فیلمدرمانی (۰): آشنایی
شتاببخشیدن به درمان با سودجستن از سینما
قرار است که از این به بعد ستونی تحت عنوان «فیلمدرمانی» به مطالب دنبالهدار روزنامه «شرق» اضافه شود. بهطور مشخص، هدف از این ستون افزایش سواد سلامت روان خوانندگان است.
حسین ناصری-روانشناس بالینی: قرار است که از این به بعد ستونی تحت عنوان «فیلمدرمانی» به مطالب دنبالهدار روزنامه «شرق» اضافه شود. بهطور مشخص، هدف از این ستون افزایش سواد سلامت روان خوانندگان است. برای آگاهی از تعریف سواد سلامت روان و ابعاد آن میتوانید به مقاله «سلامت روان در خطر» که در همین روزنامه چاپ شده است، مراجعه کنید. درباره فیلمدرمانی، بهاختصار میتوان گفت که از آن به دو شکل استفاده میشود: یکی بهعنوان ابزار کمکی در امر رواندرمانی و دیگری بهعنوان شیوهای برای پیشگیری و ارتقای سلامت روان. درباره اول، باید به این نکته اشاره کرد که در فرایند رواندرمانی، بسیاری از اوقات، رواندرمانگران فعالیتهایی را برای مراجعان تعیین میکنند تا با انجام آنها، امکان تغییر در افکار، احساسات و رفتارهای آنان تسهیل شود. فعالیتها یا تکلیفهای خارج از جلسه، شکلهای بسیار متنوعی دارند. فیلمدرمانی از جمله فعالیتهایی است که دست درمانگر را برای تشویق مراجع به تأمل بیشتر به مسئله یا اختلال روانشناختی خود باز میگذارد. نکته مهمی که درباره انواع روشهای رواندرمانی درخورتوجه است، مسئله «بینش» است. بینش که بهمعنی آگاهی پیداکردن عمیق مراجع به مسئله یا اختلال خود است، موضوع بسیار مهمی در رواندرمانی به حساب میآید؛ کمااینکه یکی از ویژگیهای رواندرمانگران باتجربه ایجاد بینش در مراجعان است. پیامد اصلی بینش این خواهد بود که انگیزه مراجع را برای تغییر افزایش میدهد. با وجود آنکه همیشه در شکلگیری انواع اختلالات روانشناختی، عوامل بیرونی اعم از اشخاص یا رخدادهای منفی نقش بارزی برعهده دارند، ولی درنهایت طی رواندرمانی، قرار است که فرد مسئولیت زندگی خود را برعهده گرفته و فرایند دشوار تغییر برای دستیابی به روان سالمتری را شروع کند. همذاتپنداری که طی مشاهده فیلم در مراجع به وجود میآید، میتواند زمینهساز ایجاد بینش در او شود. مثلا وقتی که درمانگر از یک مراجع افسرده جوان میخواهد که فیلم «نفس عمیق» (شهبازی، ۱۳۸۱) را دیده و درباره آن در جلسه آینده صحبت کنند، احتمالا مشاهده این فیلم میتواند زمینه درک تداوم افسردگی و پیامدهای مهلک آن بر زندگی را در جلسه آینده فراهم کند. در کنار پرداختن به بینش، یکی دیگر از اهداف فیلمدرمانی، آگاهیدادن به مراجع درباره روشها و فنهایی است که قرار است مراجع با یادگیری آنها بر مسائل و مشکلات خود غلبه پیدا کند. مثلا وقتی که درمانگر در یک جلسه درباره فن «جمعآوری شواهد» صحبت میکند، برای عینیتبخشیدن به توضیحات خود میتواند به فیلم «ذهن زیبا» (هاوارد، ۲۰۰۱) اشاره کند؛ آنجایی که جان نش در کلاس درس از دانشجویی میپرسد «آیا چیزی را که من میبینم، تو هم میبینی؟». کارکرد دوم فیلمتراپی، ارتقای تواناییهای روانشناختی و پیشگیری از اختلالات و مشکلات روانشناختی اعم از انواع افسردگیها، اضطرابها و مشکلات بینفردی در عموم مردم است. این هدف، انتخاب فیلم و بررسی روانشناختی آن را در مقایسه با کارکرد رواندرمانی فیلمدرمانی، بهمراتب وسیعتر میکند. بسیاری از فیلمهای بهاصطلاح «حالخوبکن» در این طبقه قرار میگیرند. فیلمی مثل «روزهای عالی» (وندرس، ۲۰۲۳) از جمله فیلمهایی است که به بیننده کمک میکند که به این سؤال مهم فکر کند که آیا میتوان در این دنیای پرهیاهو، به آرامشی اصیل دست یافت. علاوهبراین کم نیستند فیلمهایی که به خصیصههای مثبت و منفی آدمی میپردازند. مثلا چه فیلمی است که بهتر از «شعلهور» (نعمتالله، ۱۳۹۵) به حسادت یا بهتر از «سرزمین موعود» (آرسل، 2023) به سرسختی و تابآوری آدمی پرداخته باشد. البته بسیاری از فیلمها با گذشت زمان در ذهن ما کمرنگ شده و قاعدتا اثرگذاری آنها نیز رنگ میبازد. برای پیشگیری از این تهدید توصیه میشود که برای هر فیلمی که میبینید، این موارد را تهیه کنید:
۱. خلاصه فیلم: داستان اصلی فیلم و سرنوشت شخصیت اصلی آن را درحد اختصار یادداشت کرده و سعی کنید عینا آن را حفظ کنید. مثلا خلاصه فیلمی مثل «زندگی» (کوروساوا، ۱۹۵۲) این است که مردی همزمان با بازنشستگی از شغلی خستهکننده به بیماری مهلکی مبتلا شده و درنهایت با کمککردن به زنان محلی برای ساخت یک پارک، در دقیقه 90 به رستگاری میرسد.
۲. تکعکسی از فیلم: در یک ثانیه، 240 عکس به حرکت در میآیند تا در نهایت عکس به تصویر متحرک بدل شود. از این رو است که عکسها هستند که یک فیلم را به وجود میآورند. به خاطر سپردن یک تکعکس از یک فیلم، ازجمله روشهای افزایش ماندگاری فیلم در ذهن است. مثلا عکسی از فیلم «ماتریکس» (واچوفکسیها، ۱۹۹۹) که واکنش نئو به شلیک گلوله یکی از دستیاران مأمور اسمیت را نشان میدهد، میتواند تکعکسی باشد که از این فیلم، حفظ و به خاطر سپردهاید.
۳. سکانس محبوب: از وقتی که فیلمبردار دکمه «روشن» دوربین را فشار میدهد تا لحظهای که مجددا آن را فشار میدهد، یک شات ایجاد میشود. از چند شات یک سکانس به وجود میآید. سکانس مراجعه حمید و مهشید در فیلم «هامون» (مهرجویی، ۱۳۶۸) به دکتر سماواتی شاید سکانس محبوب شما از آن فیلم باشد.
۴. موسیقی فیلم: معمولا بسیاری از فیلمهای خوب، موسیقیهای ماندگاری هم دارند. ذخیرهکردن موسیقی فیلمی که میبینید یا بخشی از آن، نظیر سه مورد اشارهشده، نقش مهمی در بهتأخیرانداختن فراموشی فیلم دارد. شاید یکی از دلایلی که سهگانه «پدرخوانده» (کاپولا، 1972، 1974، 1990) دیرتر فراموش میشود، شنیدن موسیقی آن در جاهای مختلف و چهبسا زمزمهکردن ملودی آن از سوی خودمان باشد.
۵. مونولوگ محبوب: بهقول انگلیسیزبانها، مورد آخر ولی نه کماهمیتترین مورد، گفتههای شخصیت اصلی یا شخصیتهای فیلم به انتخاب شماست. گفته یا گفتوگوهای مهم، اهمیتی دوچندان در بقای طولانیتر فیلم در ذهن شما بازی میکند. ضمن اینکه برخی از مونولوگها را باید همه از بر باشیم. شخصیت معلم در فیلم «فروشنده» (فرهادی، ۲۰۱۶) را به یاد دارید؟ او در جواب سؤال دانشآموز که «یه آدم چهجوری گاو میشه؟» این پاسخ درخشان را میدهد: «بهمرور!».
یکی از موضوعاتی که امروزه در سلامت روان مطرح است، مفهوم حضور ذهن یا ذهنآگاهی (mindfulness) است. فلسفه این روش، تربیت ذهن برای حضور در زمان حال است. بهیادآوردن یک فیلم براساس مواردی که توضیح داده شد، روش خلاقانهای برای حضور ذهن است.
با توجه به امکانات وسیعی که امروزه دنیای دیجیتال فراهم کرده است، تهیهکردن یک پوشه برای قراردادن پنج مورد بالا برای هر فیلم مهمی که تماشا میکنید، اصلا کار دشواری نیست؛ سرزدن گاهبهگاه به پوشههای فیلم، فراموشی فیلمها را بهشدت به تأخیر میاندازد. باوجوداین باید گفت که فیلم خوب مثل یک موزه خوب است. همانطور که میتوان بارها به موزه ایران باستان رفت و از دیدن مرد نمکی دوره هخامنشی لذت برد و به فکر فرورفت، میتوان بارها «جدایی نادر از سیمین» (فرهادی، 1389) را دید و نکتههای جدیدی را در آن کشف کرد.
القصه که در مطلب بعدی اولین فیلمی که برای فیلمتراپی بررسی میشود، «هامون» خواهد بود.