تعرفه و کشتی تایتانیک
بعد از مدتی طولانی وزارت فهیمه بهداشت تعرفه خدمات درمانی سال جدید را مبالغی باورنکردنی اعلام کرد. باید گفت در چنین شرایطی چرا وقتی صحبت سلامت پیش میآید و وقتی میخواهی به هر مطلبی در ارتباط با سلامت از آموزش پزشکی گرفته تا تحقیقات و اورژانسها و... صحبت کنی خود را موظف میبینی ابتدا تکلیف خود را با تعرفهها روشن کنی!
بعد از مدتی طولانی وزارت فهیمه بهداشت تعرفه خدمات درمانی سال جدید را مبالغی باورنکردنی اعلام کرد. باید گفت در چنین شرایطی چرا وقتی صحبت سلامت پیش میآید و وقتی میخواهی به هر مطلبی در ارتباط با سلامت از آموزش پزشکی گرفته تا تحقیقات و اورژانسها و... صحبت کنی خود را موظف میبینی ابتدا تکلیف خود را با تعرفهها روشن کنی! و البته این هم از عجیبترین پدیدههاست که هنوز هم با این همه شواهد عرصه عمومی (شامل مردم و فرهیختگان غیرپزشک) ارتباط بین تعرفهها و کیفیت سلامت را درنمییابند و تصور ایشان از تعرفه آن سوی آخرین ویزیتی که پرداخت کردهاند، نمیرود و پوزخند زیرکانهای که حتی هنگام خواندن این متن با کشف نیت باطنی نگارنده در کسب درآمد بیشتر! و مخفیکردن آن زیر الفاظ علمی! بر لبها و اذهان ظاهر میشود، تبدیل به نگاهی هراسناک به حال و آینده وخیم سلامت نمیشود؟ چرا عرصه عمومی ارتباط بین کیفیت درمان و بودجه اختصاص دادهشده به آن را که بر اساس واحد تعرفه وسایل و دستمزد محاسبه میشود، به درستی درک نمیکند؟ یا مثل بسیاری مسائل دیگر که نباید به آن اندیشید مکتوم میگذارد. هنوز طرح خودگردانی بیمارستانها لغو نشده، لغو شده باشد هم بودجه کافی در اختیار بیمارستانهای دولتی و آموزشی قرار نمیگیرد. راهروها، اورژانسها و آیسییوهای بیمارستانهای دولتی آکنده از بیمارانی است که هیچ پناه دیگری ندارند. متمولان هم دیگر برای «بیماری» به مفهوم مطلق آن و قطع نظر از اقدامات عملی لازمه دیگر جایی در بیمارستانهای خصوصی هم پیدا نخواهند کرد، طب داخلی در اینگونه بیمارستانها منسوخ شده است. صاحبان مکنت و قدرت، خیال خام استفاده از سیستم سلامت کشورهای پیشرفته را هم بهتر است از سر به در کنند. سیستم سلامت هر کشور تنها در خود آن کشور کارایی دارد. برای یک عمل جراحی میتوان به خارج از کشور رفت اما همان عمل جراحی هم اگر کوچکترین عارضهای پیدا کند بلافاصله تبدیل بِه یک بیماری داخلی میشود که ممکن است سالها نیازمند مراقبت باشد. در اورژانسهای مغزی و ایضا قلبی هم درمان تنها در دقایق و ساعات اولیه امکانپذیر است که آشکار است نمیتوان به خارج رفت. مردمی که به مراکز درمانی مراجعه میکنند، تصوری از یک بیمارستان آرام و مدرن، آنچه در همه جای دنیا مرسوم استریال نه در اذهانشان و نه حتی در اذهان پزشکان معالجشان وجود ندارد. همه ذره ذره به سیستمی که نارسا، بیکیفیت و نازیباست عادت کردهاند. و اعتراضی هم اگر هست به صورت دستیاری که آن شب در کشیک اجباری (بدون دریافت اضافهکاری) است، وارد میشود. کدام منطق میپذیرد که تعرفه ویزیت یک متخصص دانشگاهی در بیمارستان خودگردان دانشگاهی برای درمان، آموزش و تحقیق ٩٠ هزار تومان باشد که 60 هزار تومان آن را هم شش ماه بعد بدهند و مبلغ برداشتی بیمار ١٥ هزار تومان و دستمزد استاد چند ده هزار تومان باشد؟ به جز ویزیت یک متخصص دانشگاهی در شهر تهران با ١٥ هزار تومان چه چیز دیگری میتوان خرید؟ وقتی واحد دستمزد پزشکان برای خدمات درمانی چنین باشد، چگونه میتوان برای سیستم ارجاع، پزشک خانواده، آموزش و تحقیقات پزشکی و هزار مسئله دیگر برنامهریزی کرد و آیا در چنین شرایطی برنامهریزی و نوشتن پروتکلهای بهداشتی درمانی مطول برای پیشگیری و درمان بیماریهایی که هر روز پیچیدهتر از گذشته و در نتیجه پرهزینهتر میشوند، مثل اجرای دقیق فلان سونات بتهوون توسط دسته موزیک کشتی تایتانیک در حال غرقشدن
نیست؟