفه یک روزنامهنگار متعهد به کشورش، هشداردادن درباره خطرهای حی و حاضر به مسئولان کشور است.
یادمان باشد که درباره یک کشور منطقه، حتی کشوری دوست و همپیمان هم، عقبماندن در کورس رقابت یک فاجعه است.