|

جستاری از بیونگ‌چول هان درباره عصر دیجیتال

رژیم اطلاعات*

مقصود من از «رژیم اطلاعات» شکلی از سلطه است که در آن اطلاعات و پردازش آن توسط الگوریتم‌ها و هوش مصنوعی اثری تعیین‌کننده بر فرایندهای اقتصادی، اجتماعی و سیاسی دارند. برخلاف رژیم‌های انضباطی که تحت آنها «بدن‌ها» و «انرژی‌ها» مورد بهره‌کشی واقع می‌شوند، تحت رژیم اطلاعات «داده‌ها» و «اطلاعات» مورد بهره‌برداری واقع می‌شوند.

رژیم اطلاعات*

ترجمه مسیح بهار: مقصود من از «رژیم اطلاعات» شکلی از سلطه است که در آن اطلاعات و پردازش آن توسط الگوریتم‌ها و هوش مصنوعی اثری تعیین‌کننده بر فرایندهای اقتصادی، اجتماعی و سیاسی دارند. برخلاف رژیم‌های انضباطی که تحت آنها «بدن‌ها» و «انرژی‌ها» مورد بهره‌کشی واقع می‌شوند، تحت رژیم اطلاعات «داده‌ها» و «اطلاعات» مورد بهره‌برداری واقع می‌شوند. قدرت دیگر وابسته به مالکیتِ ابزار تولید نیست، بلکه به دسترسی به اطلاعات بستگی دارد؛ ‌اطلاعاتی که برای نظارت-مراقبت (surveillance) روان-سیاسی (psychopolitical) و پیش‌بینی و کنترل رفتار قابل استفاده‌ است. رژیم‌های اطلاعات به سرمایه‌داری اطلاعات متصل‌اند که در ادامه به سرمایه‌داری نظارتی-مراقبتی تبدیل می‌شود و موجودات انسانی را به «دام‌های مصرف‌کننده‌ای که داده تولید می‌کنند» تقلیل می‌دهد. «رژیم انضباطی» صفت ممیزۀ سلطۀ سرمایه‌داری صنعتی است. شکل آن، ماشینی است: هر فرد در ماشینِ قدرتِ انضباطی یک چرخ‌دنده است. قدرت انضباطی وارد اعصاب و مفاصل می‌شود و «از یک گِل بی‌شکل، یک بدن بی‌مهارت» یک «ماشین» می‌سازد.1 بدن‌های «رام» تولید می‌کند: «بدنی رام است که می‌تواند تحت سلطه درآید، استفاده شود، تغییر یابد و بهینه شود‌».2 بدن‌های رام تنها دارندگان داده یا اطلاعات نیستند؛ آنها دارنده انرژیاند و ماشین‌های مولدند. تحت یک رژیم انضباطی، موجودات انسانی تعلیم داده می‌شوند تا به دام‌های زحمتکش تبدیل شوند. «سرمایه‌داری اطلاعات» از ارتباطات و اتصالات استفاده می‌کند و به‌این‌ترتیب روش‌های انضباطیِ ایزولاسیون فضایی، قوانین سختگیرانۀ کار‌ و تمرینات بدنی در آن منسوخ‌اند. «رام‌بودن» با وجود اطاعت یا پیروی‌ای که به دنبال دارد برای رژیم اطلاعات ایده‌آل نیست. سوژۀ مطلوب رژیم اطلاعات نه مطیع است نه پیرو، بلکه آزاد، خلاق و اصیل است. این سوژه مطلوب خود را تولید می‌کند و نقش خود را بازی می‌کند.

رژیم انضباطی فوکو از ایزوله‌کردن به‌عنوان ابزار سلطه استفاده می‌کند: «ایزوله‌کردن شرط اولیۀ تسلیم کامل است‌».3 «سراسربین» با سلول‌های ایزوله‌اش نمادی شایسته برای رژیم انضباطی است. حال ایزوله‌سازی نمی‌تواند به رژیم اطلاعات تسری یابد چراکه رژیم اطلاعات بالاخص از ارتباطات بهره می‌جوید. تحت رژیم اطلاعات، نظارت-مراقبت با استفاده از داده اتفاق می‌افتد. در سراسربین انضباطی، زندانیان ایزوله داده‌ای تولید نمی‌کنند زیرا ارتباط برقرار نمی‌کنند.

هدف قدرت انضباطی زیست-سیاسی (biopolitical) بدن است. «برای جامعۀ سرمایه‌داری آنچه از چیزهای دیگر مهم‌تر بود، زیست-سیاست بود، بدنی بود، پیکری بود».4 رژیم زیست-سیاسی بدن را در ماشین‌های نظارت-مراقبت و تولید قرار می‌دهد تا از روش‌های ارتوپدی انضباطی آن را بهینه‌سازی کند. رژیم اطلاعات که فوکو ظهورش را ندید، به دنبال سرمایه‌های زیست-سیاسی نیست و علاقه‌ای به بدن ندارد. رژیم اطلاعات روان را از طریق روان-سیاست تسخیر می‌کند. حالا بدن بیشتر از جنبۀ زیبایی و تناسب‌اندام دیده می‌شود. در جوامع سرمایه‌داری اطلاعات غربی، بدن نسبتاً از قدرت انضباطی که به آن تعلیم می‌داد ماشین زحمتکشی شود، رهایی یافته است. به‌جای آن، بدن توسط صنعت زیبایی تصاحب شده است.

هر نوعی از حکومت، سیاست بصری خاص خودش را دنبال می‌کند. برای یک رژیم حاکم، جلوۀ خیره‌کنندۀ قدرت امری ضروری است. نمایش رسانۀ آن است. قدرت حاکم خود را با فریبندگی تئاتری معرفی می‌کند. این فریبندگی حتی به آن مشروعیت می‌بخشد. جشن‌ها و نماد‌ها قدرت حکومت را پایدار می‌کنند. جشنواره‌ها، نماد‌های خشونت، مراسم دلخراش و نمایش‌های تنبیه همگی بخش‌هایی از تئاتر و نمایشِ به صحنه آمده توسط قدرت حاکم‌اند. شکنجه فیزیکی به‌صورت عمومی نمایش داده می‌شود تا بیشترین تأثیر را بگذارد. جلاد و محکوم بازیگرانِ این تئاترند و فضای عمومی صحنۀ تئاتر. قدرت فرمانروایی از طریق نمایش تئاتری کار می‌کند. قدرتی است که نمایش می‌دهد، می‌درخشد، به رخ می‌کشد و خود را می‌شناساند. برای آنکه به بار بنشیند افراد تحت استیلا باید عمدتاً نامرئی بمانند.

رژیم فرمانروایی پیشامدرن «جامعه نمایشی» است، ولی رژیم انضباطی مدرن یک جامعه 

نظارتی-مراقبتی است. جشن‌های پرجلوۀ فرمانروایی و نمایش شکوهمند قدرت جای خود را به نظارت-مراقبت بی‌شکوهِ بوروکراتیک می‌دهد. مردم دیگر نه در آمفی‌تئاتر هستند نه روی صحنه، بلکه درون ماشین سراسربین قرار می‌گیرند.5 چیدمانِ دیده‌شدن وارونه می‌شود و حالا به‌جای حاکمان حکومت‌شوندگان‌اند که در معرض دید واقع می‌شوند. قدرت انضباطی خود را نامرئی می‌کند، در حالی که دیده‌شدنی دائمی را به تحت تسلط‌هایش تحمیل می‌کند. جهت دسترسی سلطه‌گران، سلطه‌شوندگان را همیشه زیر نورافکن نگه می‌دارد. این واقعیت که سوژۀ انضباطی همواره در حال دیده شدن است او را تحت استیلا نگه می‌دارد.6

کارآمدی سراسربینِ (panoptican) انضباطی از این سرچشمه می‌گیرد که زندانیانِ آن احساس می‌کنند دارند دائماً پاییده می‌شوند. آنها مراقبت را درونی‌سازی می‌کنند. ایجاد این ذهنیت در افراد مردم که «بدانند دائماً در دیدرس قرار دارند» برای قدرت انضباطی حیاتی است.7 در دولت 

نظارتی-مراقبتی جورج اورول، برادر بزرگ است که در دیدرس بودن دائمی مردم را تضمین می‌کند: «برادر بزرگ شما را می‌بیند‌». تحت رژیم انضباطی، روش‌های منزوی‌سازی فضایی مانند حبس و ایزولاسیون‌اند که قابل رؤیت بودن فرد تحت سلطه را تضمین می‌کنند. به ‌این‌ ترتیب که به هر یک از آنها موقعیت‌های فضایی مشخصی را اختصاص می‌دهند که مجاز نیستند از آنها خارج شوند. پس جابه‌جایی افراد تحت سلطه به‌شدت محدود شده تا نتوانند از نگاه سراسربین بگریزند.

در جامعه اطلاعاتی ساختارهای محدودکننده رژیم انضباطی در شبکه‌های باز حل می‌شوند. رژیم اطلاعات به اصول توپولوژیک زیر وفادار است: وقفه در جهت تداوم کاهش بیابد؛ حبس جای خود را به گشودگی می‌دهد؛ سلول‌های ایزوله با شبکه‌های ارتباطی جایگزین می‌شوند. رؤیت‌پذیری اکنون به شیوه‌ای کاملاً متفاوت به وجود آمده است نه از طریق ایزوله‌کردن بلکه از طریق اتصال همه‌جانبه. تکنولوژی اطلاعاتی دیجیتال ارتباط را تبدیل به نظارت-مراقبت می‌کند. هرچه ما بیشتر داده تولید کنیم یا ارتباط برقرار کنیم مراقبت کاراتر می‌شود. تلفن موبایل ابزار سلطه و مراقبت است که از آزادی و ارتباط سوءاستفاده می‌کند. تحت سلطۀ رژیم اطلاعات مردم احساس نمی‌کنند که تحت مراقبت‌اند، آنها احساس می‌کنند آزادند. نکتۀ متناقض اینکه این احساس آزادی است که سلطۀ رژیم را تضمین می‌کند. این تفاوت نهادی رژیم اطلاعات با رژیم انضباطی است. وقتی آزادی و مراقبت مصادف می‌شوند سلطه کامل می‌شود.

رژیم اطلاعات نیازی به فشارهای انضباطی ندارد. او به مردم تحمیل نمی‌کند که همواره در دیدرس سراسربین باشند. مردم بدون هیچ اجبار بیرونی و از روی نیاز درونی، خودشان را در دیدرس قرار می‌دهند. مردم خود را به نمایش می‌گذارند یعنی خود را عرضه می‌کنند. فعل فرانسوی 

se produire یعنی خود را عرضه‌کردن. در حالی که رژیم انضباطی در دیدرس بودن را تحمیل می‌کند، رژیم اطلاعات بر این واقعیت بنا شده که مردم می‌خواهند دیده شوند. آنها داوطلبانه خود را در کانون توجه قرار می‌دهند. در حالی که زندانی سراسربین انضباطی سعی دارد از دیده‌شدن اجتناب کند، سوژۀ رژیم اطلاعات خواهان دیده‌شدن است.

رژیم اطلاعات با عنوان «شفافیت» سیاست‌هایش را دنبال می‌کند. اگر ما شفافیت را صرفاً اقداماتی در نظر بگیریم که افراد یا نهادها انجام می‌دهند تا اطلاعات در معرض عموم قرار‌ گیرد، از اهمیت راستین آن غافل مانده‌ایم. شفافیت جبر سیستماتیک رژیم اطلاعات است. الزام شفافیت این است که همه‌چیز باید با عنوان اطلاعات در دسترس باشد. شفافیت و اطلاعات هم‌معنی‌اند. جامعۀ اطلاعاتی جامعه شفافیت است. الزام شفافیت این است که اطلاعات باید آزادانه به گردش درآید. درواقع این مردم نیستند که آزادند، اطلاعات آزاد است. پارادوکس جامعه اطلاعاتی این است که مردم در بند اطلاعات‌اند. آنها با تولید و تبادل اطلاعات خود را به بند می‌کشند. زندان دیجیتال شفاف است.

اپل‌‌استور اصلی در نیویورک یک مکعب بزرگ شیشه‌ای است. معبد شفافیت است. اپل‌استور شفاف شبانه‌روز برای همگان باز است. فروشگاه در زیرزمین واقع شده است. همگان -‌همه مشتریان‌- به ساختمان دسترسی دارند. با اینکه مکعب اپل آزادی و ارتباط بی‌مانع را تداعی می‌کند، ولی درواقع تجسم حکومت بی‌رحم اطلاعات است. رژیم اطلاعات مردم را سراسر شفاف نگه می‌دارد، اما سلطه خودش هرگز شفاف نیست. هیچ شکل شفافی از سلطه وجود ندارد. شفافیت تنها وانمود فرایندی است که خودش نامرئی است. شفافیت خودش شفاف نیست. در آن یک وجه معکوس وجود دارد. موتورخانه شفافیت در تاریکی پوشیده شده است. ما به‌تدریج تسلیم قدرت الگوریتمی جعبه سیاه می‌شویم.

حکومت رژیم اطلاعات پنهان است، چراکه در زندگی روزمره ما تنیده شده است. حکومت رژیم اطلاعات پشت حس‌ و حال دوستانه شبکه‌های اجتماعی، راحتی و کارایی موتورهای جست‌وجوگر، صدای گرم دستیار مجازی و خدمتگزاری مؤدبانه اپ‌های هوشمند پنهان می‌شود. تلفن هوشمند درواقع «خبرچینی» است که ما را در معرض نظارت بیست‌وچهار ساعته قرار می‌دهد. خانۀ هوشمند کل آپارتمان را تبدیل به یک زندان دیجیتال می‌کند که در آن زندگی روزمرۀ ما دقیقه‌ به ‌دقیقه ضبط می‌شود. جاروبرقی هوشمند ممکن است ما را از کار خسته‌کنندۀ نظافت نجات دهد ولی خانه ما را هم نقشه‌برداری می‌کند. تختخواب هوشمند با شبکه حسگرهایش حتی زمانی که ما خوابیم 

نظارت-مراقبت را ادامه می‌دهد. نظارت-مراقبت از درِ آسایش به زندگی ما می‌خزد. در زندان دیجیتال، این فضای امن هوشمند، مقاومتی در برابر رژیم حاکم وجود ندارد. لایک جلوی هر خیال انقلاب را می‌گیرد.

سرمایه‌داری اطلاعات تکنولوژی نئولیبرالی قدرت را از آن خود می‌کند. در حالی که تکنولوژی‌های قدرت رژیم انضباطی با امرونهی کار می‌کردند، تکنولوژی‌های قدرت نئولیبرالی با انگیزش‌های مثبت عمل می‌کنند. آنها به‌جای سرکوبِ آزادی از آزادی استفاده می‌کنند. آنها به‌جای آنکه اراده ما را خرد کنند آن را در مرحله ناخودآگاه کنترل می‌کنند. قدرت انضباطی سرکوب‌کننده جای خود را به قدرت هوشمند می‌دهد. قدرتی که دیگر امر نمی‌کند بلکه نجوا می‌کند. قدرتی که دیگر دستور نمی‌دهد، بلکه به‌آرامی هل می‌دهد. به بیان دیگر، با ابزارهای ظریف به ما سقلمه می‌زند و رفتار ما را تحت تأثیر قرار می‌دهد. نظارت-مراقبت و تنبیه رژیم انضباطی فوکو جای خود را به انگیزش و بهینه‌سازی می‌دهد. تحت رژیم اطلاعات نئولیبرال سلطه خود را با عناوین آزادی، ارتباط و اجتماع معرفی می‌کند.

اینفلوئنسرهای یوتیوب و اینستاگرام تکنولوژی‌های قدرت نئولیبرالی را ملکۀ ذهن کرده‌اند. چه گردشگری باشد، چه زیبایی، چه تناسب‌اندام، آنها همواره دارند آزادی، خلاقیت و اصالت را مطرح می‌کنند. تبلیغات آنها آزاردهنده نیست، چراکه محصولات به طرز هوشمندانه‌ای در نمایش اینفلوئنسرها گنجانده شده‌اند. در حالی که کاربران برای حذف تبلیغات متعارف روی یوتیوب از 

ad blocker استفاده می‌کنند، تبلیغات اینفلوئنسرها را داوطلبانه دنبال می‌کنند. اینفلوئنسرها همچون بت‌ها پرستش می‌شوند و این به ارائه (نمایش)شان یک منش مذهبی می‌دهد. اینفلوئنسرهایی که ادعا می‌کنند مربیان انگیزشی‌اند خود را در نقش منجی معرفی می‌کنند و فالوورها در لایو، با خرید محصولاتی که اینفلوئنسرها در زندگی روزمره‌شان تظاهر به مصرف می‌کنند آنان را دنبال می‌کنند -‌نوعی عشاء ربانی دیجیتال است. شبکه اجتماعی کلیساست: لایک «آمین» است؛ همرسانی‌کردن تقسیم مقدس (communion) است؛ مصرف رستگاری است. تکرار‌کردن، که اینفلوئنسرها از آن به‌عنوان یک عامل دراماتیک استفاده می‌کنند، حوصله‌ سربر نیست بلکه به کل ماجرا رنگ و لعابی ذِکر‌گونه می‌دهد. هم‌زمان، اینفلوئنسرها محصولات مصرفی را به‌عنوان وسیله خودشکوفایی معرفی می‌کنند. ما تا سر حد مرگ مصرف می‌کنیم که تا سرحد مرگ خود را شکوفا کنیم. مصرف و هویت یکی می‌شوند. هویت خودش به یک کالا تبدیل می‌شود. ما تصور می‌کنیم که آزادیم، اما در حقیقت تمام زندگی ما ضبط می‌شود تا شاید با روش‌ها روان-سیاسی کنترل شود. تحت رژیم اطلاعات نئولیبرال، مکانیسم‌های قدرت کارایی دارند نه به این خاطر که مردم از یک نظارت-مراقبت دائمی آگاه‌اند، بلکه به این خاطر که فکر می‌کنند آزادند. در حالی که تله‌اسکرین برادر بزرگ غیرقابل دست‌زدن بود، صفحه نمایش لمسی هوشمند همه‌چیز را در دسترس و قابل مصرف می‌کند. به‌این‌ترتیب این تصور را به وجود می‌آورد که «آزادی در نوک انگشتان ما است».8  تحت رژیم اطلاعات آزاد بودن به معنای توان عمل نیست، بلکه به معنی کلیک، لایک و پست گذاشتن است. به این دلیل مقاومت اندکی در مقابل رژیم وجود دارد و رژیم لازم نیست از انقلاب بترسد. انگشتان به‌خودی‌خود قابلیت عمل اصیل را ندارند. آنها تنها اندام‌هایی‌اند که برای خرید انتخاب می‌کنند. مصرف و انقلاب مانع‌الجمع‌اند.

یک مشخصه مهم توتالیتاریسم کلاسیک به‌عنوان الهیات سیاسی‌ای سکولار ادعای «داشتن توضیح برای همه‌چیز است». ایدئولوژی روایتی را مهیا می‌کند که «وعده توضیح تمامی رخدادهای تاریخی، اتفاقات گذشته، دانش امروز و پیش‌بینی درست اتفاقات آینده را می‌دهد».9 این‌چنین با تبیین همه‌جانبۀ جهان، جایی برای حدوث (contingency) باقی نمی‌گذارد.

داده‌گراییِ رژیم اطلاعات خصوصیت توتالیتری دارد. هدف آن دانستن همه‌چیز است، ولی در داده‌گرایی، این دانستن از طریق روایت ایدئولوژیک حاصل نمی‌شود بلکه از طریق عملیات الگوریتمی رخ می‌دهد. هدف داده‌گرایی پردازش هر آنچه هست و هر آنچه خواهد بود است. کلان‌داده بازگو نمی‌کند. بازگویی جایش را به شمارش الگوریتمی می‌دهد. رژیم اطلاعات روایت را با عدد جایگزین می‌کند. هرقدر هم که الگوریتم‌ها هوشمند باشند، نمی‌توانند به ‌اندازه روایت‌های ایدئولوژیک در طرد‌کردن امکان تجربۀ حدوث مؤثر باشمد.

با توتالیتاریسم ما با جهانی که توسط پنج حسمان دریافت می‌کنیم وداع می‌گوییم. پشت این جهان دریافتی، توتالیتاریسم یک جهان واقعی می‌سازد که برای دریافت آن به یک حس ششم نیاز است. در مقابل، داده‌گرایی به حس ششمی نیاز ندارد. یعنی از درون‌ماندگاریِ (immanence) دریافت ما که همانا «داده» است فراتر نمی‌رود. معنی لغوی کلمۀ «دیتا» داده است که از ریشه لاتین datum از فعل dare (به معنای دادن) مشتق می‌شود. داده‌گرایی جهانی ثانویه را پشت جهانی که ما دریافت می‌کنیم ترسیم نمی‌کند؛ همانا توتالیتاریسمی است بدون ایدئولوژی.

توتالیتاریسم توده‌هایی مطیع و تحت نفوذ می‌سازد. ایدئولوژی آن الهام‌بخش توده‌هاست. ایدئولوژی روحی را در توده‌ها می‌دمد. گوستاو لوبون در کتاب خویش «تطور ملل: پژوهشی بر ذهن توده‌ها» از روح توده‌ها صحبت می‌کند که عمل آنها را یکی می‌کند. در مقابل، رژیم اطلاعات مردم را ایزوله می‌کند. وقتی جمع می‌شوند توده تشکیل نمی‌دهند بلکه یک ازدحام دیجیتال را می‌سازند. آنان دنباله‌رو یک پیشوا نیستند بلکه تعدادی اینفلوئنسر را دنبال می‌کنند.

رسانه الکترونیک رسانه توده است، از این‌رو که «انسان توده» را خلق می‌کند. انسان توده ساکن الکترونیک دنیاست. او هم‌زمان درگیر همه انسان‌های دیگر هم هست همچنان که بیننده‌ای در یک استادیوم جهانی است.10 انسان توده هویتی ندارد -او یک هیچ‌کس است.11 رسانه‌های دیجیتال عصر انسان توده را به پایان می‌رسانند. ساکن دنیای دیجیتال یک «هیچ‌کس» نیست. او کسی است که یک پروفایل دارد -در عصر توده‌ها تنها افرادی که پروفایل داشتند تبهکاران بودند. رژیم اطلاعات با به وجود آوردن پروفایل رفتاری افراد آنها را به دام می‌اندازد.

به گفتۀ والتر بنیامین، دوربین سینما نوع خاصی از ناخودآگاه یعنی «ناخودآگاه بصری» را در دسترس ما قرار می‌دهد. کلوزآپ و اسلوموشن کوچک‌ترین حرکاتی را که با چشم غیرمسلح قابل دیدن نبود به تصویر می‌کشند. یک فضای ناخودآگاه پدیدار می‌شود: «از طریق دوربین است که ما برای اولین بار ناخودآگاه بصری را کشف می‌کنیم همچنان که از طریق روانکاوی است که ما ناخودآگاه غریزی را کشف می‌کنیم».12 تأملات بنیامین بر روی ناخودآگاه بصری می‌تواند به رژیم اطلاعات هم تعمیم داده شود. کلان‌داده و هوش مصنوعی یک «ذره‌بین دیجیتال» می‌سازند که از طریق آن پشت فعالیت آگاهانه یک فضای ناخودآگاه پدیدار می‌شود که بر خود بازیگر معمولاً ناپیداست و می‌توانیم آن‌ را «ناخودآگاه دیجیتال» بنامیم. کلان‌داده و هوش مصنوعی، رژیم اطلاعات را قادر می‌سازند که در سطحی بر رفتار ما اثر بگذارد که زیر آستانۀ خودآگاهی قرار دارد. رژیم اطلاعات کنترل رفتار ما را در لایه‌های پیشافکری، غریزی و احساسی به دست می‌گیرد که به عمل آگاهانه منتهی می‌شوند. 

زیست-سیاست رژیم اطلاعات، که زاییدۀ داده است، بر رفتار ما تأثیر می‌گذارد بدون آنکه متوجه آن باشیم.

هر تغییر جهتی به سمت یک ابررسانه جدید، رژیم حاکم جدید خود را تولید می‌کند. رسانه فرمی از حکومت است. کارل اشمیت در مواجهه با انقلاب الکترونیک لازم دید تعریف مشهور خود را از حاکمیت بازنگری کند: «بعد از جنگ جهانی اول گفتم «حاکم کسی است که در باب استثناء تصمیم می‌گیرد». اکنون پس از جنگ جهانی دوم، رودرروی مرگم می‌گویم «حاکم کسی است که امواجِ در فضا را کنترل می‌کند».13 رسانۀ دیجیتال حکومت اطلاعات را پدید می‌آورد. اهمیت امواج رسانۀ جمعی الکترونیک رو به افول است. قدرت حالا بستگی به مالکیت اطلاعات دارد. اکنون سلطه دیگر نه با پروپاگاندای رسانۀ جمعی، بلکه با اطلاعات محقق می‌شود. احتمالاً اشمیت در مواجهه با انقلاب دیجیتال تعریف خود از حاکمیت را دوباره تغییر می‌داد: حاکم کسی است که روی اطلاعات اینترنت کنترل دارد.

* جستار «رژیم اطلاعات» (The Information Regime) ترجمه‌ای است از کتاب «Infocracy: Digitalization and the Crisis of Democracy» نوشته بیونگ‌چول هان که در دست انتشار است.