|

گفت‌وگو با واهیک هارتونیان به بهانه نمایش آثارش در «NGallery» پاریس

هوشیاری در وضعیت قائم

واهیک هارتونیان، هنرمند ایرانی-ارمنی‌تبار، متولد سال 1343 است. این هنرمند در طول سال‌ها فعالیت خود همواره آثار مختلفی از طراحی با مداد و رپید تا انواع رنگ را کار کرده و طیف وسیعی از موضوعات مختلف در آثار او دیده می‌شود.

هوشیاری در وضعیت قائم

ترانه سلطانی

 

واهیک هارتونیان، هنرمند ایرانی-ارمنی‌تبار، متولد سال 1343 است. این هنرمند در طول سال‌ها فعالیت خود همواره آثار مختلفی از طراحی با مداد و رپید تا انواع رنگ را کار کرده و طیف وسیعی از موضوعات مختلف در آثار او دیده می‌شود.

او نقاشی و طراحی را نزد هانیبال الخاص آموخت. شروع نمایش آثار او از سال 1371 و در کارگاه شخصی هنرمند بوده است. نقاشی‌های او را می‌توان به چندین دوره تقسیم کرد؛ دوره اول آثار او دارای مضامین ارمنی بوده که تا دو نمایشگاه بعدی نیز این مضامین حضور پررنگ داشتند. پس از این دوره، در آثار او، مضامین صریح و انتقادی-اجتماعی تلخ و گزنده غلبه می‌‌یابد که تا به امروز ادامه دارد. واهیک هارتونیان در سال 1386 به آمریکا مهاجرت می‌کند. او پیش از مهاجرت در کنار نقاشی به آموزش نقاشی نیز می‌پرداخته و تعداد زیادی از هنرمندان جوان را به جامعه هنری معرفی کرده‌ است. او پس از بازگشت به ایران به ادامه کار تدریس نقاشی می‌پردازد و «گروه هنری تیوا» را پایه‌گذاری می‌کند. قدرت و جسارت در قلم هنرمند به‌خوبی دیده می‌شود. واهیک هارتونیان هنرمندی است که آناتومی را به‌خوبی می‌شناسد و در طراحی بسیار شگفت‌انگیز عمل می‌کند. غالب طراحی‌های او با رپید یا مداد روی مقوا یا کاغذ است. هنرمند در ابعادهای مختلفی از آثار کوچک تا تصاویر بسیار بزرگ کار کرده‌ است. غالب آثار او سیاه و سفید هستند و این انتخاب خود هنرمند است تا جهان را در دو رنگ سیاه و سفید از دریچه نگاه خود به مخاطب نشان دهد. فعالیت «NGallery» از بهار سال 1402 با نمایشگاهی از آثار «داور یوسفی» آغاز شد. از آن زمان تاکنون «گالری اِن» تلاش کرده تا در راستای معرفی و شناساندن بیشتر آثار و هنرمندان ایرانی در فضای هنری پاریس عمل کند. گالری با نگاهی به هنر معاصر ایران نمایشگاه‌های گروهی و انفرادی مختلفی برگزار خواهد کرد. نمایشگاه طراحی‌های «واهیک هارتونیان» از تاریخ 11 آوریل 2024 تا 15 آوریل برگزار خواهد شد. به بهانه نمایشگاه انفرادی آثار «واهیک هارتونیان» از دو مجموعه شرم و مدار صفر درجه در 

«NGallery» پاریس، هشت سؤال کوتاه از او پیرامون دو مجموعه آثارش پرسیده شد. مجموعه‌های «شرم» و «مدار صفر درجه» از مجموعه طراحی‌های واهیک هارتونیان است که با رپید روی کاغذ انجام شده‌اند.

در این نمایشگاه دو مجموعه از آثار شما دیده می‌شود، شرم و مدار صفر درجه. کدام را اول شروع کردید و در چه زمانی بود؟

اول شرم بود و مابین چند مجموعه دیگر هم شکل گرفت و بعد از آنها مدار صفر درجه بود. من همیشه عادت دارم که پنج، شش‌تا مجموعه را با هم پیش می‌برم. خوب طبعا شاید چندتایی هم‌زمان باشند؛ ولی خوب یکی زودتر تمام می‌شود.

هرکدام از این مجموعه آثار، جهان خاص خودش را دارد. آیا اندیشه خاصی پشت آفرینش آنها بوده؟

طبعا بله، چون من اصولا کارهایم، برگرفته از خود زندگی‌ام هستند؛ یعنی تجربه‌های شخصی یا آن چیزی که می‌بینم و می‌شنوم یا حتی گاهی آنچه در لحظه اتفاق می‌افتد، به‌عنوان یک سوژه به کارم اضافه می‌شود. در اصل چیزهایی هستند که خودم تجربه‌شان کرده‌ام. مجموعه شرم تجربه شخصی من در زندگی بوده و همین‌طور مدار صفر درجه که حدود صدوخرده‌ای کار هست. در یک دوره‌ای من فکر می‌کردم که یک‌سری اتفاقات قرار است بیفتد و آدم‌ها را در یک وضعیت بی‌تعادل قرار دهد. همان‌طور که در کارها دیدید، این‌ کاراکترها در یک وضعیت عدم تعادل قرار دارند. وقتی ما تعادل داریم، اشراف داریم، وقتی عدم تعادل هست، ما درگیر مسائلی هستیم یا آنچه را که می‌شد دید، دیگر نمی‌بینیم.

اتفاقا من می‌خواستم برای این عدم تعادل مجموعه مدار صفر درجه سؤال کنم که الان شما به آن اشاره داشتید.

بله، تقریبا همین بود. فیگورها در یک گردشی هستند و انگار که به نوعی بازیچه شده‌اند. من از دوران کودکی یک اسباب‌بازی را به یاد دارم که روی یک میله تک‌پایه بود. دست‌و‌پای عروسک حرکت می‌کرد و این عروسک روی میله معلق بود. اینجا هم همین اتفاق بوده و در ذهن من آمده. ما در‌صورتی‌که تعادل داشته‌ باشیم یا به اطراف خودمان اشراف داشته باشیم، در یک وضعیت قائم‌تر هستیم و به نوعی هوشیارتریم.

این آثار بسیار جسورانه هستند؛ به‌ویژه مجموعه شرم. چه اتفاقی افتاد که شما برای کاری به این مضمون احساس نیاز کردید؟ در اصل از کجا تصمیم برای این نوع کار به وجود آمد؟

خوب در واقع آن دوره نوع زیست من بسیار تلخ بود. نمی‌خواهم خیلی بازش کنم. یک‌سری اتفاقات در زندگی‌ام افتاد و من متوجه شدم که ما از یک‌سری از مسائل شرم داریم. حالا این دو وضعیت است. یا چیزی از بیرون به ما تحمیل شده که ما براساس آن پدیده، حس شرم داریم یا گاهی هم این شرم واقعی است؛ یعنی وضوح دارد. اتفاقات یا مسائلی هست که آدم آنها را می‌بیند و حس شرم دارد. البته من اصولا جسارت رفتاری دارم. این از شیوه رفتار من هم می‌آید؛ مثلا من وقت طراحی اتود نمی‌زنم؛ بلکه بداهه عمل می‌کنم و در ذهنم تصویرسازی می‌کنم. اکثرا به من پیشنهاد می‌دهند که از یک‌سری ابزار، وسایل یا تکنیک‌های دیگر استفاده کنم؛ ولی من وسیله‌ای را انتخاب می‌کنم که کندتر پیش می‌رود؛ زیرا در حین کار کمپوزیسیون بعدی و بیشتری برای من شکل می‌گیرد و تصویر بعدی به ذهنم می‌آید. گاهی هم اتفاقاتی می‌افتد که این کُند‌بودن زمان طراحی برایم رقم می‌زند. حتی گاهی ایده مجموعه بعدی هم در ذهنم به وجود می‌آید.

برای این دو مجموعه آیا مخاطب هدفی داشتید؟ یا بدون توجه به مخاطب کار کردید؟

من یک اعتقادی دارم. وقتی ما از خودمان حرف می‌زنیم، ما جدا از جامعه نیستیم. در جامعه همه درگیر یک‌سری مسائل عاطفی و احساسی هستند. وقتی احساس و اندیشه با اثری که خلق شده، تناسب و سنخیت داشته باشد، باعث می‌شود تا مخاطب هم بتواند با اثر هم‌ذات‌پنداری کند؛ چون تعاریف ما از لحاظ درد، شادی یا هر احساسی مشترک است؛ یعنی ما در یک جامعه نیستیم، اگر که یک اتفاق تلخ بیفتد و ناراحت نشویم. همه به خاطر آن اتفاق ناراحت و حتی شوکه می‌شوند. اینجا هم همین است‌. فکر می‌کنم کسانی که آثار را ببینند، خیلی چیزها را درک خواهند کرد. مثل جغرافیا، اینکه من در کدام منطقه هستم؛ مثل اتفاقاتی که در دنیا رخ می‌دهد و ما هم در آنها شریکیم. فکر نمی‌کنم این مجموعه فقط برای یک‌سری مخاطب خاص بوده باشد.

 آیا این مجموعه‌ها ادامه خواهند داشت؟ یا مجموعه‌هایی کامل‌شده هستند؟ یعنی این مجموعه‌ها حرف‌شان را زده‌اند و دیگر لزومی به صحبت بیشتر نیست؟

اتفاقا من جدیدا اقدام کردم تا همین دو مجموعه را در ابعادی بزرگ‌تر اجرا کنم. به نظرم قابلیتش را داشت. البته من کمتر توانسته‌ام تا به مجموعه قدیمی برگردم و آن‌ را ادامه دهم. اصلا نمی‌توانم این کار را کنم. من دوتا کار را نمی‌توانم انجام بدهم؛ یکی اینکه اگه به من سفارش بدهند، واقعا نمی‌توانم آن‌ را انجام دهم. دومی هم اینکه برگردم و مجموعه‌های قبلی را همان‌طور که بوده، ادامه دهم. حتما تغییراتی در آنها هست. کمپوزیسیون، بافت و... تغییر خواهد کرد. شیوه برخورد یا حتی وسیله کارم تغییر خواهد کرد.

در خلق این دو مجموعه چقدر کانسپت اولویت بوده؟ وجه مهم‌تر اجرای ایده بوده یا داشتن آن ذهنیت و کانسپت اولیه در آثار اولویت بوده؟ به نوعی آیا دوست داشتید تا قدرت قلم‌تان را نشان دهید؟

من هیچ ادعایی در تکنیک ندارم. بیشتر هدفم چیز دیگری است. برای من قبل از موضوع، مضمون و کانسپت، این فرم هست که مهم است. تقسیم‌بندی، بافت خوب، عناصر و... هستند که دوست دارم سر جای‌شان باشند. همواره سعی می‌کنم تا هر کار را از کار قبلی بهتر کنم. برای همین است که دوره کاری مجموعه‌های من طولانی می‌شوند؛ درحالی‌که من پرکار هستم. به خاطر همین است که گاهی پنج تا شش مجموعه را با هم پیش می‌برم؛ چون در نوع زیست من زمانی که اتفاقی به بعد زمان اضافه می‌شود، تأثیر دارد؛ مگر شرایط و مجموعه‌ای خاص. مثلا همین مدار صفر درجه که حدود دو، سه هفته کار کردم و حدود صد کار انجام شد. دو، سه هفته‌ای صبح تا شب کار می‌کردم.

این‌طور که متوجه شدم، گشتالت تصویر برای شما مهم است.

بله، دقیقا.

آیا پیش‌بینی خاصی از بازخورد مخاطب در نمایشگاه پاریس دارید؟

فکر می‌کنم برای‌شان جالب باشد. من یک دوستی دارم که آرتیست عکاس هست و فرانسوی است. او قرار بود که به یک جایی بیاید. من گفتم برای شما جالب نیست که بدانید از قاب این آدم چه دنیایی دیده می‌شود؟ فکر کنم این برای همه جالب باشد که یک نفرِ دیگر دنیا را چگونه ‌می‌بیند. بازخوردش چطور است‌. چرا نقاشی‌های من بیشتر سیاه و سفید هستند و چرا این شیوه طراحی را انجام می‌دهم‌. خیلی‌ها می‌دانند من آناتومی را خوب بلدم؛ ولی تصمیم گرفتم که آن را تغییر دهم و دفرمه کنم؛ یعنی براساس نیاز فرم را تغییر می‌دهم تا یک دست بزرگ‌تر یا یک دست کوچک‌تر باشد. به دلیل فضایی که اشغال می‌کند، مثلا یک دست بزرگ‌تر یا کوچک‌تر باشد. به هر حال امیدوارم که برای‌شان جالب باشد و خوش‌شان بیاید.