پیوست آب
همه ما میدانیم که ایران به لحاظ جغرافیایی در منطقه خشک و نیمهخشک قرار دارد. این گزاره را در کلاس سوم یا چهارم ابتدایی آموختهایم. نزدیک به دوسوم مساحت ایران زیر پوشش اقلیم خشک است. از 35 درصد باقیمانده، نیز تنها 15 درصد در اقلیم مدیترانهای است و 20 درصد در اقلیم نیمهخشک است.
مسئله: همه ما میدانیم که ایران به لحاظ جغرافیایی در منطقه خشک و نیمهخشک قرار دارد. این گزاره را در کلاس سوم یا چهارم ابتدایی آموختهایم. نزدیک به دوسوم مساحت ایران زیر پوشش اقلیم خشک است. از 35 درصد باقیمانده، نیز تنها 15 درصد در اقلیم مدیترانهای است و 20 درصد در اقلیم نیمهخشک است. همچنین همه ما میدانیم که میزان بارندگی در ایران از میانگین جهانی پایینتر است و از نظر میزان بارش در یکی از کمآبترین مناطق دنیا قرار دارد. این موارد، نکاتی نیست که ما امروز آن را فهمیده باشیم. قرنهاست که میدانیم ایران کشوری کمآب است. تلاشهای اجداد ما در ساخت آبانبارهای عمومی، احداث کاریزها و ایجاد آببندها حکایت از این آگاهی و تلاش اندیشیدهشده برای فائقآمدن بر دشواریهای کمآبی با آسیبنرساندن به منابع آبی داشت. با وجود این آگاهیها در چند دهه اخیر ما با منابع آبیمان به نحوی برخورد کردیم که اکنون این کشور کمآب، در زمره یکی از کشورهای دارای تنش آبی قرار گرفته و با اَبَربحران محیطزیستی کمآبی مواجه شده است؛ بهطوریکه در طول حدود صد سال میزان سرانه آب در ایران به کمتر از یکدهم رسیده است. اگر در سال 1300 سرانه آب تجدیدپذیر سالانه کشور حدود 13 هزار مترمکعب بود، در سال 1370 به سههزارو 600 مترمکعب، در سال 1385 به هزارو 900 مترمکعب، در سال 1393 به هزارو 400 مترمکعب رسید و اکنون به هزارو 200 مترمکعب رسیده است. قطعا دلایل گوناگونی دست به دست هم دادهاند تا این شرایط شکل گرفته است؛ گرمشدن زمین که تأثیر خود را بر اقلیم ایران نیز گذاشته و گرمای آن را به طور میانگین حدود 1.5 درجه سانتیگراد افزایش داده است، کاهش بارندگی سالانه از میانگین 270 میلیمتر به کمتر از 220 میلیمتر، افزایش جمعیت از 1300 تا 1357 تا حدود سه برابر و از آن سال تا اکنون به بیش از دو برابر و در مجموع از 1300 تا اکنون بیش از هشت برابر و به نظر میرسد تا 20 سال آینده جمعیت ایران به بالای صد میلیون نفر برسد که خود را در کاهش میزان سرانه آب تجدیدپذیر و افزایش مصرف آب نشان میدهد، افزایش تولید محصولات کشاورزی در چارچوب سیاست خودکفایی فقط در 40 سال اخیر از 30 میلیون تن به 130 میلیون تن و به موازات آن افزایش صادرات آب مجازی و احداث صنایع موجب شد تا آب تجدیدپذیر توان و ظرفیت پاسخگویی به نیازهای ناشی از روند توصیفشده را نداشته باشد و برای همین به منابع آبهای تجدیدناپذیر دستدرازی شد و آب موجود در آبخوانها که آرامآرام در مدت هزاران سال ذخیره شده بود، بیش از میزان تجدیدشوندگی برداشت شد؛ بهطوریکه در دو، سه دهه اخیر با کاهش رو به تزاید میزان آبهای زیرزمینی مواجه هستیم. این امر از یک سو به کفشکنی در چاهها و عمیقترکردن آنها برای استحصال آب در لایههای زیرین انجامید و از سوی دیگر در روی زمین به کاهش امکان استفاده از زمین زراعی به علت از بین رفتن آبخوانها و نیز فرونشست زمین انجامیده است؛ آنگونه که اکنون سال به سال بر تعداد دشتهای دچار بحران آبی کشور افزوده میشود. طبق گزارش مرکز پژوهشهای مجلس 420 دشت از 609 دشت کشور، تنها در دو، سه دهه اخیر، بهویژه از نیمه دهه 80 به این سو، با بحران آبی و ممنوعه شناسایی شدهاند؛ یعنی نزدیک به 70 درصد از دشتهای کشور. درباره این وضعیت ناگوار که اکنون به اَبَربحران کشور تبدیل شده است و آثار و تبعات سرزمینی و اجتماعی ـ فرهنگی و حتی سیاسی بسیاری به همراه داشته و خواهد داشت، بسیار میتوان نوشت و اطلاعات دقیقی از طرف سازمانهای مرتبط گردآوری شده است؛ اما در شرایط کنونی چه کنیم؟
پیشنهاد: برای کمکردن سرعت پیشرونده این بحران و کشیدن ترمز تخریب منابع آبی کشور و تلاش برای ترمیم آسیب وصفناپذیر که به زیستبوم ایران وارد شده، پیشنهادهای متنوعی ارائه شده است که هرکدام از آنها در جای خود مغتنم و نیازمند مطالعه و تدقیق است و میتواند به جای خود اثربخش هم باشد. آگاهیبخشی به کشاورزان، فعالیتهای ترویجی برای تغییر الگوی کشت از نوع کشت تا شیوه کشت بهویژه شیوههای آبیاری، گسترش اقدامات آبخوانداری، تلاش برای بیابانزدایی، مراقبت از جنگلها، افزایش اقدامات نظارتی برای برخورد قانونی با متخلفان، الزام به گسترش بانک اجتماعی آب و تلاش برای حفظ بارش در نقاط مختلف کشور بهویژه در هنگامههای پربارش ازجمله این برنامهها و اقدامات است.
دراینمیان، جای یک اقدام خالی است. با توجه به شرایط بحرانی آب و زیستبوم ایران در این حوزه، تمام سیاستگذاریها و برنامههای توسعهای باید مبتنی بر وضعیت آب و شناسایی میزان و چگونگی اثرگذاری دقیق آن سیاست و برنامه بر منابع آبی منطقه مدنظر و کشور باشد. به عبارتی دیگر، همانگونه که سیاستها و طرحهای توسعهای نیازمند تدوین پیوست محیطزیستی و پیوست اجتماعی و فرهنگی است، با توجه به شرایط خاص ایران در موضوع آب، باید مستقلا پیوست آب آن سیاست و طرح تدوین شود و جایگاه نخست را در تصویب سیاست و طرح به دست بیاورد.
پیوست آب باید بتواند به پرسشهای بسیاری در زمینه سیاست و طرح و برنامه توسعهای پاسخ گوید؛ ازجمله: در صورت نیاز سیاست و طرح و برنامه به آب، مقدار دقیق آب مورد نیاز و منابع تأمین آن به طور دقیق چیستند؟ سیاست و برنامه مدنظر چه تأثیری بر منابع آبی منطقه بلافصل و نیز مناطق همجوار و در کل حوضههای آبریز مرتبط خود در بازههای زمانی کوتاهمدت، میانمدت و بلندمدت خواهد گذاشت؟ از این سیاست و برنامه، چه گروههایی سود میبرند و چه گروههایی متضرر میشوند؟ نقش این سیاست و برنامه با توجه به میزان اثرگذاری بر منابع آبی بر تنشهای اجتماعی و سیاسی منطقه چیست؟ این سیاست و برنامه تا چه حد بر تابآوری سرزمینی منطقه بلافصل و ایران در چارچوب منابع آبی اثرگذار است؟ این سیاست و برنامه تا چه حد میتواند در احیای منابع آبی منطقه و ایران نقش داشته باشد؟ ما در موقعیتی قرار داریم که نمیتوانیم بگوییم سیاست و برنامهای را انتخاب میکنیم که کمترین اثرگذاری منفی را بر منابع آبی خواهد گذاشت. شرایط ما شرایط انتخاب بین بد و بدتر نیست. تنها باید به سمت سیاستها و برنامههایی رفت که در شرایط کنونی از اثرگذاری منفی بر منابع آبی و سرزمینی خالی باشند. به عبارتی، سیاستگذاری در ایران امروز باید مبتنی بر احیای دوباره منابع آبی و افزایش پایداری و تابآوری سرزمینی ایران انجام شود و هیچ مصلحتی را فراتر از آن قرار ندهیم.