آغاز کاوشهای باستانشناسی جیرفت پس از ۱۶ سال توقف
گنجینه افسانهای هلیلرود و یک شهر با سه نام
کشفیات جیرفت که متعاقب سیل ویرانگر سال ۱۳۷۹ و هجوم سودجویان برای غارت آثار و اشیای فرهنگی بهدستآمده از گورستانها و محوطههای چندهزارساله، از دست قاچاقچیان و سوداگران فرهنگ و تمدن ایرانی به دست آمد، اولین گروه از پژوهشگران و باستانشناسان را راهی جیرفت کرد و تیم بزرگی به سرپرستی دکتر یوسف مجیدزاده که از برجستهترین و نامدارترین باستانشناسان تاریخ ایران است، چندین فصل به کاوش در جیرفت، گورستان محطوطآباد و کنارصندل شمالی و جنوبی پرداختند.
سید منصور سیدسجادی* :کشفیات جیرفت که متعاقب سیل ویرانگر سال ۱۳۷۹ و هجوم سودجویان برای غارت آثار و اشیای فرهنگی بهدستآمده از گورستانها و محوطههای چندهزارساله، از دست قاچاقچیان و سوداگران فرهنگ و تمدن ایرانی به دست آمد، اولین گروه از پژوهشگران و باستانشناسان را راهی جیرفت کرد و تیم بزرگی به سرپرستی دکتر یوسف مجیدزاده که از برجستهترین و نامدارترین باستانشناسان تاریخ ایران است، چندین فصل به کاوش در جیرفت، گورستان محطوطآباد و کنارصندل شمالی و جنوبی پرداختند. در نتیجه کاوش و مطالعات صورتگرفته در آن زمان، بهویژه با پیداشدن چهار کتیبه دارای نوشتار که سیستم نگارشی آن با سامانه نگارشی ایلامیها در شرق بینالنهرین و سومریها در غرب بینالنهرین متفاوت بود، معادلات بینالنهرینیبودن تمدن بشر کاملا به چالش کشیده شد. این مطالعات بارها توسط برخی دلباختگان به «بینالنهرین» که آن مکان را خاستگاه تمدن بشری میدانستند، انکار شد و بعضا اتهام تقلبیبودن برخی اشیا را نیز مطرح کردند. اما حجم و گستردگی آثار و بهرهمندی تیم باستانشناسی از همراهی برجستهترین استادان و باستانشناسان بینالمللی و مقالات و آثار علمی منتشرشده، مقاومت سرسختانه این گروه را بهزودی شکست و امروز باستانشناسی نیست که از اهمیت «جیرفت» در بازتعریف تمدن مشرقزمین و به بیان دیگر نوزایی در تبیین هویت ملی ایرانیان، سخن نگوید. کاوشهای باستانشناسی جیرفت متأسفانه 16 سال تعطیل شده بود که روزنامه شرق اطلاع یافت این کاوشها از آذرماه سال جاری به همت تیمی از برجستهترین باستانشناسان ایرانی به سرپرستی دکتر سیدمنصور سیدسجادی با تلاشهای اداره کل میراث فرهنگی گردشگری و صنایع دستی استان کرمان و حمایتهای همهجانبه پژوهشگاه میراث فرهنگی و گردشگری و پژوهشکده باستانشناسی آغاز به کار کرده است. به این بهانه از سرپرست تیم باستانشناسی خواستیم درخصوص محوطههای کاوش، تاریخچه آن و فعالیت کنونی تیم کاوش، یادداشتی برای «شرق» ارسال فرمایند که از بابت اجابت این درخواست توسط ایشان بسیار سپاسگزاریم. برخی از باستانشناسان غربی -و البته برخی از پیروان ایرانی آنان- ایران و به طور اخص جنوب و جنوب شرقی ایران را تنها یک گذرگاه عبوری بین شرق و غرب و به عبارتی دیگر «میانرودان» و «دشت سِند» میدانستند. یکی از دلایل اظهار چنین نظریاتی کمبود یا به بیان دقیقتر، فقدان پژوهشهای باستانشناسی در این سرزمینها بوده و اصولا این گونه پژوهشها در این بخش از ایران در قیاس با پژوهشهای انجامشده در بینالنهرین و سرزمینهای غربی ایران، تأخیر زمانی بسیار زیادی داشته است. اما امروزه اینگونه نظریات با توجه به بررسیهای متعدد انجامشده در فلات ایران و بهویژه نیمه شرقی فلات اعتباری ندارند.
در رابطه با کمبود پژوهشهای علمی باستانشناسی و به تبع آن نقصان دادههای علمی مرتبط با تمدنهای باستانی این مناطق، باید گفت در حالی که مراکز مهم تمدنی غرب و مرکزی ایران تا حدود زیادی شناسایی و معرفی شدهاند، اما اطلاعات موجود درباره مراکز شرقی کشور –بهویژه تا حدود 50 سال پیش– بسیار محدود و منحصر بر اطلاعات کاوشهای صد سال پیش باستانشناس انگلیسی، «مارک اورل اشتین» (Marc Aurel Stein، 1862-1943) بود. به تدریج و از دهه 40 خورشیدی، کاوشهای انجامشده در محوطههای تپه یحیی، تل ابلیس و شهداد در استان کرمان، همینطور تپه کوچک بمپور در بلوچستان و کاوشهای شهر سوخته در سیستان، به غنیترشدن اطلاعات ما از مراکز فرهنگی و تمدنی شرق ایران انجامید. در سالهای اخیر کاوشها و پژوهشهای دامنهدار شهر سوخته در سیستانوبلوچستان و سپس تپههای کُنارصندل در جیرفت، بهصراحت، نظریه مرکزیت بینالنهرین در پیدایش تمدن بشر را ابطال کرده است. این در حالی است که پیداشدن آثار تمدنی عظیم در «دیلمون» -واقع در بحرین امروزی- و کاوشهای انجامشده در شبهجزیره عمان، مهرگره و میریکلات در پاکستان، موندیگاک و سعیدقلعه در افغانستان، نمازگاه و گنورتپه در ترکمنستان، سرزم در تاجیکستان و دهها محوطه دیگر در شرق ایران نیز بر صحیحنبودن نظریه مرکزیبودن بینالنهرین در تمدن صحه گذاشت. این پژوهشها اثبات میکند که همزمان با شکوفایی بینالنهرین و دشت سِند، در نواحی اشارهشده نیز مراکز تمدنی بسیار پیشرفتهای وجود داشته که در گسترش تمدن جهانی تأثیری بسزا داشتهاند. تأثیرات و تأثرات فرهنگی-اجتماعی تمدنهای «میانرودانی» و «خوزستانی» از طریق مطالعات و پژوهشهای انجامشده در این نقاط به خوبی روشن است و ارتباطات میان شرق فلات ایران و میانرودان را بر اساس اطلاعات بهدستآمده از کاوشهای محوطههای باستانی همچون تل ابلیس، شهر سوخته، تپه یحیی، شهداد و کنارصندل میتوان تبیین کرد.
در آخرین سدههای نیمه اول هزاره سوم پیش از میلاد، شهر سوخته و تپه یحیی در تولید و ارسال مواد خام و اولیه و محصولات صنعتی به میانرودان نقش غیرقابل انکاری داشتهاند، اما تا همین سالیان گذشته، با وجود پیداشدن مقدار قابل توجهی از اشیای لوکس سنگی از شهداد، مستندات قطعی درباره وجود یک ارتباط تجاری و اقتصادی بین شهداد و میانرودان در دست نبود؛ هرچند وجود تبادلات تجاری بین شهداد و شهرهای دوران «آغاز ایلامیِ» غرب ایران، به خاطر پیداشدن شواهد و مدارک مختلف غیر قابل انکار به نظر میرسید. محصول اصلی صادراتی تپه یحیی به «میانرودان» ظروف سنگ صابونی بوده که مواد اولیه آن از معادن اطراف این جا به دست میآمده و اشیای تولیدشده از این ماده به شکل ظروف و اشیای گوناگون به سرزمینهای غربی و ازجمله «میانرودان» ارسال میشده است. کشفیات سالهای اخیر در منطقه جیرفت در صحت فرضیه مرکزیت صنعتی تپه یحیی تردیدهایی را به وجود آورد، اما اصل این نکته که در هر حال ظروف ساختهشده از کلریت/سنگ صابون و سنگهای مشابه که در میانرودان و محوطههای باستانی در سواحل جنوبی خلیج فارس و دریای عمان یافت شدهاند، از منطقه کرمان به آن نقاط صادر میشده، نهتنها دیگر مورد تردید نیست بلکه این کشفیات صحت این نظریات را تأیید نیز کرده است. کاسههای کلریتی تپه یحیی دارای نقشهای پیچیدهای شبیه به نقوشی هستند که در معابد و کاخهای سومری و گورستان سلطنتی «اور» پیدا شدهاند. آزمایشهای انجامشده بر روی نمونههای مختلف ثابت میکند که مواد اولیه این مصنوعات از برخی معادن سنگ کلریت واقع در «صوغون» در 25کیلومتری تپه یحیی تهیه میشده و محصولات تولیدی یحیای کرمان، به مکانهایی با فواصل بسیار دور همچون شهر «ماری» در شمال سوریه نیز ارسال شدهاند.
سخنی گزاف نیست اگر گفته شود ایران دارای یکی از غنیترین ذخایر باستانی جهان است. در کنار صدها محوطه باستانی شناختهشده، کشفیات بزرگ باستانشناسی در بخشی از کشور که تاکنون مورد توجه نبوده، شاهدی بر این مدعاست. ارزشهای منطقه مورد نظر یعنی دشت هلیلرود در استان کرمان تا سالیان اخیر از نظر باستانشناسان کاملا مغفول مانده بود؛ بهویژه، جیرفت، شهری در جنوب شرقی ایران و در استان کرمان.
حوزه تمدنی هلیلرود در دشت گسترده جیرفت قرار گرفته است. ارتفاع متوسط این دشت ۷۰۰ متر از سطح دریاست و از شمال، مشرق و مغرب با کوههای «جبال بارز»، «بحرآسمان» و «اسنفندقه» در دنباله جنوبی رشتهکوههای زاگرس احاطه شده است. جیرفت در فصول مختلف سال تحت تأثیر وزش بادهای منطقهای و برونمنطقهای قرار میگیرد که این بادها آب و هوای آن را دستخوش تغییرات میکنند. تنها رود دائمی این دشت، رودخانه هلیلرود با طول تقریبی ۴۰۰ کیلومتر، یکی از عوامل مهم شکلگرفتن تمدنهای گوناگون و غنی در این دشت به شمار میرود. دو تپه شمالی و جنوبی در کنارصندل، با فاصله تقریبی هزارو 400 متر از یکدیگر قرار گرفتهاند که به خاطر یک وقفه 16ساله در ادامه کاوش، وضع ظاهری تپههای مزبور به دلیل عدم حفاظت، دچار تخریبهای فراوان شده و از تجاوز افراد و برخی نهادها مصون نمانده است.
گورستانهای دوران پیش از تاریخ و دو تپه عظیم به نام کنارصندل که در دوران باستان مجموعه واحدی را تشکیل میدادند، در اثر وقوع سیل بزرگی در سال 1379 ویران شد و در پی آن و در حاشیه رودخانه اشیائی نمایان شد که خود آغازی برای داستانی شگفتانگیز در باستانشناسی ایران و خاورمیانه بود. در پی این وضعیت آثاری چندهزار ساله و قبرستانهای ثروتمندی با اشیائی بینظیر هویدا شد که در طول چندین ماه، توسط افراد محلی ناآگاه به ارزشهای مادی و معنوی آن آثار و همینطور قاچاقچیان بینالمللی، به تاراج رفت و از مسیر کابل و کویته (در پاکستان) و بهویژه شیخنشینهای سواحل جنوبی خلیج فارس، راهی بازارهای عتیقه جهان شد و سر از کلکسیونهای خصوصی و غیرقانونی در ژاپن، آمریکا و اروپا درآورد.
در این میان برخی از «دلالان» موزههای بزرگ دنیا مانند «متروپولیتن نیویورک» که از سوی دوستدارانشان در ایران بهعنوان «باستانشناسان خبره» معرفی میشوند، جهت بهاندادن به این اشیا و آسانکردن غارت و فروش آنها در بازاهای بینالمللی، تردیدهایی در اصالت این اشیا ابراز داشتند و این کار متأسفانه از سوی ایادی و شرکای ایرانی آنان نیز ترویج شد و در موارد عدیده تمام کوشش خود را به کار بردند تا منشأ این اشیا را کشورهای دیگری معرفی کنند یا حداقل در اصالت آنها تردید کنند. در مقابل این گروه، دهها پژوهشگر دیگر اروپایی و آمریکایی بر درستی و اصالت این اشیا صحه گذاشتهاند. در این میان گروههای دیگری نیز بودند که با توجه به «بینالنهریندوستی» و تعصب بر «بینالنهرین»، اصولا نمیپذیرفتند که به غیر از سومریان (یا میانرودانیها) مردمان دیگری قادر به ابداع چنین اشیا و ابزارهایی بوده باشند که پیش از این در بینالنهرین مسبوق به سابقه نبوده است. این گروه، فقط به خاطر تعلق خاطر باستانی، هنری و تمدنی که به بینالنهرین داشتند، به چنین اظهارنظرهایی پرداخته و پا در جای باستانشناسان سدههای 18 و 19 اروپایی مانند «روستوچو» میگذاشتند که معتقد بود آثار معروف به «گنجینه استرآباد» نمیتوانسته کار و ساخت مردمی که در آن نواحی میزیستهاند، باشد!
همانطور که گفته شد، اشیای بهدستآمده از کاوشهای غیرقانونی در جیرفت شامل توده و انباشت بزرگی از ظرفها و اشیای دیگر ساختهشده از کلریت که جملگی در قالبهای بسیار زیبایی با نقوش برجسته جانوران، موجودات افسانهای، شخصیتهای اساطیری و «موتیفهای معماری» بودند، بهسرعت سر از بازارهای عتیقهفروشی دنیا درآورد. بیشتر این آثار شبیه برخی اشیای شناختهشده دیگر در «میانرودان» بود که برای پژوهشگران آشنا به نظر میرسید. آثاری که قدمت آنها منتسب به میانه نیمه و آخرین سدههای هزاره سوم پیش از میلاد بوده است. اگرچه محل تولید آن آثار (مانند ظرف کاسهای خفاجه بهدستآمده از استان دیاله عراق) محل اختلاف و بحث میان باستانشناسان بود، بااینحال همگی آنان محل تولید این اشیا را مکانی مبهم در جنوب یا شرق ایران میدانستند.
در سال 1381 یک گروه باستانشناسی به رهبری استاد دکتر یوسف مجیدزاده موفق شده بقایای آثار یک معماری بسیار عظیم و شگفتآور ساختهشده از خشت خام همراه مصطبههای بزرگ خشتی را کشف کند که بدون شک یادآور برجهای معابد بینالنهرین هستند و به همین ترتیب طی تحقیقات جدیدتر بقایای یک بنای قابلتوجه دیگر نیز پیدا شد که ممکن است قلعهای بزرگ با یک دیوار دفاعی عظیم بوده باشد. بدون شک یکی از توجهبرانگیزترین مواد فرهنگی پیداشده در جیرفت، علاوه بر اشیای نفیس سنگ صابونی، لوحهها و کتیبههای دارای سامانه نگارشی هستند. یکی از این کتیبهها، قطعه شکسته آجری با یک نوشته «ایلامی خطی» است که قدمت آن به دوران آغاز ایلامی در حدود سه هزار پیش از میلاد بازمیگردد و اسناد و مدارکی در ارتباط با آن در شوش موجود است.
این احتمال وجود دارد که کتیبه بهدستآمده، متعلق به یک دوره میانی و واسط باشد. در اهمیت این کتیبه همین بس که نمایانگر این نکته بنیادین است که تمدن جیرفت، فرهنگی برخوردار از سیستم نگارشی و خط بوده و به احتمال زیاد توسط شاهان یا سلسلهای از پادشاهان اداره میشده است. علاوه بر آن در هر دو محوطه، بقایای کارگاههای صنعتی بسیاری یافته شده که روی سنگهای سخت و صدفهای حاصل از اقیانوس هند کار شده است.
آثار فرهنگی بهدستآمده و نتایج کاوشهای کُنارصندل، ثابت کرد یک هسته جدید شهری با اهمیتی بنیادین در توسعه مدلهای شهری در خاورمیانه باستان، فراتر از دانش پیشین باستانشناسی وجود دارد. به نحوی که نظر برخی از پژوهشگران را متوجه نظریه جانمایی «اَرَتَ» کرد. «جاینامی» در ایران که در متون سومری از آن بهعنوان رقیب اصلی «اوروک» در شرق و پرستشگاه الهه «اینانا» نام برده شده است. اگرچه نظریه جانمایی «جیرفت» به عنوان «اَرَتَ» همچنان فقط نظریهای هیجانانگیز بهشمار میرود و برای اظهارنظر قطعی هنوز زود است، اما دلایل موجهی نیز برای رد این امکان مبنی بر اینکه میتوانسته اینجا همان اَرَتَ شگفتانگیزی باشد که اسطورههای سومری از آن به عنوان تمدنی ثروتمند و رقیب دولتشهر باستانی«اوروک» نام بردهاند، وجود ندارد.
اَرَتَ، مرهشی، جیرفت
کشفیات جیرفت مباحثی را درباره موقعیت جغرافیایی مورد تردید برخی از سرزمینهایی که نامشان در متون ادبی «میانرودانی» آمده، همچون «اَرَتَ» و «مَرهشی»، مجددا مطرح کرد. درحالیکه مرهشی یک مکان تاریخی اثباتشده است (نام آن در متون تاریخی و اقتصادی بینالنهرین آمده است)، اَرَتَ شهری افسانهای است که نام آن شگفتی و کنجکاوی را برمیانگیزد و از این «جاینام» جز اوصافی خارقالعاده که در متون حماسی-اساطیری سومری آمده، اطلاعات موثق دیگری جز تصویری اسطورهای در دست نیست؛ تصویری که سومریان از اَرَتَ به عنوان سرزمینی غنی، دور و متخاصم ترسیم کردهاند. دلیل اصلی درگیری سومریان با سرزمین اَرَتَ و شاهان آن، ثروت فراوان آنان ازجمله مواد ارزشمندی چون طلا، نقره، مس، قلع، لاجورد و عقیق که به همراه کالاهای لوکس دیگر به نقاط دوردست صادر میشده است و نشانده آن است که زرگران و جواهرسازان ماهری در اَرَتَ حضور داشتهاند. بر اساس روایات سومری، از آنجایی که اوروکیها از نظر مواد اولیه، بهویژه فلزات و سنگهای قیمتی فقیر بودند، با مراجعه به اَرَتَ تقاضای مبادله مواد خام و اولیه با غلات را داشتند، اما پادشاه اَرَتَ این پیشنهاد را نپذیرفت و این داستان با وقوع جنگی که در نهایت با پیروزی اوروکیها پایان یافت، به انجام میرسد. سومریها با این شکست، پادشاه اَرَتَ را وادار کردند خراج عظیمی را بهصورت مواد خام و فرستادن هنرمندان، صنعتگران و جواهرسازان به اوروک پرداخت کند.
بر اساس روایت سومری «اِنمِرکار و پادشاه اَرَتَ»، درگیری حماسی اشارهشده، در سرزمینهای شرقی بینالنهرین رخ داده است. فرستاده انمرکار از راه شوش و با گذر از انشان به اَرَتَ رسیده و در طی این مسیر طولانی، از هفت کوه بلند عبور کرده است. عدد هفت، نماد اندازهگیری فضا، زمان و مکان بوده است. این توصیف جغرافیایی با رشتهکوههای موجود بین استانهای فارس و کرمان امروزی مطابقت دارد و به این سبب بود که یوسف مجیدزاده، جانمایی اَرَتَ را در دشتهای استان کرمان دانست که نشانههای ثروت و غنای موجود در آنجا را میتوان در نقاطی مانند صوغون، دولتآباد، شهداد و مهمتر از همه «جیرفت» مشاهده کرد. مکانهای مذکور شباهتهای زیادی با توصیف اساطیر سومری از «اَرَتَ» دارند. صنعتگران، سنگتراشان، فلزگران و جواهرسازان تپه یحیی، شهداد و جیرفت و ظروف و اشیای فلزی، مرمرین و سنگ صابونی شهداد و جیرفت، نشانههای مهارت و پیشرفت هنرمندان و صنعتگران اَرَتَ هستند. از سوی دیگر، هر دو شهر اوروک و اَرَتَ تحت تسلط الهه «اینانا» هستند، اما از آنجایی که در اَرَتَ معبدی برای او بنا نشده بود، الهه اینانا از آنها رضایت نداشته و در عوض اوروکیها به دلیل داشتن معبدی برای پرستش الهه اینانا، تحت حمایت او قرار داشتند. پرسش کلیدی این است که آیا جیرفت همان اَرَتَ افسانهای است؟
در تطبیق و جانمایی جیرفت با اَرَتَ نمیتوان فقط بر اساس متون اساطیری و اشعار حماسی سومری اظهارنظر کرد. از منظر تاریخی و شواهد اقتصادی به نظر میرسد اطلاعات و آگاهیهای موجود منتقلشده درباره مرهشی معتبرتر باشد. منابع بسیاری از ثروت این سرزمین و بهویژه سنگهای قیمتی که بهصورت گسترده به «دیلمون» (در بحرین امروزی)، سواحل جنوبی خلیج فارس و سومر صادر میشده، اشاره کردهاند. در بسیاری از متون اساطیری و غنایی مانند اسطوره «اِنکی» و «نینهورساگا»، «انکی و نظم جهان»، «متون غنایی» -بهویژه سرود «نینورتا» که از خدای «اینانا» به خاطر آنکه فلزات و سنگهای گرانبها را از سرزمینهای دیگر به سومر آورده ستایش میکنند- نام «مرهشی» با سنگها و فلزات گرانبها پیوسته تکرار شده است. بنابراین میتوان استنباط کرد که محل مدنظر منابع مهمی از این مواد خام داشته که قابل صدور به مکانهای دیگری بوده است. به نظر میرسد اصطلاحات «مَرهَشو» و «مَرهوشو» متوجه نوع خاصی از سنگ نرم قابل حکاکی است که به احتمال قوی همان سنگ صابونی یا کلریت جیرفتی است.
از سوی دیگر، هم اَرَتَ و هم مرهشی ویژگیهایی دارند که مختص حوزه هلیلرود است و به نظر میرسد اینها سه «جاینام» متفاوت و دارای نقاط مشترک با یک گستره جغرافیایی باشند؛ جیرفت، اَرَتَ و مرهشی.
در این میان فقط نکته روشن آن است که هر سه اینها در جنوب شرقی ایران طی هزاره سوم پیش از میلاد بسیار غنی بوده و قطعا با مردم شمال فلات ایران و هم با نواحی غربی در بینالنهرین ارتباط تجاری و فرهنگی داشتهاند.
جیرفت باستانی، مانند شهرهای دیگر از محلات و نواحی مختلفی تشکیل شده: محلات «مسکونی»، «صنعتی» و «اداری و مذهبی». منطقه مسکونی شهر بخش نسبتا وسیعی را در بر میگیرد که از دو تپه عظیم به نامهای «کنارصندل شمالی» و «کنارصندل جنوبی» تشکیل شده است. این دو تپه داخل روستایی به همین نام و تقریبا در 28کیلومتری شهرستان جیرفت واقع شدهاند. تپه جنوبی در فاصله تقریبی 500متری از ساحل غربی هلیلرود قرار داشته و از دو بخش متمایز «ارگ» و «شهر پایین» تشکیل شده است. دو گروه متمایز از آثار معماری در اینجا دیده میشود؛ شکل یا گروه اول ترکیبی از سازههای مجزا بوده و بقایای آثار بهدستآمده مجموعه خصوصی خانگی شناسایی شدهاند و گروه دوم بخشهایی با ابزار کار و قطعات ناتمام اشیا هستند که «منطقه صنعتی» خوانده شده است.
مجموعههای مسکونی شامل شهر و سازههایی منظم، به شکل چهارگوش و بدون حیاط مرکزی بوده و فضاهای اشغالی استفادهشده برای سکونت، بسیار بزرگ هستند که نشاندهنده آن است که گروههای بزرگ انسانی در واحدهای مسکونی احتمالا بسیار بزرگ استقرار داشته و چند نسل را در آن مکان در بر میگرفته است.
در مناطق موسوم به صنعتی، قطعات سفال، ضایعات ابزارهای ریزِ سنگی، ضایعات فلز، مس و مفرغ و همچنین خردهسنگهای نیمهقیمتی و بقایای مهرههای بهدستآمده، پژوهشگران را به این نتیجه رسانده که در این بخش از دولتشهر، فعالیتهای صنعتی در طیفهای گوناگونی انجام میشده است. همه این مجموعهها در «شهر پایین» قرار دارند؛ اما «ارگ» که قلب تپنده شهر است، در بالاترین نقطه تپه واقع شده است. ارگ شهر به وسیله یک دیوار حجیم و بزرگ احاطه شده که با خشتهای بزرگی در ابعاد 30 سانتیمتر در 60 سانتیمتر با ضخامت 13 سانتیمتر احداث شده و تا به امروز آثار آن تا ارتفاع 190سانتیمتر در نمای غربی ارگ باقی مانده است و حدس زده میشود که ارتفاع باقیمانده بخش حفارینشده شرقی دستکم 380 سانتیمتر باشد؛ بنابراین میتوان چنین استنباط کرد که این دیوار عظیم، برای محافظت از یک بنای یادبود یا بنای همگانی سترگ ساخته شده است. تنها اتاقی که داخل ارگ به طور کامل کاوش شده، فضایی است به شکل مستطیل و نسبتا بزرگ که به دلیل وجود یک نقشبرجسته، آن را معبد شناسایی کردهاند؛ نقشبرجستهای که از خاک رس ساخته شده و مردی را داخل طاقچهای، روی دیوار جنوبی اتاق نشان میدهد. متأسفانه قسمت بالای نقشبرجسته شامل «سر، شانه راست و تمام سمت چپ تا بازو» به علت نفوذ آب باران و فرسایش ناشی از وزش باد از بین رفته است.
چهره و قامت نقشبرجسته از روبهرو است. خمیدگی بازوها یک زاویه قائمه را تشکیل داده و مشتهای دو دست بر روی کمر و مقابل هم قرار دارند. نقشبرجسته، در مجموع نشاندهنده مردی با سینه برهنه، عضلات بازوی تنومند و برجسته و دامن تزیینشده است. دامن با نوارهای افقی قرمز و اُخرایی و ردیفی از مثلثهای سیاه متناوب نقاشی شده است. ارتفاع موجود و امروزی نقشبرجسته 110 سانتیمتر بوده، اما تخمین زده میشود که در اصل و پیش از تخریب 210 تا 220 سانتیمتر ارتفاع داشته است. این نقشبرجسته شباهتهای زیادی به تندیسهای گورستان شهداد دارد و اگرچه برای ما شناختهشده نیست، اما میتوان حدس زد که ممکن است نقش یک ایزد یا مردی روحانی باشد.
دو سکوی عظیم خشتی در تپه شمالی وجود دارد که عملکرد آنها تاکنون برای باستانشناسان نامشخص بوده، اما سُنت ایجاد ساختمانها و بنا بر روی سکوها، سنتی باستانی است که نمونههایی از آن در شوش و بینالنهرین دیده شده است. زمان ساخت این سکوها کمی پیشتر از نخستین زیگورات شناختهشده از سوی «اورنامو» در حدود سال 2100 پیش از میلاد است. با این توضیح، برخی از پژوهشگران این ساختار را با زیگوراتهای بینالنهرین مقایسه میکنند.
علاوه بر موارد فوق، توده و انباشت بزرگی از ظرفهای سفالی و سنگی و اشیای دیگر ساختهشده از
کلریت/سنگ صابون که همگی با نقشهایی بسیار زیبا و به صورت شکلهای برجسته جانوران، موجودات افسانهای، شخصیتهای اسطورهای و نمادهای معماری در کُنارصندل و گورستانهای اطراف آن پیدا شدهاند. این گروه از اشیا، آثاری نبودند که از دیدگاه باستانشناسی کاملا ناشناخته باشند، بلکه بیشتر آنها شبیه به برخی نمونههای شناساییشده در دوران پیش از تاریخ بوده؛ هرچند سنسنجی انتسابی به آنها که به نظر میرسد مربوط به میانه نیمه و آخرین سدههای «هزاره سوم پیش از میلاد» بوده باشد، کماکان میان پژوهشگران محل بحث و گفتوگو است.
اشیا و مواد فرهنگی بسیاری در کاوشهای قانونی و غیرقانونی جیرفت به دست آمده، اما مهمترین و بیشترین آنها اشیا و ظروف ساختهشده از سنگ صابون یا کلریت بوده است. کلریت یا سنگ صابونی جیرفت به رنگ خاکستری و دانههای سبز براق و نرم با سطحی خشن است و نرمبودن آن به احتمال زیاد به ترسیم نقوش برجسته کمک کرده است. تزیینات افزوده این اشیا نیز از سنگهای نیمهگرانبهایی مانند سنگ فیروزه آبی، کبود و سنگ لاجورد است. مجموعه آثار بهدستآمده از جیرفت شامل ظروف و سنگهای تخت، پیکرههای انسانی و جانوری، فنجانهای پایهدار، ظروف بلند با لبه برگشته، ظروف کوچک استوانهای و بطریها و گلدانهای کوچک مینیاتوری است. در این مجموعه تعدادی اشیا به شکل کیف پیدا شده که احتمالا سنگ وزنه بوده باشند؛ اگرچه هیچیک از این نامها مبنای علمی نداشته و تنها شکل قراردادی نام این دسته از اشیا است.
در اهمیت اشیای بهدستآمده از جیرفت و طرحها و نقوش آنها، همین بس که با توجه به آن میتوان تا حدودی تصوری از موضوعات مورد علاقه مردم آن جامعه، مانند اشتغالات ذهنی، طرز تفکر، اعتقادات، عادات و رسوم به دست آورد. نقوش حکاکیشده بر روی اشیای سنگ صابونی، دارای ویژگیهای خاصی هستند. تقریبا تمام چشمهای جانداران و موجودات اساطیری، با سنگ مرمر یا سنگ آهکی یا فیروزه به شکل گرد یا بیضی «سنگنشانی» شدهاند. تزیینات ظروف سنگ صابونی به صورت برجستهسازی یا کندهکاری و قطعات افزوده به شکل سنگنشانی دیده میشود. نقوشی که در آنها کار سنگنشانی انجام شده و جزء گروه تزیینات افزوده نام برده شده، عبارتاند از نقوش انسانی و جانوری بر روی جامهای پایهدار و کاسههای کوتاه. در این نقوش از مهرههایی به شکل گردنآویز بر روی دو کنده زانو و زیر کمر و در حدقه چشم استفاده شده است.
این ظروف به شکل لیوانهای بلند مخروطی شکل، لیوانهای متوسط مخروط شکل، لیوانهای متوسط استوانهای، جامهای پایهدار، کاسههای استوانهای کوتاه، کاسههای متعارف، خمرهها، صندوقچه، گلدان و چند شکل نامتعارف دیگر هستند. نقوش تزیینی نیز دربرگیرنده تصاویری از انواع خزندگان، پرندگان، جانوران، انسان، نخلستان و جانوران خیالی و ترکیبی مانند «عقرب-انسان»، «مار-انسان» و برخی از هیولاهای ناشناخته هستند. نقوش مرتبط با آثار معماری مانند نمای ساختمان، نیمستونها، پنجرهها و دروازههای ورودی نیز بر روی ظروف و بهویژه کاسههای استوانهای کوتاه دیده میشود. بهاینترتیب کشفیات جیرفت، بار دیگر ایران را در مرکز فعالیتهای فرهنگی مرتبط با تمدنهای هزاره سوم پیش از میلاد جای داده است.
آغاز کاوش در جیرفت پس از 16 سال وقفه
دوره جدید کاوش و پژوهش در تپههای کُنارصندل از آخر آذرماه 1402 آغاز شده و تا 15 بهمن ادامه خواهد یافت. نخستین گروه باستانشناسی پژوهشکده باستانشناسی از سال 1381 در اینجا آغاز به کار کرد و در سال 1386 فعالیت آن گروه پایان یافت. در آن مدت گروه باستانشناسی بینالمللی به سرپرستی استاد یوسف مجیدزاده، به پژوهشهای ارزندهای پرداخت که نتایج آن در مقالات و کتب چندی به فارسی و زبانهای دیگر منتشر شد. باوجوداین، هنوز پرسشهای بسیاری درباره این مجموعه محوطهها باقی مانده است. یکی از مهمترین و اساسیترین این پرسشها، تطابق موقعیت و نام این شهر با «جاینام»های سومری یا به معنی شهرهای «اَرَتَ» و «مرهشی» است.
پرسش مهم دیگر، مسئله تاریخگذاری و سنسنجی کامل محوطه است؛ چراکه علاوه بر آثار درخشان بهدستآمده از هزاره سوم پیش از میلاد در جیرفت، با توجه به گاهنگاری محوطههای دیگری در کرمان که تاریخ قدیمیترین لایههای آنها به حدود «هزاره هفتم پیش از میلاد» نیز میرسد، این پرسش مطرح است که آیا در کُنارصندل نیز علاوه بر آثار یادشده، آثاری از ادوار قدیمیتر -یعنی از دوره نوسنگی و مسسنگی- نیز وجود دارد یا خیر و درواقع آیا آثار موجود بر اثر یک تکامل فنی، هنری و تاریخی به وجود آمده و دارای پیشینه محلی هستند یا خیر؟
درحالحاضر اصلیترین هدف گروه باستانشناسی از اجرای این طرح در یک دوره سهساله، ساماندهی محوطه است. در حقیقت ترک محوطه در 16 سال اخیر از سوی باستانشناسان موجب صدمات و تخریبهای فراوانی شده که اگر ادامه یابد، در سالهای پیشرو، اثری از این محوطه ارزشمند باقی نخواهد ماند. علاوهبرآن تجاوز به عرصه و حریم این تپهها که متأسفانه تاکنون به ثبت نیز نرسیده، بهشدت ادامه دارد و از اینرو ساماندهی، مرمت و حفظ آثار حفاریشده در کاوشهای پیشین، بسیار ضروری است تا بتوان محوطه را برای یک سلسله کاوشهای گسترده و علمی آماده کرد.
* استاد باستانشناسی ایران و سرپرست هیئت کاوشهای باستانشناسی جیرفت و شهر سوخته