شناکردن در کانال مانش با دستان بسته
سالهای تحریم برای او هم مثل بیشتر کسانی که در صنعت فعالیت میکنند، سالهای تلخی بود. بهخصوص که بر حسب یک اتفاق، نهتنها تحریم بینالمللی شامل کارش شد که شرکتش بهطور جداگانه در لیست تحریم قرار گرفت.
سارا رجبنژاد-فعال آب و محیطزیست: «هزار راه نرفته» کتابی است بهقلم سرکار خانم شادی خوشکار از مجموعه کتابهای «نسل امینالضرب»؛ مجموعهای که بههمت اتاق بازرگانی، صنایع، معادن و کشاورزی تهران چاپ شده و بر آن است روایتگر زندگی کارآفرینان و زنان و مردان توسعه و پیشرفت ایران باشد. به بهانه مصاحبه «شرق» با جناب آقای مهندس امیرمنصور عطایی، دو برش تأملبرانگیز از این کتاب ارزشمند را که به بیان خاطرات ایشان پرداخته، از نظر میگذرانیم:
برش اول: از همکاری با ما عذرخواهی کرد و رفت!
سالهای تحریم برای او هم مثل بیشتر کسانی که در صنعت فعالیت میکنند، سالهای تلخی بود. بهخصوص که بر حسب یک اتفاق، نهتنها تحریم بینالمللی شامل کارش شد که شرکتش بهطور جداگانه در لیست تحریم قرار گرفت. واقعیت تحریم برای صنعتگران ایرانی مثالی است که شریک فرانسوی در پروژه فجر دو زده است. شریکی که در آغاز تحریمها از همکاری در پروژه انصراف داده بود، پس از اتمام پروژه برای بازدید به ایران دعوت شد. شریکی که هنگام فسخ قرارداد به اتمام پروژه توسط شرکت ایرانی باور نداشت، پس از بازدید گفت: «مثل این است که من و تو بخواهیم در کانال مانش شنا کنیم، تو با دستهای بسته و من با دستهای باز. شما با دستهای بسته خیلی کار بزرگی انجام دادهاید».
... تحریمها سبب شد تعدادی از پروژههای خارجی را از دست بدهند. برنامهریزیها و ظرفیتهایی که ایجاد شده بود و قرار بود با پروژههای خارجی اشغال شوند، با مشکل مواجه شد: «دو پروژه در ازبکستان برنده شدیم، اما بهدلیل تحریم به ما ابلاغ نشد. یک اتفاق دیگر هم اخیرا افتاد و دردناک است. با یک شرکت آلمانی در مناقصهای در ایران شرکت کردیم و برنده شدیم. حدس میزنم وقتی شرکت آلمانی فهمید تحریم هستیم، هیچ تعهد مالی در ارتباط با پروژه نپذیرفت. با کارفرما صحبت کردیم و او را توجیه کردیم. درنهایت گفت ضمانتنامه را شما بدهید. ضمانتنامه به بانک مرکزی رفت و بانک مرکزی گفت برای ۶۵ درصد سهام شما ضمانتنامه میدهم، اما طرف آلمانی باید خودش ضمانتنامه بدهد. نتیجه این شد که سه هفته پیش رفتند ضمانتنامه شرکت در مناقصه ما را ضبط کنند. گفتند میدانیم تقصیر شما نیست و مقررات دولت ایران است و باید از شما حمایت بشود، ولی نهاد نظارتی است و نمیتوانیم کاری بکنیم. رفتیم به کمیسیون امنیت ملی مجلس و نامهای گرفتیم و نامه دیگری و ضمانتنامه دیگری و... گرفتاریهای اینجوری خیلی زیاد داریم».
میگوید از بس چندبار در پروژهها جلو رفتهاند و به مشکل برخوردهاند، دیگر حوصله این ماجراها را ندارد. همان اول درباره شرایط تحریم شرکت میگوید: «امروز جلسهای برای تأمین مالی با یک شرکت چینی داشتم. گفتیم ما در لیست تحریم هستیم. از همکاری با ما عذرخواهی کرد و رفت!».
برش دوم: بزرگترین نگرانیاش آینده ایران است!
«به مهاجرت فکر نمیکنم. در تمام این سالها که همدورهایهایم به دنبال پاسپورت کشورهای خارجی بودند، به رفتن فکر نکردم. دوستانم را هم به ماندن تشویق کردهام. اگر قرار است مملکت درست شود، باید باشیم. نمیشود با هزینه مملکت دکتر و مهندس و تحصیلکرده شویم و بعد بگوییم خداحافظ شما. همینجا باید وظایفمان را انجام بدهیم». اما به نقطهای میرسد که او هم نمیتواند به آدمها بگوید نروند و بمانند؛ وقتی پای مسائل زیستمحیطی به میان میآید. با مهاجرت مخالف بوده، اما میگوید مهاجرت بینسرزمینی اتفاق خواهد افتاد و بعضی مناطق ایران کاملا خشک میشوند. «البته تکنولوژیهای جدید دارد میآید و باید دید چه میشود».
کسی که عمرش را برای شیرینکردن آب و تصفیه آن گذاشته میگوید این نقطه نگرانی اوست. هرچند اتفاق ویژهای در حوزه آب بهلحاظ اقلیمی در ایران نیفتاده است: «ما بهلحاظ اقلیمی در منطقهای خشک واقع شدهایم و سالیان دراز دچار کمبود آب بودهایم و خشکسالی داشتهایم. این مسئله را مردم خود مدیریت میکردند و جلو میبردند». از روستای خودشان مثال میآورد؛ روستایی در ارتفاعات که آب کمی داشت و فقط گیاهان خاصی در آن کشت میشد. بقیه محصولات دیمی بود و مردم از طریق دامداری زندگی را میگذراندند. تکنولوژی که آمد، آب از یک سرزمین به سرزمین دیگر و از یک حوضه آبی به حوضه دیگر منتقل شد: «بهخصوص بعد از انقلاب این مسئله مدیریت نشد و بدون مطالعه اتفاقاتی رقم زده شد که حاصلش بحران فعلی است. الان مصیبت اساسی این است که 90 درصد آبی که مصرف میشود برای کشاورزی است و هنوز داریم با روشهای سنتی آبیاری میکنیم؛ غرقابی زندگی میکنیم. راندمان ما در حوزه آب فوقالعاده پایین است. عدد دقیقش را به یاد ندارم...».
کمی فکر میکند و مثالهایی میآورد که بشود آب را مدیریت کرد. حالا که حقوقی برای عدهای ایجاد شده و میتوانند از چاه آب بهره ببرند، میتوان پیشنهادهایی داد: «مثلا استان کرمان را در نظر بگیریم. به کشاورز بگوییم تو چاه زدی و داری ۱۰ لیتردرثانیه آب برمیداری. یعنی حدود ۸۵ مترمکعب در روز. آبی که میخواهند برای این استان از خلیج فارس شیرین کنند و تحویل مردم بدهند، در خوشبینانهترین حالت مترمکعبی ۱۳ هزار تومان میشود. به آقای روستایی بگویید 70 مترمکعب آب را از تو مترمکعبی هزار تومان میخریم که میشود ماهی دومیلیونو ۱۰۰ هزار تومان. مطمئن باشید یواشیواش برداشت آب را مدیریت میکند. درست است که میتواند آن ۷۰ مترمکعب در روز را ببرد و خیار و گوجهفرنگی بکارد، ولی وقتی در مقابلش عددی بگذارید که بتواند آب را بفروشد، به ارزش واقعی آب پی میبرد. اگر قیمت آب را واقعی نکنیم، هزینههای خیلی بیشتری پرداخت خواهیم کرد. ما آب را از اعماق زمین بالا کشیدهایم. آبهای چندین نسل را در یک نسل مصرف کردهایم».
از خیانتهایی میگوید که در زمینه آب و صنایع اتفاق افتاده است. زمانی در کنار صنایع ذوبآهن، کارخانه فولاد مبارکه را ساختند، درحالیکه این کارخانه باید در سواحل جنوبی احداث میشد. اینها درنتیجه بخشینگری اتفاق افتاده است. تاجاییکه بحثهای انتقال آب به میان آمده است: «اتفاقی که انتقال آب را بهلحاظ اقتصادی توجیهپذیر میکند، وجود صنایع و معادن در کرمان است. زمانی که بدون هیچ مطالعه و برنامهریزی، وکیل مجلس برای اینکه رأی بیاورد میگوید یک سد اینجا میزنیم و بدون بررسی کارخانهای احداث میشود، نتیجه این میشود که مشاهده میکنیم!». بزرگترین نگرانیاش آینده ایران است: «چه اتفاقاتی در ایران میافتد؟ رفتار نخبگان سیاسی مملکت آن را رقم میزند».