در نشست بنیاد توسعه کارآفرینی زنان و جوانان مطرح شد:
نوجوانان زاهدانی و مهارتافزایی شغلی
کاشی: چشماندازهای زیست دختران محدود است
طرح مهارتافزایی شغلی نوجوانان توسط بنیاد توسعه کارآفرینی در استان سیستان و بلوچستان برگزار شد. در نشست روز 21 خرداد این طرح توسط شیما غلامرضاکاشی، ارزیابی و ارائه شد.
ثنا یوسفی: طرح مهارتافزایی شغلی نوجوانان توسط بنیاد توسعه کارآفرینی در استان سیستان و بلوچستان برگزار شد. در نشست روز 21 خرداد این طرح توسط شیما غلامرضاکاشی، ارزیابی و ارائه شد. کاشی درباره این طرح عنوان کرد: این طرح پژوهشی به بررسی هدف، شیوه انجام و نقاط ضعف و قوت طرح مهارتافزایی میپردازد و آنها را ارزیابی میکند. طرح ناجیان با کمک خانه هدی در سالهای 1397 تا 1400 برگزار شده که در این طرح در 28 رشته به فعالان در خانه هدی و نوجوانان ارائه شد. در مرحله اول هدف این طرح تجربهکردن محیطی بیرون از محله بود. از جهت رشد و افزایش روابط اجتماعی، اعتماد به نفس و رشد فردی بنا شد این مهارتها خارج از محله باشد تا بچهها از چند جهت بتوانند رشد کنند و فرصتی برای پیداکردن علاقه و استعداد خود پیدا کنند. اینها اهداف طرح بوده که در ادامه به عملیشدن این اهداف پرداخته خواهد شد. شیما غلامرضاکاشی در ادامه گفت: این گزارش از نوع ارزیابی سریع است. زمانی که طرحهای توسعهای از جنبههای مختلف توسعه در یک جامعه محلی اجرا میشود و بناست که ارزیابی بدون صرف هزینههای سنگین و در مدت کوتاه انجام شود، از این نوع ارزیابی سریع استفاده میشود. برای این پژوهش گفتوگوهای تلفنی با نوجوانان صورت گرفته که این تماسها از طریق مجموعهای از شماره تلفن بچههایی که در این دورهها شرکت کردند، شکل گرفته است. هدف من این بود که نمونهگیری جامعی از نظر جنسیت و سال شرکت داشته باشم. بنابراین با اولین شرکتکننده در سال اول تا آخرین نفر تماس گرفتم. در نهایت با 14 دختر و 14 پسر که در همه دورهها حداقل یک نماینده داریم گفتوگو صورت گرفت.
نقاط قوت و ضعف اجرا
او در توضیح نقاط ضعف و قوت طرح گفت: اولین مسئله بچهها برای شرکت در کلاسها رفت و آمد بود، چراکه از دورشدن از محله میترسیدند. همچنین یکی از نگرانی خانوادهها نیز رفت و آمد بچهها بود که در نهایت به این مسئله با وسواس زیادی پرداخته شد و بنا شد بچهها سر ساعت خاصی با وسیله نقلیهای که تهیه شده بود به محل برگزاری کلاس بروند و برگردند. عناوین دورهها با استفاده از نظرات داوطلبان انتخاب شد. برای انتخاب استادکار و اطمینان از این انتخاب دو نکته در نظر گرفته شد، استادکارها از میان افراد کاملا معتمد و شناختهشده باشند و در حین اجرا به صورت منظم و متنوع نظارت اتفاق بیفتد. کاشی ادامه داد: نکته دیگر که ذیل مسئله اعتماد به نفس باید به آن اشاره کنم درباره دختران بود. اساسا چشماندازهای زیستن و انتخابهایی که دختران برای زندگی آینده دارند فوقالعاده محدود است و عمدتا به ازدواج خلاصه میشود اما بعد از این دوره خیلی از دختران میگفتند که به این نتیجه رسیدند که ما هم قادر به انجام کارهای دیگری جز ازدواج و خانهداری هستیم که از طریق آن میتوانیم به استقلال مالی برسیم. نکته بعدی که به آن اشاره کردند این بود که خیلی از بچهها میگفتند قبل از این دوره ساکت، کمحرف، خجالتی و درونگرا بودند اما بعد از دوره چون در محیطی متفاوت با محیطهای قبلی حضور داشتند از لحاظ نوع ارتباطات اجتماعی به آدم دیگری تبدیل شدند. دختران در پاسخ به توضیح اجتماعیشدن گفتند: ما از جمعهای مختلط میترسیدیم، چراکه حتی در میهمانی خانوادگی نیز فضا جداسازی شده بود و ما از فضایی که در آن پسران حضور داشتند، حتی میترسیدیم حرف بزنیم و تا حد امکان دوری میکردیم. در واقع تأکید کردند اجتماعیتر شدیم به این معنا که دیگر از جایی که پسران حضور دارند نمیترسیم.
هدف نهایی، ورود به بازار کار
هدف نهایی این طرح البته به بازار ختم میشد: هدف نهایی این طرح ورود به بازار کسبوکار بود که در نهایت 16 نفر از این بچهها به طور موقت یا پیوسته موفق به کسب درآمد شدند. دورههای فوریت پزشکی، جلوبندیسازی، برنامهنویسی، قلاببافی بلوچی و آشپزی، دورههایی بودند که درآمدزایی بیشتری برای بچهها داشتند. عواملی که باعث شد این دورهها به لحاظ درآمدزایی موفقتر باشد دورههایی بود که استادکارها در آنها بعد از اتمام آموزش نیاز به همکار داشتند. بنابراین احتمال اینکه شخص بتواند مشغول کار شود بیشتر بود.
مشکلات و چالشهایی در اجرا
مجموعهای از بینظمیها اتفاق افتاد. یعنی بعضی از بچهها دورهای را شرکت کردند اما بعد از مدت کوتاهی آن را رها کرده یا گاهی غیبت میکردند. این رهاشدگی که برای بعضی از بچهها اتفاق افتاد مهمترین عامل این بینظمیها بود. علت این اتفاق بر مبنای گفتوگو با بچهها، علاقهنداشتن به رشته بود. باید اشاره کرد مهمترین احساس بیعلاقگی حین دوره، این بود که در بعضی رشتههای عملی به علت کمبود تجهیزات و زمان، بچهها فرصت تجربه آموخته خود در کلاس را نداشتند. دورههایی که فرصت تجربه آموخته را در اختیار بچهها میگذاشت به مراتب انگیزه و علاقه آنها را بیشتر میکرد. مانند فوریتهای پزشکی. به گفته او مشکل دیگر این بود که در بعضی موارد بچهها در نقاطی از محله ساکن بودند که سرویس امکان رفت و آمد به آن نقطه را نداشت. به همین علت بنا بود که بچهها در نقطه عبورپذیری جمع شوند تا به سرویس برسند اما در مواردی بچهها همکاری لازم را نمیکردند که در نتیجه کلاس را از دست میدادند. خانوادهها برای برگزاری کلاسها در صورت بودن سرویس همراهی لازم را داشتند اما برای ورود به بازار کار به طور مستقیم مانع بچهها بودند که بتوانند کارهای خود را به فروش برسانند. یکی از عاملهای رهاشدگی کار در بچهها خانوادهها بودند. در همین راستا عمده کسانی که به درآمد موقت رسیده بودند دختران و کسانی که به درآمد ثابت رسیده بودند پسران بودند. شیما غلامرضاکاشی در نهایت افزود: آموزشها نباید صرفا تئوریک باشند و بچهها، بهخصوص دختران نباید بعد از دوره رها شوند. نکته دیگر اینکه امکانات اشتراکی برای بچهها در نظر گرفته شود، مثل دوربین یا لپتاپ. و در نهایت آموزش فضای مجازی و ادمینی برای استفاده بهتر از مهارتهای خود میتواند مؤثر باشد. در کل ارزیابی مثبت بوده و در هر جایی از این طیف ابراز رضایت وجود داشته است. اما اگر سازوکارهایی قبل، حین و بعد از برگزاری دورهها انجام شود پیامدهای مثبت بیشتری به وجود خواهد آمد.