|

کارگران حین کار جان می‌بازند

تراژدی تلخ کارگران

مطابق گزارش رسمی پزشکی قانونی مرگ حین کار کارگران 15.7 درصد در شش‌ماهه اول امسال در مقایسه با مدت مشابه سال قبل افزایش یافته است. وزارت کار این آمار را قبول ندارد

خوب یادم مانده، آن‌روزها این‌طور نبود که بچه‌ها گوشی دست‌شان باشد و هنوز پشت لب سیاه نکرده، حرف‌هایی بزنند که گاه در مخیله بزرگسالان هم نمی‌گنجد؛ آن روزها این‌طور نبود که بنشینند داخل یکی از این سکوهای فضای مجازی، با این و آن چت کنند یا هنوز به بلوغ نرسیده، حرف‌هایی بزنند که هوش از سر آدم بزرگسال می‌‌پرد! آن روزها مثل این روزهایی که هر‌از‌گاه یک بچه 9 یا 10‌ساله در فجازی (اصطلاحی که برای فضای مجازی استفاده می‌شود)، پستی می‌گذارد که آدم در محتوای آن و زبان گفتاری‌اش درباره رابطه، حیران می‌ماند، نبود.

تراژدی تلخ کارگران

حمیدرضا عظیمی

خوب یادم مانده، آن‌روزها این‌طور نبود که بچه‌ها گوشی دست‌شان باشد و هنوز پشت لب سیاه نکرده، حرف‌هایی بزنند که گاه در مخیله بزرگسالان هم نمی‌گنجد؛ آن روزها این‌طور نبود که بنشینند داخل یکی از این سکوهای فضای مجازی، با این و آن چت کنند یا هنوز به بلوغ نرسیده، حرف‌هایی بزنند که هوش از سر آدم بزرگسال می‌‌پرد! آن روزها مثل این روزهایی که هر‌از‌گاه یک بچه 9 یا 10‌ساله در فجازی (اصطلاحی که برای فضای مجازی استفاده می‌شود)، پستی می‌گذارد که آدم در محتوای آن و زبان گفتاری‌اش درباره رابطه، حیران می‌ماند، نبود.

آن روزها این‌طور نبود که نبود! هنوز خوب در خاطر مانده که عادت بچه‌های قد و نیم‌قد آن روز درست در میانه دهه 60، این بود که سر شب توی کوچه جمع می‌شدند و از جن و پری و این حرف‌ها صحبت می‌کردند. یک گوشه‌ای از کوچه به شکل دایره می‌نشستند و یکی‌یکی از چیزهای عجیب‌و‌غریبی می‌گفتند که احتمالا مادرشان از مادربزرگ‌شان‌ شنیده بود و مادر هم وقتی دست در انبان قصه‌هایش می‌کرد و چیزی گیر نمی‌آورد، یکی از این قصه‌های جن و پری یا آل را تعریف می‌کرد تا قال قضیه را بکند و خودش را از شر درخواست‌های نصفه‌و‌نیمه‌ بچه‌، راحت کند.

اما علی این‌طور نبود! در آن جمع‌های بچگانه که با زور سن همپالگی‌هایش در آن زمان، به ۱۲ می‌رسید، از آرزوهایش می‌گفت. هر وقت بچه‌های محل زیر نور زرد کم‌رنگ تیرِ چراغ‌ برق جلوی خانه آقای «آشفته» جمع می‌شدند تا از قصه‌های جن و پری بگویند، تا تعریف کنند که چطور خر پدربزرگ ترسیده بود و نمی‌توانست قدم از قدم بردارد. تا بگویند شبی پدربزرگ برای آب‌گیری رفته بود؛ اما خر بیچاره (که حس می‌کرد موجودی درست پشت پدربزرگ رویش سوار است)، نیم‌خیز شده و روی پاهای عقب دولا و از ترس نمی‌توانسته قدم از قدم بردارد! آن روزها وقتی نوبت به علی می‌رسید، به جای اینکه مثل همه از جن و پری بگوید تا وحشتی نیم‌بند و گاه تصنعی روی چهره بقیه نقش ببندد، از رؤیای بچگانه‌اش می‌گفت. از این می‌گفت که دوست دارد زن بگیرد و خانه‌ای نقلی داشته باشد. آن طرف باغ‌تره! درست پشت موتور آب. موتوری که از حلقه‌ای چاه تا عمق زمین پایین رفته بود و شیره زمین را توی مزرعه‌ای پمپاژ می‌کرد که قرار بود بخشی از مایحتاج روزانه مردم مشهد را تأمین کند.

علی آن روزها هر وقت که نوبتش می‌شد، از خانه‌ای می‌گفت که توی رؤیاهایش نقش بسته و حوضی کوچک در وسط دارد و او دست زن و بچه‌اش را گرفته و به خانه این و آن می‌رود تا از آنها احوال‌پرسی کند. خانه خواهر و برادر و... .

هنوز پشت لبش چندان سیاه نشده بود. درست در زمانه‌ای که دوره راهنمایی داشت به اتمام می‌رسید، زیر میز بازی تحصیل و مدرک دانشگاهی زد و به طلب رؤیایش وارد بازار کار و در خیابان گاز، در یک مکانیکی ماشین‌های سنگین مشغول شد. خیلی نگذشت که یک روز صبح خبر آمد علی هنگام کار، گرفتار آتش شده و روانه بیمارستان. بعد هم چند روزی در کما بود و درنهایت درست یک روز صبح زود، زمانی که همه تازه از خواب بیدار شده بودیم، از خانه همسایه دیوار به دیوار، صدای شیون بلند شد و تمام... .

مرگ‌هایی حین کار

قصه علی، صرفا یک قصه نیست. داستانی نیست که قرار باشد برای سرگرمی روز تعطیل، گفته شود و از آن رد شویم. علی آن روز که سفر آخرش را آغاز کرد، 15 یا 16 سال داشت. بچه‌ای که قرار بود به طلب رؤیاهایش، زود سر کار برود و از خیر درس و دانشگاه گذشت تا سر موعد سنت، سر سفره عقد بنشیند و سر خانه و زندگی برود، روی کابین چوبین سوار شد و با رؤیاهایش زیر خروار‌ خروار خاک خوابید. چرا؟ حوادث حین کار!

علی آن روز برای اینکه اوستا، باک اتوبوسی را (که قرار بود در محور جنوب کار خودش را آغاز کند) جوش بدهد، کنارش شروع به کار کرده بود و اطراف او لوازم و مایحتاج را آماده می‌کرد. سر باک همان‌طور بسته مانده و حرارت جوشکاری، ته‌مانده گازوئیل را تبخیر کرده بود. بعد سر‌باک پریده بود و خورده بود پشت سر علی و او توی چال وسط مکانیکی افتاده بود. آتش هم امانش نداده و افتاده بود به جانش و خیلی زود برخی از نقاط بدنش را تا ته استخوان سوزانده بود.

روایت مرگ علی داستانی است که در دید مستقیم راوی رخ داده است و خط به خط روایت آن روزها و سال‌ها، جلوی چشم بوده است. روایت قصه‌ای که در عمق واقعیت، مادری را به پیراهن سیاه نشاند و به خاک عزا؛ اما هم قبل از آن حادثه و هم بعد از آن، گروه‌گروه جوان‌ها یا میانسال‌ها و حتی پیران که به دلخواه از بازنشستگی دور مانده‌اند و بعد از بازنشستگی به اجبار معیشت دوباره سر کار رفته‌اند، دچار حادثه شده‌اند و راهی دیار باقی.

کافی است همین حالا، مرگ کارگران را در فضای اینترنت با هر موتور جست‌وجوگر و به دلخواه، جست‌وجو کنید. یک دو جین خبر می‌آید که نشان از حوادثی در محل کار دارد؛ حوادثی که به مرگ انجامیده و جان یک یا چند نفر از کارگران مجموعه‌ای تولیدی، صنعتی یا ساختمانی را گرفته است. همین چندی پیش در سفری به کرمان، نیمه‌شب کار به بیمارستان انجامید. در آن میانه شب، وسط یکی از راهروها، در بیمارستان باهنر زنی ضجه می‌زد و از این سو به آن سو می‌رفت. اشک می‌ریخت و نجوایی نامفهوم می‌کرد. بعدها موقعی که دکتر داشت گزارش حادثه تنظیم می‌کرد، مشخص شد او مادر جوانی است که در کارگاهی دچار حادثه و قطع دست (‌یک یا چند انگشت) شده است.

حوادث حین کار همیشه این‌طور است. معلوم نیست کی و کجا اتفاق می‌افتد. در جدیدترین فقره رسانه‌ای‌شده از جان‌باختن گروهی کارگران (تا این لحظه) همین یکی، دو هفته پیش بود، رسانه‌ها گزارش دادند که تعدادی از کارگران یک مجموعه مرتبط با صنعت نفت، جان خود را از دست داده‌اند. به گمانم هفته سوم آذر بود که خبر آمد پنج نفر از کارگران یک شرکت پیمانکاری که برای لایروبی مخازن نفت ایستگاه پمپاژ مرکز انتقال نفت برداسپی کوهدشت، وارد منبع این ایستگاه شده بودند، بر اثر استنشاق مواد سمی دچار حادثه شده و جان خود را از دست داده‌اند. درست روز بعد از آن هم هویت پنج کارگری که در حادثه گازگرفتگی مرکز انتقال نفت برداسپی‌ کوهدشت جان خود را از دست دادند، مشخص شد و نام آنها روی خروجی خبرگزاری‌ها قرار گرفت؛ «حسن لطفی»، «علی احمدجو»، «امین طالبیان»، «علی‌اکبر جباری» و «محمد احمدجو» به‌عنوان کارگر لایروبی مشغول به کار شده و در نهایت با گرفتاری در حادثه حین کار، جان خود را از دست دادند. بعدها مشخص شد که فضای کاری آنان، فضای خطرناکی بوده و حتی تا ساعت‌ها بعد از حادثه وقتی مشخص شد جسم‌شان بی‌جان افتاده، اجسادشان به دلیل انباشته‌شدن گازهای فوق‌العاده سمی وآتش‌زا از مخازن خارج نشده بود و کارشناسان هم توضیح دادند که باید ابتدا مخازن خالی از نفت شود تا بعد گروه‌های امدادی و ایمنی با اکسیژن وارد مخازن شوند و اجساد را خارج کنند.

شهریور ماه گذشته هم تراژدی یک معدن، به بار نشست و معدن رزمجاه طزره، از توابع استان سمنان دچار انفجار شد. بعد از حادثه زمانی که اجساد کارگران از اعماق زمین بیرون آمد، یکی از رسانه‌ها از تلاش شبانه‌روزی برای خارج‌کردن اجساد کارگران جان‌باخته خبر داد و تأکیدش این بود که «با تلاش شبانه‌روزی نیروهای امدادی، عملیاتی و پشتیبانی و پیگیری همه مسئولان مدیریت بحران استان سمنان و شهرستان دامغان، در کمتر از ۱۰ ساعت از انفجار معدن پیکر بی‌جان شش نفر از محبوس‌شدگان این حادثه کشف شد.

در آن حادثه مثل حادثه آذرماه که پنج نفر از کارگران جان خود را از دست دادند، بهروز افروز، قربانعلی کمال، حسین غزائیان، حمید ایزدی، ابوالفضل غنایی و محمد نعیمی‌صفت، در تونل محل حادثه‌ انفجار معدن محبوس شده بودند و در‌نهایت پیکر بی‌جان این شش کارگر روز دوشنبه ۱۳ شهریور از عمق 700‌متری زمین بیرون آمد. در حین انتشار این خبر معلوم شد که ١١ اردیبهشت ۱۴۰۰ نیز در تونل شماره ٤٢ معدن بزرگ طزره، از معادن چهارگانه شرکت زغال‌سنگ البرز شرقی، در کارگاه استخراج k‌١٣ پیشرو، هنگام استخراج و به‌ دلیل ریزش ناگهانی سقف کارگاه، حادثه رخ داد و در آن حادثه نیز دو کارگر به نام‌های میلاد روشنایی و سید‌اصغر افضلی از دامغان محبوس شدند و در‌نهایت پس‌ از گذشت حدود ۱۳۰ ساعت از زمان وقوع حادثه، پیکر آنها از زیر آوار خارج شد.

پیش از این و در سال 96، حادثه معدن زغال‌سنگ زمستان یورت در آزادشهر، در ۹۰‌کیلومتری شرق گرگان مرکز استان گلستان، یکی از غمبارترین حوادث حین کار را رقم زد. در آن حادثه طی انفجاری که روز چهارشنبه ۱۳ اردیبهشت ۱۳۹۶ در آن معدن زغال‌سنگ رخ داد، ۴۳ معدنچی جان باختند. حادثه‌ای که حتی رئیس کل دادگستری استان گلستان حدود شش ماه بعد از حادثه در آن زمان اعلام کرد مطابق جمع‌بندی گزارش کمیته حقیقت‌یاب، مقصر حادثه کارفرما بوده است.

شاید معروف‌ترین حادثه حین کار که قربانیان آن هم لقب شهید گرفتند، حادثه تلخ پلاسکو بود؛ حادثه‌ای که صبح پنجشنبه ۳۰ دی ۱۳۹۵، با شروع آتش از طبقه‌های هشتم و نهم این ساختمان، در دل تاریخ حوادث حین کار این مرز‌و‌بوم ماند. در آن حادثه، کل ساختمان اندکی پس از آتش‌سوزی، در هنگامی که هنوز شماری از نیروهای آتش‌نشانی تهران و شهروندان در آن بودند، ریزش کرد. طی عملیات‌های آواربرداری که لحظه‌به‌لحظه از طریق رسانه‌ها پیگیری و اخبار آن منتشر می‌شد، حدود ۲۳۵ نفر هم مصدوم شدند. یکی از آتش‌نشانان حاضر در زمان تخریب، به علت شدت سوختگی در بیمارستان درگذشت. علاوه بر آن، ۱۵ آتش‌نشان جان خود را در این حادثه از دست دادند. اینها بخشی از حوادثی است که هنگام کار واقع شده است. حوادثی که به دلیل شدت واقعه در ذهن جامعه مانده و مدتی آنها را متأثر کرده است؛ هر‌چند پس از چندی آن را فراموش کرده باشند. حوادث حین کار و مواردی از این دست، به همین‌جا ختم نمی‌شود. حوادثی محدودتر حین کار واقع می‌شود که گاه حتی جایی در رسانه‌ها نیز پیدا نمی‌کند. نمونه‌هایی از این دست بسیار است‌. در نمونه‌ای دیگر، همین دیروز خبرگزاری ایلنا از مرگ یک کارگر  بر اثر سقوط خبر داد.

ایلنا نوشت: حوالی ساعت ۱۶:00 سه‌شنبه ۱۲ دی‌ماه، یک کارگر حین کار در یک کارگاه زغال‌سازی در اطراف روستای «بید راویز» شهرستان رفسنجان بر اثر سقوط در کوره زغال دچار حادثه کار شد. از قرار معلوم، گروه‌های امداد و نجات موفق شدند پس از چند ساعت تلاش، پیکر فرد متوفی را از درون کوره خارج کرده و به عوامل مربوطه تحویل دهند. گفته می‌شود در سال‌های اخیر به دلیل خشک‌سالی، برخی کشاورزان و باغداران باغات پسته منطقه رفسنجان به تولید زغال روی آورده‌اند. اینها مرگ‌های غم‌انگیز کارگرانی است که غم‌ نان هیچ‌گاه آنها را به سوی راحت، راهنمایی نکرده است. کارگرانی که به مدد روابط علی و معلولی دچار حادثه می‌شوند و پس از حادثه هم حتی در مهم‌ترین موارد که بازتاب جهانی هم داشته‌اند، نهایت ماجرا ظاهرا قرار نیست به دریافت خسارتی در‌خور توسط خانواده 

منتهی شود.

یک تناقض

در این مُلک یک ایراد اساسی وجود دارد؛ اینکه هر‌چه هست، در آمار و اطلاعات شفاف کُمیت آن همیشه لنگ می‌زند؛ چه آنکه حتی در محاسبه تورم که شاخصی بسیار بااهمیت است، آمار و داده‌های نهادی مانند بانک مرکزی و نهاد دیگری با نام مرکز آمار ایران، جور در‌نمی‌آید و همیشه هم درباره آن بحث و جدل وجود دارد. با‌این‌حال، به نظر می‌رسد اختلاف نظر وزارت کار و پزشکی قانونی درباره آمار حوادث حین کار، موضوعی طبیعی باشد.

همین چندی پیش در ماه دوم پاییز خبر آمد که سازمان پزشکی قانونی گزارش داده که در شش ماه نخست سال 1402، هزار‌و ۷۷ کارگر بر اثر حوادث حین کار جان خود را از دست دادند. آن روز باشگاه خبرنگاران جوان در گزارشی با استناد به آمار سازمان پزشکی قانونی تأکید کرد میزان فوتی‌های ناشی از حوادث کار در شش ماه نخست امسال نسبت به مدت مشابه سال قبل ۱۵.۷ درصد افزایش داشته است.

بر اساس این گزارش، در شش‌ماهه نخست سال جاری هزار‌و ۷۷ نفر در حوادث کاری جان خود را از دست دادند که این رقم در مقایسه با مدت مشابه سال قبل با آمار فوتی ۹۳۱ نفر، ۱۵.۷ درصد افزایش داشته است. در بخش دیگری از این گزارش که آبان‌ماه گذشته منتشر شد، از میان کارگران فوت‌شده در حوادث کار در شش ماه نخست امسال، هزار‌و ۶۶ مورد مرد و ۱۱ نفر زن بودند. همچنین آمار تفکیکی این گزارش نشان می‌دهد استان‌های تهران با ۲۱۷، اصفهان با ۸۱ و مازندران با ۷۰ متوفی، بیشترین آمار مرگ‌های حوادث کار را در فاصله فروردین‌ تا شهریور امسال داشتند.

بیشترین علت فوت در حوادث کار «سقوط از بلندی» بوده است؛ به‌طوری‌‌که طی این مدت ۴۹۸ نفر بر اثر افتادن، جان خود را از دست دادند. پس از آن «اصابت جسم سخت» با ۲۴۶ متوفی بیشترین آمار فوتی در حوادث کار را به خود اختصاص داده است.«برق‌گرفتگی» با ۱۵۵، «سوختگی» با ۶۵ و «کمبود اکسیژن» با ۳۵ متوفی در رتبه‌های بعدی عوامل فوت بر اثر حوادث کار قرار دارند. در این گزارش به علت مرگ ۷۸ کارگر اشاره  نشده است.

این آمار در حالی منتشر شد که وزارت تعاون، کار و رفاه اجتماعی آن را یک ادعا خواند و شمار حوادث حین کار در ایران را نسبت به میانگین جهانی «پایین» دانست و تأکید کرد این وزارتخانه همواره تلاش کرده تا با اقداماتی ایمنی محیط کار را افزایش دهد.

علی‌حسین رعیتی‌فرد، معاون روابط کار وزارت‌ تعاون، کار و رفاه اجتماعی، پیش‌تر نیز در واکنش به گزارش سازمان پزشکی قانونی اعلام کرد تعداد کارگران جان‌باخته در سال گذشته «نصف آمار پزشکی قانونی» بوده و تعداد آنها مطابق اطلاعاتی که ما داریم، ۷۱۱ کارگر در سال ۱۴۰۱ بوده‌اند که بر اثر حوادث ناشی از کار جان باخته‌اند.

شهریور گذشته نیز ایلنا گزارشی منتشر کرد که ضمن آن، «با تکیه بر حساب‌های سرانگشتی و بررسی اخبار محدود کارگری»، این ادعا را «بی‌اساس» خواند و تأکید کرد که آمار رسمی با آنچه در واقعیت اتفاق می‌افتد فاصله‌ زیادی دارد.

در گزارش منتشر‌شده رسانه‌ای تأکید بر این بود که اقدامات انجام‌شده از سوی وزارت تعاون، کار و رفاه اجتماعی برای کاهش حوادث حین یا ناشی از کار «غیر‌مؤثر»  بوده است.

پیش‌تر احسان سهرابی، عضو کارگری پیشین شورای عالی حفاظت فنی نیز ادعاهای وزارت کار درباره تعداد فوتی‌های ناشی از حوادث حین کار را رد کرد. او در یک گفت‌وگوی رسانه‌ای گفته بود در‌باره حوادث کار داده‌های یکدست و متقنی وجود ندارد و گاه حدود هزار نفر اختلاف بین داده‌های وزارت‌ کار و پزشکی قانونی دیده می‌شود.

سهرابی از تفاوت میان آمار پزشکی قانونی و وزارت کار انتقاد کرد و با معتبر دانستن آمار پزشکی قانونی گفت: در ایران میزان حوادث و مرگ‌و‌میر حین کار از استانداردهای جهانی و داده‌های مشابه در کشورهای مترقی و صنعتی «بسیار بیشتر» است. به اعتقاد او، گواه این ادعا مرگ بیش از پنج کارگر در ایران در هر روز است. او تأکید کرد: ایران در زمینه رعایت مسائل ایمنی کار در میان کشورهای جهان رتبه ۱۰۲ را به خود اختصاص داده که رتبه  بسیار پایینی است.

رعایت‌نکردن استانداردهای ایمنی کار از سوی کارفرمایان، استفاده از لباس کار بی‌کیفیت در محیط‌های کاری، ساعات‌ کار طولانی که باعث خستگی کارگران می‌شود، دستمزد پایین و تأخیر در پرداخت دستمزدها که کارگران را با فشار روانی روبه‌رو می‌کند، از مهم‌ترین دلایل افزایش آمار حوادث کار در ایران به شمار می‌رود.

داستان حوادث حین کار به‌طور قطع به همین‌جا ختم نمی‌شود. صرف نظر از اینکه آمار فوت روزی پنج نفر کارگر که در گزارش‌های مختلف مورد استفاده قرار می‌گیرد درست باشد یا غلط، حادثه حین کار وجود داشته، دارد و بعد از این هم خواهد داشت و مادامی که ایمنی محیط کار به‌صورت مناسب رعایت نشود و کارفرمایان به دلیل کاهش هزینه استانداردهای محیط کار را رعایت نکنند، این حوادث به‌طور مستمر خواهند بود. اینکه وزارت کار در بازرسی‌ از کارگاه‌ها موارد ایمنی را به‌طور مداوم کنترل می‌کند یا نه، سؤالی است که همیشه وجود داشته و تا رسیدن به پاسخی مناسب، همچنان وجود خواهد داشت.