|

گفت‌وگوی «شرق» با محمدرضا نیک‌نژاد درباره اظهارنظرهای جنجالی وزیر آموزش‌وپرورش:

تازه‌کار و پرحاشیه

هشت ماهی می‌شود که رضامراد‌ صحرایی بر صندلی وزارت آموزش و پرورش تکیه زده است؛ وزیری که از همان روز اول وزارتش تا به امروز یکی از پرحاشیه‌ترین مردهای کابینه شناخته می‌شود. اظهارنظرهای عجیب‌وغریب و حرف‌هایی اغلب غیرکارشناسی موجب شده که او از مورد توجه‌ترین وزرای دولت سیزدهم باشد.

تازه‌کار و پرحاشیه
هدی هاشمی روزنامه‌نگار

هدی هاشمی: هشت ماهی می‌شود که رضامراد‌ صحرایی بر صندلی وزارت آموزش و پرورش تکیه زده است؛ وزیری که از همان روز اول وزارتش تا به امروز یکی از پرحاشیه‌ترین مردهای کابینه شناخته می‌شود. اظهارنظرهای عجیب‌وغریب و حرف‌هایی اغلب غیرکارشناسی موجب شده که او از مورد توجه‌ترین وزرای دولت سیزدهم باشد. در این چند ماه، اظهارنظرها و گفته‌های تخصصی و غیرتخصصی‌اش با واکنش‌های مردم در شبکه‌های اجتماعی مواجه شده است. صحرایی از همان ابتدای حضورش در هیئت دولت در پاسخ به پرسشی درباره پیش‌بینی دربی اعلام کرد: «من درباره‌اش هنوز تصمیمی نگرفته‌ام!» البته این تنها اظهارنظر پرحرف‌و‌حدیث وزیر آموزش و پرورش نبود. نظراتش در حوزه تخصصی کاری‌اش هم بسیار عجیب‌و‌غریب است. او در یک برنامه تلویزیونی درباره مدارس غیردولتی که پول بسیار زیادی از خانواده‌ها می‌گیرند، اظهار کرد: «من بررسی کرده‌ام خدمتی که بعضی از این مدرسه‌ها کرده‌اند، دانشگاه‌های ما نکرده‌اند، اگر بخواهید ماشین مدل بالا هم بخرید، باید پول بیشتری بدهید». این حرف‌ها از نگاه مردم نگران‌کننده و غیرقابل قبول بود؛ چرا‌که این نظر از سمت کسی می‌آید که دست‌کم باید درباره برقراری عدالت آموزشی حساس باشد. با‌این‌همه چرا وزیر آموزش و پرورش حرف‌های عجیب‌و‌غریبی می‌زند؟ دقیقا معنا و مفهوم این حاشیه‌ها چیست؟ موضوعی که محمدرضا نیک‌نژاد، کارشناس تعلیم و تربیت، به آن این‌چنین پاسخ می‌دهد: «آقای رضامراد صحرایی بسیار کم‌اطلاع است؛ یعنی پیش از اینکه متوجه پرسش اصلی باشد که از او پرسیده می‌شود، متوجه این است که به شکلی کم نیاورد. این خودش یک فضای استرس‌زا برایش ایجاد می‌کند. ایشان در‌عین‌حال می‌خواهد بگوید حاضرجواب هستم و همه‌جا به‌سرعت پاسخ‌گوی پرسشی می‌شود که از او پرسیده می‌شود. متأسفانه او و معاونانش، توجهی به عدالت آموزشی ندارند و اولویت و مسئله‌شان عدالت آموزشی نیست».

 در این مدت کوتاه صحبت‌های وزیر آموزش و پرورش بسیار جریان‌ساز شده، جالب اینجاست که نظریاتش درباره مسائل آموزش و پرورش باعث این جریان‌سازی می‌شود. اولین موضوعی که برای من بسیار مهم است، اظهارنظرش درباره مدارس دولتی و غیردولتی است. او در مصاحبه‌ای که با صداوسیما داشت، اعلام کرد شما برای ماشین مدل بالا هم باید پول بیشتری بدهید؛ بنابراین هزینه‌های بالای مدارس غیرانتفاعی عادی است. از نگاه من این نظر، عدالت آموزشی را زیر سؤال می‌برد. آیا دیگر نباید توقع داشته باشیم که وزیر آموزش و پرورش عدالت آموزشی را اجرائی کند؟

به نظرم گروهی که هم‌اکنون در تیم وزارت هستند، از خود وزیر آموزش و پرورش تا زیردستانش، توجهی به عدالت آموزشی ندارند و اولویت و مسئله‌شان عدالت آموزشی نیست؛ بنابراین در حالت کلی به این موضوع بسیار بی‌توجه‌اند؛ چون وقتی با معاونان‌شان صحبت می‌کنیم یا خبرها را که پیگیری می‌کنیم، می‌بینیم مثلا از کوپنی‌سازی مدارس نام می‌برند. در تعریف جهانی، کوپنی‌سازی یک گرایش خیلی مهم در خصوصی‌سازی است؛ یعنی اگر مسئولان آموزش و پرورش از عدالت آموزشی هم حرف بزنند، صحبت‌‌‌‌های‌شان کاملا یک امر روتین و سطحی است. بر‌خلاف شعارهایی که درباره دولت مظلومان داده می‌شود که آمده‌اند به وضع مستضعفان سروسامانی دهند، این دولت دست‌کم در زمینه آموزشی تصمیم دارد که به سمت خصوصی‌سازی برود. این در حالی است که در آمارهای رسمی حدود یک‌میلیون‌و 200 هزار نفر بازمانده از آموزش داریم و در آمارهای غیررسمی حدود سه میلیون نفر از تحصیل بازمانده‌اند که این آمارها نشان می‌دهد تمرکز وزیر و تیم وزارت باید روی موضوع عدالت آموزشی باشد؛ اما زیر پوست جریان جاری در وزارت آموزش و پرورش عده‌ای در حال خصوصی‌سازی هستند.

آیا گزارش مستندی درباره اجرای خصوصی‌سازی در آموزش و پرورش وجود دارد؟

یک نمونه‌اش مولدسازی است. مولدسازی به‌شدت در آموزش و پرورش پیش می‌رود. هم‌اکنون خبرهایی در تهران و شهرستان‌ها وجود دارد که مدارس دولتی را به بخش خصوصی واگذار می‌کنند. این مدارس سرمایه‌های فرهنگی جامعه است که این سرمایه بی‌سروصدا و در یک سکوت کامل در حال واگذاری است. در سوی دیگر برای برون‌سپاری و تقویت مدارس پولی حمایت‌های جدی می‌شود که اسمش را غیردولتی گذاشته‌اند. 80 درصد از مدارس دولتی دریافت‌های‌شان از خانواده‌ها صفر نیست و مبالغی را از خانواده دریافت می‌کنند. این مدارس در‌حال‌حاضر ضعیف نگه داشته می‌شوند تا خانواده‌ها به سمت مدارس غیردولتی و پولی بروند. این موضوع به‌شدت با اصل 30 قانون اساسی در تناقض است. همچنین با اصل عدالت آموزشی که از شعارهای اولیه انقلاب بوده، بسیار فاصله دارد. البته این روند فقط در این دولت ایجاد نشده؛ اما ما فکر می‌کردیم در دولت رئیسی و با وزیری که انتخاب می‌کند، این جریان متوقف شود؛ ولی متأسفانه روند خصوصی‌سازی شدت پیدا کرده است. در‌عین‌حال در بازی‌های رسانه‌ای که وزیر انجام می‌دهد، هر روز یک خبر جنجال‌ساز از او می‌شنویم؛ اما کسی درباره زیرپا‌گذاشتن عدالت آموزشی بحثی را مطرح نمی‌کند.

این موضوعی که شما می‌گویید، ضربه بسیاری به دانش‌آموزان مناطق محروم می‌زند و این یعنی ما سال‌ها بعد شاهد افزایش دانش‌آموزان بازمانده از تحصیل هستیم.

چیزی که امروز می‌بینیم، وضعیت اقتصادی است که هر روز بغرنج‌‌تر می‌شود. همه می‌دانیم بخش مهمی از عامل بازماندگی از تحصیل دانش‌آموزان، وضعیت اقتصادی خانواده‌هاست. خانواده‌هایی که وضعیت خوبی ندارند، پسر را به‌عنوان یک نان‌آور و دختر را به‌عنوان یک نان‌خور اضافه می‌بینند. فشار اقتصادی بر خانواده‌ها باعث می‌شود پسرها را از مدرسه بیرون بکشند و آنها وارد بازار کار می‌شوند. دخترها هم کودک‌همسر می‌شوند. این اتفاق در جامعه رخ می‌دهد. توجه به عدالت آموزشی از وظایف اصلی دولت‌هاست؛ یعنی وظیفه ذاتی دولت توجه به آموزش کودکان است. در اصل 30 قانون اساسی هم این موضوع تأکید شده است. در قانون آمده که فضا برای آموزش رایگان و کیفی برای همه آحاد ملت باید فراهم باشد؛ اما می‌بینیم دست‌کم این دو عامل دست به دست هم داده‌اند و بازماندگی از آموزش به‌شدت گسترش پیدا کرده است.

 یکی از اظهارنظرهایی که وزیر آموزش و پرورش انجام دادند، درباره دربی بود که گفتند داریم برای دربی برنامه‌ریزی می‌کنیم. خیلی‌ها واکنش‌های تمسخرآمیزی داشتند؛ اما برای من این موضوع بسیار تأسف‌برانگیز بود، برای اینکه وزیر آموزش و پرورش سلایق و علایق کودکان و نوجوانان ما را نمی‌داند. این موضوع بسیار مهم است. شما سال‌ها کارشناس این حوزه بودید و در جریان فعالیت‌های وزرای مختلف بودید. آیا وزیر فعلی از سلایق دانش‌آموزان آگاهی دارد؟

آقای رضامراد صحرایی بسیار کم‌اطلاع است؛ یعنی پیش از اینکه متوجه پرسش اصلی باشد که از او پرسیده می‌شود، متوجه این است که به شکلی کم نیاورد. این خودش یک فضای استرس‌زا برای این فرد ایجاد می‌کند. نمی‌دانم واژه «دربی» را شنیده یا نشنیده؛ ولی کسی که اعتماد به نفس و تسلط کامل دارد، می‌تواند به‌راحتی بپرسد متوجه سؤال‌تان نشدم؛ اما ایشان در‌عین‌حال می‌خواهد بگوید حاضرجواب هستم و همه جا به‌سرعت پاسخ‌گوی پرسشی است که از او پرسیده می‌شود. آن مصاحبه یک گاف بزرگ برایش بود. بعد از آن هم بدتر کرد؛ یعنی وقتی دید بازخورد خیلی گسترده‌ای در سطح جامعه داشته، یک فرار رو به جلوی عجیبی کرد و گفت من معلم هستم و ممکن است در جاهایی چیزهایی از دهانم دربیاید. این به معنای بی‌سوادی نیست و برای معلمی که سی‌و‌چند سال سابقه کار دارد، ممکن است چنین اشتباهی هم انجام شود. این فرد 45 سالش است و اگر فرض کنیم 33 سال معلم بوده، عددی در حد 14 یا 15‌سالگی می‌شود؛ یعنی 14 یا 15‌سالگی معلم شده است. در 20 کشور جهان هم تدریس کرده و یک فرد آکادمیک هم هست. البته 60 کتاب هم نوشته است. وقتی این اعداد و ارقام را کنار هم می‌گذاریم، به این نتیجه می‌رسیم او آدمی است که بیشتر می‌خواهد در رسانه باشد. اینکه هدفش چیست؟ نمی‌دانم؛ اما به‌عنوان معلم و پدری که روی آموزش بچه‌‌هایش حساس است و البته کارشناسی که سال‌ها در این زمینه کار کرده‌ام، در این روزها وقتی وزیر آموزش و پرورش صحبت می‌کند، از خودم می‌پرسم چرا این حرف را زده است؟! واقعا برخی از رفتارهایش چرایی ندارد.

چندی پیش در اظهارنظری عجیب گفته بود که در فضای مجازی شاهد یک ولنگاری هستیم و تاکنون پروتکلی برای حضور معلمان در فضای مجازی تدوین نشده است. معلمان به خاطر ناکارآمدی شبکه شاد مجبور هستند از اپلیکیشن‌های دیگر استفاده کنند و شما هم استفاده می‌کردید. آیا می‌توان از شبکه شاد به‌درستی استفاده کرد یا موضوع وزیر مسئله دیگری بوده است؟

از روزی که آقای صحرایی وزیر شده است، یکی از دغدغه‌های او اجرائی‌کردن دغدغه‌های سیاسی در وزارتخانه است. اگر بحث آموزش را در نظر بگیریم، نقدهای زیادی به شبکه شاد وارد است. در همین آلودگی‌های هوا که به سمت تعطیلی مدارس و مجازی‌شدن آموزش رفتیم، گزارش‌های بسیار متفاوتی از سراسر کشور می‌آمد که شاد پاسخ‌گو نیست. شبکه شاد هنگ می‌کند؛ یعنی در روزی که تعطیلات گسترده‌ای داشتیم، شبکه شاد هنگ کرد. سال‌هایی که درگیر کرونا بودیم، خیلی‌ها ادعا می‌کردند شاد یک اپلیکیشن قوی است و کار می‌کند، بسیاری از مدارس به‌ویژه در شهرها و کلان‌شهرها از اپلیکیشن‌های دیگر مثل اسکایپ و ادوبی کانکت استفاده می‌کردند. بحث وزیر در اینجا بحث سیاسی است؛ یعنی تیمی که بالا‌دست ایشان هستند، از درگیری معلمان و دانش‌آموزان با فضای مجازی ناراحت‌اند. معلمان و دانش‌آموزان درگیر اطلاعات بدون واسطه‌ای هستند که به دست‌شان می‌رسد و خود این به گمان‌شان ممکن است ریشه‌ بحران‌های سیاسی- اجتماعی باشد. این بحثی که وزیر داشته، خارج از موقعیتش است. فضای مجازی، یک فضای جهانی است و در همه جای جهان گسترش پیدا کرده است. اگر بخواهند معلمان و دانش‌آموزان را منع کنند، آنها را از یک منبع مهم دانش، دانایی، توانایی و مهارت منع می‌کنند. در شأن یک وزیر آموزش و پرورش نیست وقتی خودش قرار است آموزش و پرورش را در جامعه ایران جاری و ساری کند، بخواهد منبع مهمی از آموزش و پرورش را ببندد و آن را قلع‌و‌قمع کند. البته یک فشار روی بخشی از معلمان هست که بِلاگر هستند یا در فضای مجازی فعال‌اند؛ به‌ویژه برای معلمانی که صنفی و سیاسی هستند، در این فضا برخوردهایی انجام می‌شود؛ اما به نظر می‌رسد آب در هاون کوبیدن باشد و نتیجه به جای خوبی نمی‌رسد.

 یک بحثی که وجود دارد، این است که مسئولان آموزشی می‌گویند که باید این فضا برای دانش‌آموزان کنترل شود تا آنها درگیر آسیبی نشوند. تجربه جهانی چه می‌گوید؟

این یک گرفتاری جهانی است؛ یعنی تقریبا همه جای جهان از لیبرال‌ترین و مدرن‌ترین کشورها مثل کشورهای اسکاندیناوی و کانادا تا کشورهای جنوب شرق آسیا همه متمرکز بر قسمتی از فضای مجازی هستند که ممکن است به آموزش و مسائل اجتماعی بچه‌ها آسیب بزند. آنها در تلاش‌اند که برای این موضوع برنامه‌ریزی کنند. همه جهان در یک وضعیت آزمون و خطا در این زمینه قرار دارند؛ ولی هیچ‌کدام به فکر بستن این فضا نیستند. برخی‌ افراد دنبال این هستند که این فضا را ببندند؛ اگرچه شدنی نیست. در بخش آموزش بسیاری از کشورها تلاش می‌کنند تا از ابزاری که دست‌شان آمده، در راستای آموزش استفاده کنند.

مسئولان آموزش‌وپرورش چندی پیش اعلام کردند ادغام رشته‌های نظری در دستور کار قرار گرفته و قوی‌ترین سناریوی موجود ادغام رشته ریاضی و تجربی است. همین اظهارنظر با واکنش بسیاری از دانش‌آموزان روبه‌رو شد؛ دانش‌آموزانی که علاقه‌مند به رشته تجربی یا ریاضی هستند نگران شدند که چه اتفاقی قرار است برای ادامه تحصیلشان بیفتد، آیا مطرح‌کردن این بحث کارشناسی است. آیا مشکل فعلی وزارت آموزش‌وپرورش ادغام رشته‌های تحصیلی است؟

نمونه‌های یکدست‌بودن رشته‌ها را در کشورهای پیشرفته به لحاظ آموزشی داریم. یعنی مثلا یک رشته علوم دارند که رشته‌های نظری‌شان را پوشش می‌دهد و در این چارچوب درس‌ها انتخابی است؛ یعنی مثلا کسی که می‌خواهد رشته پزشکی بخواند زیست‌شناسی را می‌خواند و علوم اجتماعی‌اش را نمی‌خواند، یا اگر کسی می‌خواهد حقوق بخواند، درس‌های مربوط به حقوق را انتخاب می‌کند؟ یعنی در یک فضای انتخاب درس یا انتخاب واحد قرار گرفته‌اند. ما این تجربه را از سر گذراندیم و 20 یا 25 سال پیش سالی‌واحدی و ترمی‌واحدی را کنار گذاشتیم؛ چراکه اصطلاحا پنجره باز ایجاد می‌شد، که این پنجره باز یک فضای خالی برای مدرسه و دانش‌آموز ایجاد می‌کرد که قابل کنترل نبود. گاهی مدرسه ساعت هشت شروع می‌شد و بعضی از دانش‌آموزان که کلاس نداشتند، ساعت 10 می‌آمدند، یعنی چیزی که الان در دانشگاه وجود دارد. در مدرسه دانش‌آموزان به لحاظ سنی، حساسیت‌های خانوادگی و به لحاظ آسیب‌های اجتماعی که در جامعه وجود دارد، باید مراقبت شوند. در آن زمان این مشکل وجود داشت، پس این بخش پرابهام است و باید روشن شود که می‌خواهد در آنجا چه اتفاقی بیفتد. این صحبت‌ها در حالت کلی مثل یک جعبه دربسته است که فقط صحنه‌هایی از آن را می‌بینیم که شفاف نیست؛ چون هنوز به ما اطلاعاتی نداده‌اند. می‌گویند کار کارشناسی‌اش تمام شده اما این کار کارشناسی چه چیزی را هدف گرفته؟ چه ضرورتی داشته که این را برمی‌دارند؟ ساختار قبلی چه مشکلاتی داشته که الان این جایگزینش می‌شود؟ برای دانش‌آموزانی که می‌خواهند از متوسطه اول به دانشگاه بروند، در این سه‌ساله چه باید بکنند؟ مطرح‌کردن این بحث، برای ذی‌نفعان آموزش، یعنی معلم، دانش‌آموز و خانواده تنش ذهنی ایجاد کرده است. مسئولان ستادی آموزش‌وپرورش باید این بحث را در قالب یک دفترچه یا کتابچه منتشر می‌کردند تا معلم، والدین و کارشناسان بخوانند و ببینند چه مشکلاتی دارد و چه‌بسا از این بحث حمایت می‌کردند. الان این بحث فقط تنش ذهنی ایجاد کرده است.

مسئله این است اگر در حوزه اقتصاد کار خطایی انجام شود، نهایتش این است که پول از بین می‌رود و در این سال‌ها هم دیدیم که چقدر پول هدر شد، اما در این حوزه ما با نیروی انسانی روبه‌رو هستم؛ با کودکان و نوجوانانی که قرار است آینده این مملکت را بسازند. اینجا هر خطایی که انجام شود باعث تباهی سرمایه‌های انسانی می‌شود، نمی‌دانم وزیر آموزش‌وپرورش به این موضوع اشراف دارد؟

امروز افزایش قیمت نفت یا هر بحران دیگری باعث می‌شود دلار در ایران با همان ساعت بالا برود و شرایط اقتصادی را تغییر می‌دهد. همین اقتصاد هم موجب می‌شود خانواده‌ها و کودکان و نوجوانان خانواده درگیر کار شوند. آموزش‌وپرورش یک سرمایه دراز‌مدت است و بازی‌کردن با آن بازی‌کردن با دم شیر است؛ یعنی نمی‌دانیم هم‌اکنون چه اتفاقی در آموزش‌وپرورش می‌افتد، با ندانم‌‌کاری‌هایی که امروز و سال‌های گذشته اتفاق افتاده است، عواقب سنگینی برای جامعه و کشور دارد. وظیفه آموزش رسمی این است که در کنار آموزش غیررسمی یک تعدیل ایجاد کند. مثلا میهن‌پرستی، انسان‌دوستی، دلسوزی، شجاعت و فاکتورهای این‌چنینی را که به آنها جان‌مایه‌های آموزشی و پرورشی یا شهروندی می‌گویند، به دانش‌آموز یاد دهد. وقتی این صحبت‌ها می‌شود، بخشی از جامعه دانش‌آموزی و خانواده‌هایشان وارد یک استرس دست‌کم کوتاه‌مدت می‌شوند‌ که پیامدهایش امروز و فردا مشخص نمی‌شود. دانش‌آموزان سرمایه‌های اجتماعی هستند و سال‌ها بعد خواهیم فهمید که چه اتفاقی افتاده است. برای همین است که حساسیت در این حوزه زیاد است. هر تغییری در آموزش‌وپرورش باید مورد بررسی کارشناسان این حوزه قرار گیرد. بعد از اینکه کارشناسان بحث کردند، باید یک گفت‌وگوی اجتماعی درباره آن انجام شود. یعنی ذی‌نفعان آن موضوع که در اینجا خانواده‌ها، معلمان، نیروهای ستادی و کارشناسی و دانش‌آموزان هستند، باید درباره‌‌اش اظهارنظر کنند. رسانه‌ها باید وارد موضوع شوند و مرتب روی این موضوع کار شود تا آسیبی به دنبال نداشته باشد؛ اتاق کارشناسی باید فعال باشد و در آنجا برای این مسائل ساختار اجرائی تدوین کنند. در‌نهایت به شکل پایلوت در چهار مدرسه در سراسر کشور یک سال اجرا شود، بازخورد‌ها گرفته شود، ایرادات برطرف شود، بعد از بررسی و تغییرات و اصلاحات در همان اتاق کارشناسی این بار در 40 مدرسه اجرا شود. طرح‌های آموزش‌وپرورش باید در پنج، شش سال آن هم کم‌کم اجرائی شود. الان یک‌باره برخی از طرح‌ها را در آموزش‌وپرورش اعلام می‌کنند، بدون اینکه پیامدهایش را در نظر بگیرند. بدون اینکه گفت‌وگوهای اجتماعی پردامنه انجام شود. از نگاه من هم‌جنس‌نبودن وزیر و تیم وزارت با بحث آموزش در سطح رسمی و عمومی است که موجب این‌همه حاشیه شده است. وزیر آموزش‌وپرورش خودش این ادعا را دارد و می‌گوید من یک نیروی آکادمیک هستم. از علامه طباطبایی و دانشگاه به اینجا آمده‌ام، هیچ‌گونه ریشه آموزشی و تجربه آموزشی ندارد. حداقل برخی از وزرای قبل معلم بودند. این وزیر به فرض اینکه آموزش‌های آکادمیکش خیلی کارآمد بوده باشد، جنسش این وزارتخانه نیست و اگر وزارتخانه را می‌شناخت این‌قدر حرف‌هایش واکنش ایجاد نمی‌کرد. همین ادغام بدون برنامه رشته‌های تحصیلی اگر اجرائی شود، قطعا پیامدهایش در آینده گریبان دانش‌آموز را می‌گیرد.

یکی از مطالبات جدی معلمان اجرای نظام رتبه‌بندی بوده است و وزیر آموزش‌وپرورش هم اعلام کرده در این دولت این نظام اجرائی شده است. اما چیزی که به گوش ما رسیده این است که معلمان از اجرای این نظام رضایت ندارند و می‌گویند کامل اجرائی نمی‌شود. البته برخی‌ها به خاطر اعتراض‌هایی که داشتند، از این نظام حذف شدند. شما با بدنه معلمان در ارتباط هستید آیا این نظام به‌خوبی اجرائی شده است؟

رتبه‌بندی بنا بر ادعای مسئولان آموزش‌وپرورش اجرا شده است. ببینید زمان اجرای نظام رتبه‌بندی رسیده بود و هر دولت دیگری هم بود، مجبور می‌شد این نظام را اجرائی کند، چون صبر معلمان سر آمده بود و دولت هم از نارضایتی‌ها خبر داشت. وقتی رتبه‌بندی اجرا شد، معلمان با نوع اجرای آن به شدت زاویه داشتند و مخالف بودند ولی برخلاف میل و خواسته معلمان اجرا شد؛ می‌گفتند پس از اجرای رتبه‌بندی هشت تا 16 میلیون به حقوق معلمان اضافه می‌کنیم. توجه کنید این عدد را دو سال پیش اعلام کردند اما مبلغی که اضافه شد، بین دو تا چهار میلیون تومان بود. این چهار میلون هم به حقوق کسانی اضافه می‌شد که رتبه پنج را گرفتند و درصد این معلمان بسیار کم است. الان چیزی نزدیک دو تا دو‌و‌نیم میلیون تومان به حقوق معلمان اضافه شد که این مبلغ با توجه به شرایط اقتصادی‌ای که داریم، گرهی از زندگی معلمی باز نمی‌کند. در سوی دیگر خیلی از معلمان نسبت به رتبه‌بندی که انجام گرفته، شکایت داشتند، مثلا معلم توانایی با مهارت‌های بسیار زیاد داشتیم که رئیس گروه جامعه‌شناسی شهر تهران بود. او اعتراض داشت و می‌گفت کار نمی‌کنم، چون رتبه دو یا سه را گرفته است. متأسفانه بررسی سوابق و مدارک با دقت انجام نشده بود. مثلا معلمی پنج سال سابقه کار داشت و رتبه چهار را گرفت. بدون اینکه مدارک لازم را داشته باشد و فردی که 30 سال سابقه داشت و دارای مدرک فوق لیسانس و دکترا بود، رتبه دو را گرفته بود. به این بخش اعتراض زیادی شد. افزایش حقوق برخی از معلمان حتی همان میانگین دو تا دوونیم میلیون تومان هم نبود. معلمانی بودند که می‌گفتند این ماه هم مابه‌التفاوت دریافتی‌هایشان از رتبه‌بندی اضافه نشد؛ افزون بر این قرار بود رتبه‌بندی یک ارزیابی حرفه‌ای از کار معلم باشد و به‌عنوان یک عامل حرفه‌ای و شخصیت حرفه‌ای انجام شود. امروز می‌بینیم رتبه‌بندی عامل تنبیه شده است؛ یعنی کسانی که فعال صنفی یا حتی فعال سیاسی بوده‌اند، با رتبه‌بندی تنبیه می‌شوند و به این معلمان رتبه نداده‌اند یا به برخی رتبه یک دادند تا ببینند چه می‌شود. طبق آمار با توجه به اینکه به همه معلمان قول‌هایی دادند که این مشکل حل شود، فعلا کسی اسمی اعلام نکرده است اما حدود 300 نفر از معلمان اعلام کردند که رتبه‌ای نگرفته‌اند. ما در هیچ دولتی این‌قدر شدت و تعدد تنبیه سازمانی معلمان را نداشتیم؛ اینها پیامدهای بسیار زیادی برای معلمان دارد. بنده جزء معلمان بازنشسته 1401 هستم. با گذشت 15 ماه همچنان افزایش حقوق رتبه‌بندی برایم اجرا نشده و سازمان بازنشستگی به آن تن نمی‌دهد. می‌گویند برایمان بار مالی دارد و این یعنی من معلم آسیبش را ببینم. پاداش پایان خدمت ما نیز همچنان در ابهام است . 10 روز پیش یک‌سومش را دادند. بسیاری از معلمان بازنشسته به‌لحاظ سنی و آمادگی، توانایی حضور در کلاس را دارند ولی بی‌توجهی مسئولان به مسائل مالی‌شان آنها را دلسرد کرده است. این واقعا غم‌انگیز است. وقتی حرف اضافه‌شدن سن بازنشستگی شد، خیلی از معلمان می‌گفتند چرا باید بیشتر بمانیم. ما خوشحال بودیم که زودتر از این وضع خارج می‌شویم. پرسش اصلی اینجاست که چه عملکردی موجب شده امروز نیروهای توانمند و حرفه‌ای آموزش‌وپرورش از یک طرف از آن فراری باشند و از طرف دیگر نیروهای جوان از شغل معلمی و ورود به این عرصه گریزان.