یک قاب تجربه
راز مانایی حافظ
راز مانایی و جاودانگی یک شخصیت ممتاز و برجسته را باید در نظریهها و اندیشههای پایدار و کلام و پیام ماندگار او جستوجو کرد، کلام و سخنی که نخست در ذهن اندیشمند جای میگیرد و در سحر زبان و در قالب کلمات او به تبلور مینشیند و اینگونه مرزهای زمان و مکان را در مینوردد و در زبانهای گوناگون به جلوه در میآید و تأثیر جانبخش خود را باقی میگذارد و بدین سان جایگاهی الهی و آسمانی و ابدی پیدا میکند.
جلیل سازگارنژاد -رئیس مرکز حافظشناسی:
گر به دیوان غزل صدر نشینم چه عجب / سالها بندگی صاحب دیوان کردم
راز مانایی و جاودانگی یک شخصیت ممتاز و برجسته را باید در نظریهها و اندیشههای پایدار و کلام و پیام ماندگار او جستوجو کرد، کلام و سخنی که نخست در ذهن اندیشمند جای میگیرد و در سحر زبان و در قالب کلمات او به تبلور مینشیند و اینگونه مرزهای زمان و مکان را در مینوردد و در زبانهای گوناگون به جلوه در میآید و تأثیر جانبخش خود را باقی میگذارد و بدین سان جایگاهی الهی و آسمانی و ابدی پیدا میکند. به قول استاد مرتضی مطهری در کتاب انسان کامل، قدر انسانهای برتر و کمالیافته تاریخ در عصر زندگانی آنها، به دلیل محدودیتهای شناختی، مجهول میماند، زیرا آنها واجد کمالات و فضایلی هستند که در اعصار و قرون و سرزمینهای دیگر نیز مخاطب آشنا دارد.
در میان ستارگان درخشان ادب جهان، محدود و معدودند شاعران و نویسندگانی که به کرانههای جاودانگی پیوستهاند. شمس الدین محمد حافظ شیرازی را باید در زمره سرآمدترین این برجستگان دانست. در این مجال و مقال در پی اثبات این واقعیت بزرگ نیستم که نزد خاص و عام امری است پذیرفته، اما دریغ هم داریم که گذری هرچند کوتاه بر بیان رسا، ستایشهای کمنظیر و تمثیلهای بدیع و اعترافهای صریح نویسندگان و اندیشمندان و ادیبان بزرگ جهان در این باب نداشته باشیم.
خوشتر آن باشد که سر دلبران گفته آید در حدیث دیگران
«ادوارد براون»، مورخ و محقق نامدار بریتانیایی، حافظ را سخنسرای فناناپذیر و لسانالغیب و ترجمانالاسرار میداند. در کتاب راز بقای ایران در سخن حافظ، اندیشمند معاصر دکتر محمد جعفریلنگرودی یادآور میشود که حافظ جانشین ندارد و درخشندگی مستمر او، تا امروز و قرن حاضر ادامه دارد. «پطروشفسکی»، مورخ معاصر روسی، آثار حافظ را جاویدان قلمداد میکند و خانم گرترود بل (ا Gertrude Margaret Lowthian Bell) در تحقیقات خود و مقایسه «دانته» شاعر ایتالیایی با حافظ میگوید: «عرصه زمان تاریخ معاصر او کوچکتر از آن است که حاوی و شامل افکار بلند وی تواند باشد».
محمد گلندام نیز معتقد است، خواجه نزد عام و خاص شهرت جهانگیری داشت و سخنهای دلپذیرش از فارس تا خراسان و آذربایجان و عراقین و هندوستان فراتر رفته است. نویسنده کتاب «حافظ و قرن بیستویکم و تولدی دیگر»، در این خصوص مینویسد: «حضور او را تا این لحظه میتوان احساس کرد» و... .
هنوز گویی در صحنه است و از کوشندگان سرسخت جبهه آزادی، علیه ریا و سالوس. اما به قول دکتر شفیعیکدکنی، حافظ پیوندی با روانشناسی انسان در طول تاریخ دارد که با هر بار خواندن غزلهایش، رشته تازهای از رمز هستی بر انسان آشکار میشود. او همچنین میگوید: «شعر حافظ وصف حال گذشته، اکنون و آینده است». در تعبیر نویسنده ممتاز روزگار ما، دکتر محمدعلی اسلامیندوشن در کتاب «ماجرای پایانناپذیر حافظ»، خواجه شیراز، شاعر جامع و آخرین سراینده بزرگ است و البته به گمان نگارنده، شاید از منظری دیگر حافظ نخستین سراینده بزرگ است و در بلندترین و رفیعترین قله شعر و ادب پارسی در جهان ایستاده و از سدههای دور نظارهگر داوری جهانیان است.
یوهان ولفگانگ فون گوته که او را در زمره نوابغ عالم ادبیات دانستهاند و هرمان گریم او را «بزرگترین شاعر همه فصلها و اعصار میداند»، در پیشگاه عظمت و بزرگی حافظ سر تعظیم و زانوی ادب به خاک میساید و در دیوان ارزشمند و کمنظیرش «دیوان شرقی» که از مهمترین آثار ادبی سده نوزدهم مغربزمین به ویژه اروپا و...
... از نتایج دوران کمال و پختگی فکر و ذوق این شاعر آلمانی است، سراسر به ستایش کلام و اندیشه حافظ میپردازد و تأثیر شگرف شعر او را در جان و روان خویش بازگو میکند و در فرازی بلند میسراید:
«ای حافظ سخن تو چون ابدیت بزرگ است، زیرا آن را آغاز و انجامی نیست».
اما در نهایت، شاهد صادق ما زیباترین گواه آمد که دفتر روزگار، بقای او را در کلام سحرآمیزش رقم میزند:
حافظ سخن بگوی که بر عرصه جهان/ این نقش ماند از قلمت یادگار عمر
اما باید اذعان کرد که نه تربت او بلکه دیوان ماندگارش، همنشین دلها و اندیشههای حقیقتجوی جهان شده است. زیارت اشعارش، شنیدن غزلهایش و قرائت پندها و اندرزهای بیبدیل او، از روز پیشین تا ایام پسین، رمز هستی و مانایی اوست.
آن نیست که حافظ را رندی بشد از خاطر/ کاین سابقه پیشین، تا روز پسین باشد
اینک در دومین فراز از این یادداشت کوتاه، گذری به رمز جاودانگی خواجه اهل راز داریم و البته بهترین و مطمئنترین راه را از متن اشعار بلند او میجوییم. گرچه یافتن چنین رمز و رازی بس دشوار و مستلزم برخورداری از اهلیتهای لازم و کسب شرایط و مقدمات کافی است و باز هم گرچه نشستن به تفسیر شاعر مشاریق عرفان و استغنا، حافظ گرامی و جستارگری در اندیشه ناب او دستنیافتنی مینماید، اما باید با مدد از روح آن شوریده آسمانی و البته با امید و اعتماد در این مسیر گام نهاد.
در همین راستا گرچه خواجه شمسالدین محمد هویداشدن این راز را به مصلحت نمیداند و زیرکانه و هوشمندانه از جوار آن عبور میکند:
مصلحت نیست که از پرده برون افتد راز/ ور نه در محفل رندان خبری نیست که نیست
اما پس از آشنایی با این مقدمه رمزگشایی این مقام بلند را نیز به شعر رازآلوده غزلسرای بزرگ جهان میسپاریم تا ما را به سرچشمه فیض هدایت کند.
گفتم این جام جهانبین به تو کی داد حکیم؟/ گفت آن روز که این گنبد مینا میکرد
و این گونه از روزی بزرگ در آغاز آفرینش سخن میگوید. به راستی آن روز کدام است که در جایجای دیوان شاعر، همه اعصار و قرون با افتخار از آن یاد میشود:
حلقه پیر مغانم ز ازل در گوش است/ بر همانیم که بودیم و همان خواهد بود
زندگی منزه او و مبارزه آرام و مدامش با زهد ریایی و شورش متین او علیه نیرنگ و فریب و نامهربانی و استغنای روحیاش حکایت از پیوند هماره او با سرچشمه ازلی دارد.
حافظ مکن ملامت رندان که در ازل/ ما را خدا ز زهد ریا بینیاز کرد
اینک این پرسش مهم را فراروی خویش میگسترانیم که جانمایه آن جرعه جامی که او را مدهوش ساخت، به او رندی آموخت و جان بیقرارش را با عشق آتشین و عالمسوز، همساز کرد، فرقانی جهانبین او را عطا فرمود و بهشت را جایگاه ابدیاش قرار داد، چه بود؟ و به راستی کدامین تحفه عسلین، دلش را سراپرده محبت دوست و سینهاش را لبریز از عشق و عرفان و ارادت یار ساخت و به او مقامی رفیع و منزلتی شایسته بخشید؟ حافظ که از خمخانه حکمت الهی سیراب شده است، در ترنم باد صبا، رمز مانایی خویش را درباره آن جام کهن چنین میگشاید:
خرم دل آن که همچو حافظ/ جامی ز می الست گیرد
اما زلال این جام بلورین، رمز نهفته دیگری نیز دارد تا دومین مصرع این بیت ازلی را به ترانهای ابدی زینت بخشد و دیوان خواجه را آسمانی کند. او با کمال افتخار حنجره ملکوتی خود را به عطر زیباترین کلام ابدی یعنی پیام ماندگار وحی معطر میکند و چنین میسراید:
صبحخیزی و سلامتطلبی چون حافظ/ هرچه کردم همه از دولت قرآن کردم
اما عشق عارفانه او، هنگامی بر بال ملائک آسمانی به اوج مینشیند که آتشپوی و بیادعا، حفظ قرآن کریم را فخر بلند زندگی خویش میداند و جانمایه بنیادین سرایش اشعار جاودانهاش را به آن نسبت میدهد:
عشقت رسد به فریاد ار خود بسان حافظ/ قرآن ز بر بخوانی با چارده روایت
بر این باور، بزرگترین و مستندترین سرمشق و عالیترین سرچشمه سخنسرایی حافظ، تمسک او به کلام خداوندگار و قرآن و وحی قلمداد شده است و او با نوشیدن می الست در جام جهانبین الهی، جان خویش، پیوند ازلی خود را با کلام وحی در آمیخته تا کتاب شعرش در پیوند با آن به یک اثر جاویدان بدل شود.
در فراز پایانی باید راز مانایی حافظ را در جلوههای دیگری از شخصیت درخشان او جستوجو کرد که چگونه در عرصههای اجتماعی و سیاسی رندانه و هوشمندانه حاکمان کجاندیش و متولیان حقیقتگریز جامعه را به چالش کشیده و مخاطب نقدهای راستین خود ساخته و نقاب ریا و تزویر را از چهره مدعیان دروغین دین برداشته تا حقایق را به گوش و هوش مردمان همه روزگاران برساند و راه و رسم مبارزه با جهل و ستم و ناراستی را ادیبانه و اخلاقگرایانه بیاموزد. او در گام نخست مبلغان آیینفروش را به بازار نقد آورده و زندگی آنان را چنین روایت میکند:
واعظان کاین جلوه در محراب و منبر میکنند/ چون به خلوت میروند آن کار دیگر میکنند
و سپس حاکم مستبد آن روزگار امیر مبارزالدین را که با تمسک به شکلگرایی دینی، خود را مدعی دینداری و اجرای مناسک و موازین شرعی معرفی میکند، به باد انتقاد گرفته و اینگونه میسراید:
در میخانه ببستند خدایا مپسند/ که در خانه تزویر و ریا بگشایند
و آنگاه در پیامی ماندگار به همه عصرها و نسلها هشدار میدهد که رسیدن به مدینه فاضله و نشستن بر کرسی حکومت و قدرت با روشهای زورمندانه قرین و سازگار نیست. حافظ نگرش خود را در دستیابی به جامعه آرمانی، چنین بیان میکند:
ما ملک عافیت نه به لشکر گرفتهایم/ ما تخت سلطنت نه به بازو نهادهایم
سرانجام حافظ به آنان که تشنه قدرت و شهرت هستند و رسیدن به قلههای بلند جامعه را آرمان و آرزوی خود میدانند، مستقیما پند و اندرز میدهد که به پایان مسیر پُرخطر خود بیندیشند که:
شکوه تاج سلطانی که بیم جان در او درج است/ کلاهی دلکش است اما به ترک سر نمیارزد
زینتبخش این یادداشت را با گرامیداشت روز ۲۰ مهرماه، یادروز حافظ، با سخنی از گوته به پایان میبرم که خطاب به حافظ چنین میگوید:
«اگر روزی دنیا سر آمد، ای حافظ آسمانی، آرزو دارم که تنها با تو و کنار تو باشم زیرا این بزرگترین افتخار زندگی من و مایه حیات من است».