رؤیای رو به پایان روسیه در شرق
آیا جنگ در اوکراین و غزه بر جاهطلبیهای روسیه در خاورمیانه غلبه خواهد کرد؟ رویارویی بین حماس و اسرائیل با منحرفکردن توجه جامعه بینالملل از اقدام روسیه در اوکراین، نقطه عطف بزرگی در طرح قدرت روسیه در سایر حوزههای عملیاتی است.
اردوان امیراصلانی: آیا جنگ در اوکراین و غزه بر جاهطلبیهای روسیه در خاورمیانه غلبه خواهد کرد؟ رویارویی بین حماس و اسرائیل با منحرفکردن توجه جامعه بینالملل از اقدام روسیه در اوکراین، نقطه عطف بزرگی در طرح قدرت روسیه در سایر حوزههای عملیاتی است.
خاورمیانه از دیرباز برای روسیه اولویت استراتژیک بوده است. ولادیمیر پوتین با هدف بازگرداندن قدرت کشورش و کاهش قدرت جهان غرب، بهدنبال تحمیل سریع روسیه در این منطقه بهعنوان یک قدرت دیپلماتیک و نظامی در حال رقابت با ایالات متحده است. ایجاد فضای باز به سمت دریای مدیترانه نیز برای روسیه، یکی از اهداف اصلی این استراتژی است. علاوه بر این، مسکو بهطور کامل وارد قلمرو ناشناختهای در منطقه نمیشود. اتحاد جماهیر شوروی بین دهههای 1950 و 1970 روابط ایدئولوژیک نزدیک و مؤثری با رژیمهای مستبدِ دارای گرایش به سوسیالیسم، از قبیل مصر، سوریه، یمن جنوبی و عراق ایجاد کرد. به همین ترتیب، روسیه در سال 1974 نیز رسما با سازمان آزادیبخش فلسطین روابط دیپلماتیک برقرار کرد. ولادیمیر پوتین با دلتنگی و علاقه نسبت به دوران شوروی سابق، برای احیای دوباره روابط قدیمی مجبور به تلاش زیادی نبوده است.
هر جا که ایالات متحده سبب برانگیختن بیاعتمادی شد یا از سیاستهای محلی انتقاد کرد، روسیه خود را بهعنوان یک جایگزین مفید معرفی کرده است. برای مثال، روسیه با کمک نظامی ایران، رژیم بشار اسد در سوریه را نجات داد. در ترکیه مداخلات واقعی یا خیالی واشنگتن و حمایت مداوم از کردها همواره مورد انتقاد روسیه قرار گرفته است. همراهی با عبدالفتاح السیسی در مصر و برکناری محمد مرسی، تنها رئیسجمهور منتخب دموکراتیک مصر در تاریخ چند صد ساله این کشور، از سوی دولت اوباما بهعنوان یک شکست تلقی شد. با وجود بازتاب بینالمللی ظلمی که محمد بن سلمان در ماجرای خاشقچی مرتکب شد، روسیه با عربستان سعودی نیز روابط حسنه برقرار کرد. اخیرا نیز در لیبی، با حمایت از مارشال حفتر و با درنظرگرفتن یک مشارکت دفاعی برای مشروعیتبخشیدن به حضور گروه واگنر در این کشور، روسیه نقش خود را پررنگتر کرده است، در حالی که ترکیه از این رویکرد بیشتر نفع میبرد.
با وجود سیاست قاطعانه طرفداری از اعراب، حتی اسرائیل نیز از عملیات اغواگرانه روسیه در امان نمانده است. در واقع، جامعه اسرائیلی-روسی با جمعیتی در حدود یک میلیون نفر، یک اقلیت تأثیرگذار در داخل کشور عبری است که به نوعی، باور ظهور قدرت روسیه در منطقه را تسهیل کرد.
حفظ روابط با ایران و همچنین با عربستان سعودی و اسرائیل در راستای منافع خود، که رقابت مثلثی آنها کل توازن استراتژیک و ثبات خاورمیانه را بیش از 40 سال تحت تأثیر قرار داده است، از جمله هنرهای پوتین برای آشتیدادن آشتیناپذیرها بوده است. مسکو در اواسط دهه 2010 دوران شکوه «شرق» را تجربه کرد و اکنون بهنظر میرسد که این دوران به سر آمده است.
در واقع جنگ در اوکراین اولین لحظه گسست است. روسیه با از دست دادن اعتبار قابل توجه از طریق تهاجم به اوکراین که برخلاف قوانین بینالملل و مشمولیت تحریمهای غرب انجام شد، هم باید از متحدان خود در جهان عرب - اسلام برای بقای اقتصاد خود کمک میگرفت و هم تحقیر تعلیق کمکهای نظامی آنان را میپذیرفت، چنانکه طبق گزارشها، مصر از تحویل 40هزار موشک به روسیه سر باز زده است. مشارکت نظامی مسکو با ایران از اهمیت بیشتری برخوردار است؛ حتی اگر روابط دو کشور بر اساس سوابق تاریخی، دوپهلو باقی بماند. امتناع روسیه از رعایت تعهدات خود برای تحویل هواپیماهای جنگنده اس-35 آخرین نمونه این ابهام است.
جنگ غزه تأییدی بر این روند بود و هرگونه امکان نفوذ پایدار روسیه در خاورمیانه را برای همیشه از میان برد. این ادعا ممکن است غیرمنطقی به نظر برسد؛ اما در واقع چه چیزی برای ولادیمیر پوتین بهتر از این است که ببیند آمریکاییها و اروپاییها بدون قید و شرط، جبهه اوکراین را برای حمایت از اسرائیل رها میکنند؟ در نهایت، تسلیحات در نظر گرفته شده برای اوکراین برای پاسخ به حملات هفتم اکتبر به دولت یهود منتقل شده است.
با این حال به نظر میرسد روسیه در بازی دیپلماتیک مرتبط با تحولات درگیری غایب است. قطعنامه پیشنهادی روسیه که خواستار آتشبس در غزه شده بود توسط ایالات متحده، اروپاییها و ژاپن رد شد و این موضوع دستاویزی برای داستانسراییهای روسیه در محکومکردن همسویی اسرائیل با غرب و معرفی مسکو بهعنوان تنها قدرت بزرگ قادر به دفاع از کشورهای جنوبی شد؛ اما غرب پذیرفته است که رویکرد روسیه تنها باعث ایجاد «هیجانات کاذب زیاد درمورد هیچ و پوچ» میشود. تناقضات زیادی با نقش تعیینکننده روسیه بین سالهای 2013 و 2015 در درگیریهای سوریه مشاهده میشود. مسکو در آن زمان موفق به تغییر نتیجه درگیری در سوریه شد؛ اما احتمالا امروز بههیچوجه در نتیجه درگیری غزه تأثیرگذار نخواهد بود.
در واقع، روابط روسیه با اسرائیل که بهطور قابل توجهی بهدلیل جنگ اوکراین تیره شده بود، از زمان نزدیکی روسیه به حماس و خودداری از محکومکردن حملات آن، هرگز به این بدی نبوده است. در این صفحه شطرنج که بهدلیل هرجومرج محیطی پیچیدهتر از همیشه شده است، تنش بین ایران و اسرائیل نیز احتمالا گزینههای استراتژیک را تسهیل نخواهد کرد.
روسیه که از تلاشهای جنگی در اوکراین خسته شده، تقریبا دو سال است که حضور نظامی خود در خاورمیانه از جمله در پایگاه اصلی خود واقع در بندر طرطوس در سوریه را با خروج نیروهای واگنر از منطقه کاهش داده است. این جنگ برای روسیه به باتلاقی در اروپای شرقی تبدیل شده است که تمام ظرفیت روسیه برای نفوذ در سرزمینهای دیگر را تخلیه میکند و هرگونه درگیری نظامی بزرگ در خاورمیانه را کاملا غیرممکن میسازد. روسیه از فوریه 2022 به سادگی تمام اعتباری را که در مدت 10 سال مداخلهگرایی در منطقه به دست آورده بود، از دست داد. از سوی دیگر، چین این موقعیت را با مذاکره یکجانبه و بدون شک با موافقت آمریکا، برای آشتی ایران و عربستان سعودی بهخوبی درک کرده است. هیچگاه نامی از روسها در این خصوص مطرح نبوده و به احتمال زیاد این فراموشی تکرار میشود.